در نگاه اسلام، زن و مرد باید هدف مشترکی - که همان رسیدن به اوج قلۀ کمال انسانی است- را دنبال کنند و به منظور دستیابی به این هدف، هر دو به یک میزان توانمند هستند و تفاوت جنسیتها که لازمۀ خلقت است، نه نقشی در ایجاد یا افزایش این استعداد و توانمندی دارد، و نه نقشی در ارزشگذاری دینی. پس نه کمال زن در این است که جایگاهی مثل جایگاه مرد داشته باشد، و نه بر مردان روا است که بر جنسیت مردانۀ خود ببالند.
از نظر مکتب اسلام:
- زن، مظهر و نماد جمال و ظرافت و سکونت است.
- زن، مایۀ آرامش مرد و مرد، تکیهگاه و مسئول و سرپرست زن است.
- تقرب به خدا، بهرهمندی از نتیجۀ عمل صالح، پا نهادن در مسیر سلوک در گرو جنسیتی خاص نیست.
- تفاوتهای زن و مرد در احکام، از روی ظلم و مردسالاری نسیت، بلکه برخاسته از مسئولیت بیشتر مرد و وظیفۀ فزونتر او در قبال خانواده و جامعه است.
اگر چشمها را بر واقعیت نبندیم و پدیدهها را آنچنان که هست ببینیم و نه آنچنان که خود میپسندیم، آنگاه نظر کرده و نظر دهیم، مییابیم که نه کمال زن در این است که جایگاهی مثل جایگاه مرد داشته باشد، و نه بر مردان روا است که بر جنسیت مردانۀ خود ببالند.
واقعیت آن است که پیکره خلقت انسانی از دو نیمۀ مستقل، اما هماهنگ آفریده شده است(مرد و زن).
آنچه به مردان و زنان برتری میدهد تکاپو در جهت تحقق انسانیت است؛ یعنی تبدیل استعداد به سرمایه در حال گردش. و از دریچۀ وحی و خرد اسلامی ـ قرآنی، تفاوتی بین جنسیت زن و مرد نیست، مگر آن مقداری که لازمۀ نظم و نظام به هم پیوسته آفرینش است.
چون در پرسش "منزلت شناسی زن" بر عنوان "در مکتب اسلام" تکیه شده، لازم است از درون مایههای اندیشه دینی؛ یعنی قرآن و سنت اصیل پیامبر و اهلبیت(ع) بیشتر بهره گیریم.
گونهها و ابعاد منزلت زن
منزلت و جایگاه زن در اسلام را میتوان از سه بعد بررسی کرد:
الف) عنوان و شخصیت انسانی
- 1. زن، نماد و مظهر ظرافت، جمال و سکونت است. هر موجودی مظهر نامی از نامهای الاهی است؛ زیرا خلقت که از اوصاف فعلی خدا است(و نه از اوصاف ذاتی او) عبارت است از: تجلی خالق در چهرۀ مخلوقهای گوناگون.[1] چنانکه حضرت علی(ع) فرموده است: «همه حمدها مخصوص خدایی است که خود را از طریق آفریدهها به مخلوقاتش نمایاند».[2]
از نگاه قرآنی، راز آفرینش زن و تأسیس نهاد خانواده و پیوند زناشویی چیزی فراتر از گرایشهای غریزی و کامیابیهای موقت است:
«و از نشانههای خدا این است که از جنس خودتان، همسرانی برای شما آفرید تا به واسطۀ آنها آرام گیرید و میان شما دوستی و رحمت قرار داد. بیگمان در این خلقت و دوستی(مودت) نشانهها و آیاتی است برای آنانکه میاندیشند».[3]
- تمامی امتیازهای نژادی، جنسیتی و ... پوچ است و «ارجمندترین موجودات نزد خدا، با تقواترین آنها است».[4]
- دعوت همۀ پیامبران(ع)، و خطاب همۀ کتابهای آسمانی فقط به جنس بشر است و جملگی ندا میدهند که: « هر کس از من تبعیت کند از من است».[5]
- جایگاه زن در آفرینش آنجا است که مرزی برای پیروزیها، داشتنها و رسیدنها ندارد: «ای انسان! تردیدی نداشته باش که تو هرچند با سختی به سوی پروردگارت در تلاشی و نهایت او را ملاقات خواهی کرد».[6] «هر کس در گرو کسب و کار خود است».[7] «برای هر آنچه که تلاش کنی، مالکش میشوی و انسان بهرهمند، به زودی نتیجه سعی و تلاش خود را میبیند».[8]
- هر کس بنده خدا باشد به او نزدیک است، چه مرد باشد چه زن: «هرگاه بندگانم از تو میپرسند که خدا کجا است؟ بگو نزدیک است. من نزدیکم و اجابت میکنم خواست دعا کنندگان را».[9]
- رسیدن به زندگی و حیات طیب(پاک و دلپذیر) دو شرط دارد: عمل صالح و مؤمن بودن. (خواه مرد خواه زن):
«هر کس کار شایسته کند ـ چه زن باشد چه مرد ـ ولی مؤمن باشد و قطعاً او را با بهرهمندی از زندگانی پاکیزهای حیات میبخشیم و جزایی فراتر از عملش به او میدهیم».[10]
- هر آنکس پا روی حقایق گذارد، به لعنت الاهی دچار میشود: «کسانی که کافر شدند و در حالی از این جهان رفتند که در کفرشان باقی بودند، لعنت خدا و ملائکه و همه مردم شاملشان میشود».[11]
آنچه از این آیات به دست میآید، این است که طرف خطاب خداوند انسان است. آدمی، در گرو ایمان و عقیده و عمل خود بوده و هر چه بکارد همان را درود میکند"، چه مرد باشد چه زن، و زن در نگاه وحی، در موضع شخصیت "انسان" است و جنسیت، تأثیری در خطوط اصلی تکالیف و شخصیت انسانها ندارد.
