نتیجه قیاس، گاهى به صورت پراکنده در مقدمتین موجود است؛ یعنى هر جزء (موضوع و یا محمول در حملیه، و مقدّم یا تالى در شرطیه) در یک مقدمه قرار گرفته است، و گاهى یک جا در مقدمتین قرار گرفته است. اگر به صورت پراکنده در مقدمتین قرار گیرد، «قیاس اقترانى» نامیده مىشود ولى، اگر قیاس به نحوى باشد که «نتیجه» یک جا در مقدمتین قرار گیرد - با این تفاوت که با کلمهاى از قبیل: «اگر»، «هر زمان» و یا «لکن» یا «امّا» توأم است- چنین قیاسى را «قیاس استثنائى» گویند.
قیاس مجموعهاى فراهم آمده از چند قضیه است که به صورت یک واحد در آمده و به نحوى است که لازمه قبول آنها قبول یک قضیه دیگر است.[1]
مثال: هر انسان حیوان است(قضیه اول)؛ هر حیوان جسم است (قضیه دوم)؛ پس هر انسان جسم است.(نتیجه)
قیاس در یک تقسیم اساسى، به دو قسم: اقترانى و استثنائى، منقسم مىگردد.
هر قیاسى مشتمل بر حداقل دو قضیه است؛ یعنى از یک قضیه قیاس تشکیل نمىشود. به عبارت دیگر، یک قضیه هیچ گاه مولّد نیست؛ دو قضیه آن گاه قیاس تشکیل مىدهند و مولّد مىگردند که با نتیجه مورد نظر بی گانه نباشند.[2]
اقترانى منسوب به اقتران است. مىگویند قیاس اقترانى، و مقصود از آن، قیاسى است که «نتیجه یا نقیض نتیجه در آن، بالفعل موجود نباشد، بلکه به نحو بالقوه موجود باشد.[3]
به عبارت واضح تر: نتیجه، گاهى به صورت پراکنده در مقدمتین موجود است؛ یعنى هر جزء (موضوع و یا محمول در حملیه، و مقدّم یا تالى در شرطیه) در یک مقدمه قرار گرفته است، و گاهى یک جا در مقدمتین قرار گرفته است. اگر به صورت پراکنده در مقدمتین قرار گیرد «قیاس اقترانى» نامیده مىشود:
آهن فلز است (صغرى)؛ هر فلزى در حرارت منبسط مىشود (کبرى)؛ پس آهن در حرارت منبسط مىشود (نتیجه).[4]
ولى اگر قیاس به نحوى باشد که «نتیجه» یک جا در مقدمتین قرار گیرد - با این تفاوت که با کلمهاى از قبیل: «اگر»، «هر زمان» و یا «لکن» یا «امّا» توأم است- چنین قیاسى را «قیاس استثنائى» گویند. مثلًا ممکن است چنین بگوییم: اگر آهن فلز باشد در حرارت منبسط مىشود؛ آهن فلز است؛ پس در حرارت منبسط مىگردد.