اینک به تحلیل بعد دیگری از جایگاه و مکانت زن در مکتب اسلام میپردازیم:
ب) زن در نردبان عرفان و آسمان معرفت
- نه خدا، ویژه مردان است و نه معرفت، گوهری است که دست زن را نامحرم دانسته و از عرضه شدن به اینان طفره میرود. ترقیات معنوی تابع این فرمولاند: معرفت، محبت، اطاعت، قرب.
حال، فرقی نمیکند که چه کسی و چه مقدار در طلب معرفت و علم و حکمت گام نهد، مهم آن است که هدایت را قدر بدانیم و آنگاه است که شامل این وعدهی الاهی میشویم:
«آنان که در راه ما جهاد نمایند، به شاهراههای قرب به خدا میرسند». در این وادی، بسیاری پا نهادند: مرد و زن. و قرآن کریم دو اسوه خوب و دو اسوه عبرت را یاد مینماید:
«خداوند برای کسانی که ایمان آوردند، نمونهای را ـ به عنوان مثال ـ یاد میکند: "همسر فرعون" را. او که (از کفر و کردار فرعون ناراضی بود و) دعا کرد: پروردگارا! برای من در نزد خودت خانهای در بهشت قرار بده و مرا از فرعون و کردارش نجات بخش و مرا از دست مردم ستمگر برهان».[12]
و اسوه خوب دیگر حضرت مریم(ع) است که در سوره تحریم آیه 12 از ایشان توصیف فرموده است.
همچنانکه نمونه مردم بد را با نقل واقعیت دو زن بد(همسر حضرت نوح و حضرت لوط) بیان مینماید.[13] در این آیات، این زنان خوب و بد، برای همگان مثال آورده شده و نه فقط برای زنها!
- سرمایه مهم راه سلوک، "قلب" و "دلشکستگی" است و زنان سرمایهدارتر از مردان هستند: "راههای ترقی و تعالی انسان متفاوت است. یکی راه فکر و دیگری راه ذکر، زنان در راه ذکر و مناجات که راه دل است و راه عاطفه و شور و علاقه و محبت؛ اگر موفقتر از مردها نباشند یقیناً همتای مردها هستند".[14]
- اگر تقوا داشته باشیم به معنویت میرسیم و تقوا نیز در انحصار گروهی خاص نیست:
«کسی که تقوا و صبر را مراعات نماید ]به هدف میرسد[ و خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند».[15]
و اما هر کسی که از ]روزی که همگان در مقابل دادگاه محاسبه الاهی[ و از رودررو شدن با خدا، هراس داشته باشد و نفس خود را از هوس بازدارد، پس ]بداند که بیتردید[ جایگاه او بهشت است».[16]
خلاصه: وجود نمونهای متعدد از زنان عارفه در هر عصر و مکان، خود بهترین شاهد بر باز بودن راه سلوک و عرفان فرا روی زنان است.
ج) جایگاه زن در احکام و قوانین الاهی
به نظر میرسد آنچه موجب ایجاد سؤال و تردید در خصوص جایگاه زن در مکتب اسلام شده، وجود پارهای احکام در مورد زنان است که با ملاحظه کلی ساختار احکام و نقش جنسیت در آنها، میتوان اشکال را برطرف نمود.
احکام اسلامی ـ با نگاه جنسیتی ـ چند دستهاند:
- احکام مشترک: مثل روزه، نماز، حج و ... .
- احکام ویژه زنان: مثل مسائل عادات ماهیانه
- احکامی که به نظر تبعیض آمیزند: مثل ارث زن، دیه زن و ... .
به طور کلی علت وجود احکام ویژه و احکام دوگانه (ظاهراً تبعیضی) چند چیز است:
- مرد، مسئول مخارج خانواده است و بایستی امکانات مالی بیشتری در اختیار او قرار گیرد؛ از اینرو حق ارث او ـ البته فقط در مواردی ـ بیش از زن است.[17]
- آنجا که در برخی روایات، از زن مذمت شده، زن با عنوان زن پرستی است نه زن به عنوان نوعی از بشر. (به عنوان نمونه: «زن عقرب است، اما نیش آن شیرین است».[18]
- و نیز در بخشی از احادیث (بویژه در نهج البلاغه) آنجا که به نکوهش زن پرداخته شده، زنان زمان حضرت امیر(ع) که در جنگ جمل (به فرماندهی عائشه) شرکت داشته مورد نظر بودهاند (خاص آن زمان و مکان).[19]
- در مواردی که برخی احکام مثل: جهاد ابتدائی، قضاوت و ... از زنان برداشته شده، نه آنکه از حقی محروم شدهاند که این لطفی است از خدا تا زیر بار مسئولیتی سنگین که منافات با روحیه آرام و لطیفشان دارد نباشند.
حضرت علی(ع) میفرماید: «زن، چونان گلی خوشبو و لطیف است، نه خدمتکاری در خانه شما».[20]
- برخی احکام مانند زودتر به سن بلوغ رسیدن دختران از پسران و ... از آنرو است که زن زودتر در پوشش تربیت قرار گیرد و جهت پروراندن نسلی به گستره تاریخ، آمادهتر باشد. بویژه که سن ازدواج دختران زودتر از پسران است.
- برخی محدودیتها و ممنوعیتها از آنرو است که حریم و مرزی نهاده شود تا جلوی مفاسد و خطرات احتمالی ـ که در جای خود بسیار مهم و لازم به پیشگیریاند ـ گرفته شود. مثلاً: به زنان دستور داده شد: خوب حرف بزنید اما صدا را نازک نکنید، «تا آنکه در قلبش مرض و شیطنت است به شما طمع نورزد».[21]
- همچنانکه نقص و شر، نسبیاند، ترجیح و تقدیم مرد و زن نیز نسبی است؛ از اینرو هرگاه محدودیت یا مذمتی در مورد زن میبینید، آنرا نسبی بدانید. در اسلام، موارد متعددی است که به زن امتیازاتی داده شده از جمله:
رسول اکرم(ص) فرمود: «اگر مشغول نماز مستحبی هستی و پدرت تو را خواند، نماز را قطع نکن، ولی اگر مادرت تو را خواند نماز را قطع نما».[22]
دستور صریح و روشن قرآن این است که: «با زنان ـ بویژه ـ با رفتاری نیکو معاشرت نمایید».[23]
[1]. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینهی جمال و جلال، ص 21، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم. 1376ش.
[2]. سید رضی، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 155، خ 108، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق. «الحمد لله المتجلی لخلقه بخلقه».
[3]. «و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون». روم، 21.
[4]. حجرات، 13.
[5]. «فمن تبعنی فأنه منی». ابراهیم، 26.
[6]. انشقاق، 6.
[7]. طور، 21.
[8]. نجم، 39.
[9]. بقره، 186.
[10]. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَة...». نحل، 97.
[11]. «إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعین». بقره، 161.
[12]. «و ضرب الله مثلاً للذین آمنوا إمراة فرعون إذ قالت رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنة و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین»، تحریم، 11.
[13]. «ضرب الله مثلاً للذین کفروا امراة نوح و امراة لوط...» .تحریم، 10.
[14]. زن در آیینهی جمال و جلال، ص 197.
[15]. یوسف، 90.
[16]. نازعات، 40 و 41.
[17]. برای آگاهی بیشتر از اینکه چرا ارث یا دیه زن نصف ارث یا دیه مرد است، ر. ک: تفاوت ارث زن و مرد در فقه اسلامى، سؤال 116؛ تفاوت دیه زن و مرد در فقه اسلامی، سؤال 117؛ موارد تساوی ارث زن و مرد، سؤال 536 (سایت: 585)؛ عدم برتری مرد بر زن، سؤال 531 (سایت: 579).
[18]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 76، ح 1463، دار الکتاب الإسلامی، قم، 1410ق.
[19]. ر. ک: نهج البلاغه، ص 105. «مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَان...».
[20]. «فان المراة ریحانة و لیست بقهرمانة»، نهج البلاغه، ص 105، نامه 31.
[21]. احزاب، 32.
[22]. بروجردى، آقا حسین، جامع احادیث الشیعه، ج 21، ص 429-428.
[23]. «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف». نساء، 19.