این روایت از پیامبر اکرم (ص) هم در کتاب های اهل سنّت و هم در منابع شیعی نقل شده است. امّا نه آن گونه ای که پرسش کننده مطرح نمودند، بلکه این روایت، در مورد خوارج است. روایات زیادی به همین مضمون وارد شده است که مصداق این روایت و شأن صدور آن را روشن ساخته اند و جای هیچ گونه ابهامی باقی نمی ماند. از آن جا که آخر الزّمان از زمان پیامبر اکرم (ص) آغاز می شود و تا آخر ادامه خواهد داشت، استعمال آن بر عصر امام علی (ع) بدون اشکال است.
این روایت از پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) در کتاب های اهل سنّت و منابع شیعی با اندک اختلافی در تعبیر[1] نقل شده است:
قَالَ عَلِیٌّ ع سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) یَقُولُ: «یَخْرُجُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ أَحْدَاثُ الْأَسْنَانِ سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ قَوْلُهُمْ مِنْ خَیْرِ أَقْوَالِ الْبَرِّیَّةِ صَلَاتُهُمْ أَکْثَرُ مِنْ صَلَاتِکُمْ وَ قِرَاءَتُهُمُ أَکْثَرُ مِنْ قِرَاءَتِکُمْ لَا یُجَاوِزُ إِیمَانُهُمْ تَرَاقِیَهُمْ أَوْ قَالَ حَنَاجِرَهُمْ یَمْرُقُونَ مِنَ الدِّینِ کَمَا یَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِیَّةِ فَاقْتُلُوهُمْ فَإِنَّ قَتْلَهُمْ أَجْرٌ لِمَنْ قَتَلَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»؛[2] حضرت علی(ع) می فرماید: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «گروهی، در آخر الزّمان پیدا می شوند که دارای افکاری پریشان و احمقانه هستند. گفتارشان از بهترین گفتار افراد روی زمین است، و نمازشان از نماز شما بیشتر و قرآن خواندنشان از قرآن خواندن شما بیشتر است، ایمانشان از گلویشان تجاوز نمی کند، از دین به گونه ای خارج می شوند که گویی تیر از کمان خارج می شود، پس آنها را بکشید پس به درستی برای کشندگان این گروه در روز قیامت اجر و پاداش خواهد بود».
همان گونه که آیات قرآن دارای شأن نزول اند، روایات وارده از معصوم (ع) نیز دارای شأن و جهت صدور می باشند و علمای شیعی و اهل سنّت[3] بیان نمودند که این روایت در مورد خوارج نهروان وارد شده است، و روایات بسیاری در بیان صفات خوارج نقل شده است که صدور روایت یاد شده در مورد خوارج نهروان را تأیید می کنند. در این جا برای نمونه چند روایت را ذکر می کنیم.
1. ابو سعید خدری می گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «بعد از من در آینده ای نزدیک گروهی می آیند که بر زبانشان حرف حق جاری می شود ولی دل های آنان بی گانه از حق است؛ آنان قرآن می خوانند ولی قرآن از حنجرۀ آنها تجاوز نمی کند؛ آنها از دین خارج می شوند مانند خارج شدن تیر از کمان...».[4]
2. در روایت دیگر وارد شده است که رسول خدا(ص) در وصف خوارج فرمودند: آنان از دین خارج می شوند همان گونه که تیر از کمان خارج می شود.[5]
3. علی(ع) فرمود: شما را آگاه می کنم و خبر می دهم که رسول خدا(ص) فرمود: هنگامی که بین مردم اختلاف و درگیری به وجود آمد گروهی از جانب مشرق، خروج می کنند که جنگ خودشان با شما و نمازشان را با نماز شما و روزۀ خودشان با روزۀ شما را یکسان و همسو نمی بینند، آنان از دین خارج می شوند همچنان که تیر از کمان خارج می شود، نشانۀ آنها این است که بینشان مردی است که بازویش (دستش) مانند پستان زن است آنان را برترین گروه به حق می کشند.[6]
4. علی(ع) از رسول خدا نقل می کند که حضرت فرمودند: در آینده ای نزدیک تو با ناکثین و قاسطین و مارقین، جنگ خواهی کرد. گفتم یا رسول الله مارقین چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: یاران ذی الثّدیّه هستند و آنان از دین خارج می شوند آن گونه که تیر از کمان خارج می شود، پس آنان را بکش به راستی در کشتن آنان گشایشی برای اهل زمین و عذاب زود رسی بر آنان و پاداشی برای تو نزد خدای عزّ و جلّ در روز رستاخیز خواهد بود.[7]
5. عبیدالله بن ابی رافع می گوید: وقتی خوارج بر علی(ع) خروج و نافرمانی کردند و گفتند «لا حکم الّا لله»، علی(ع) فرمودند: «اینها کلمۀ حقّی را می گویند که از آن ارادۀ باطل می کنند. به راستی رسول خدا(ص) برای ما مردمی را توصیف کرد که من آن اوصاف را در این گروه می بینم؛ حق را بر زبانشان جاری می کنند ولی از حنجره شان تجاوز نمی کند، مبغوض ترین آنها مرد سیاه چهره ای است که یکی از دستانش مانند پستان زن یا مانند نوک پستان گوسفندی است که شیر در پستانش جمع شده باشد... هنگامی که علی(ع) آنان را در جنگ نهروان کشت دستور دادند بین کشتگان بگردید و این شخص را پیدا کنید، اصحاب در مرتبۀ اوّل او را پیدا نکردند ولی حضرت فرمودند دوباره جست و جو کنید اصحاب دوباره جست و جو کردند او را در خرابه ای پیدا کردند و جسدش را نزد علی(ع) آوردند.[8]
از مجموع روایات در این موضوع که ما به چند نمونه اکتفا کردیم، همچنین از تصریح علما بر این که روایت مورد سؤال مربوط به خوارج نهروان است، جای هیچ شبهه ای باقی نمی ماند که روایت یاد شده، بر جوانان امروز و عصر ما صدق نمی کند.
علاوه بر این با دقّت در متن این روایت می توانیم بگوییم:
1. در روایت، تعبیر به قوم شده و قوم نیز به معنای گروهی از مردم[9] یا گروهی از مردان می باشد،[10] نه به معنای جوانان، بلکه جوان در لغت عرب با لفظ «شاب» استعمال می شود و جمع آن «شَبَاب» و «شُبَّان» و «شَبَبَة» (شبّ)است.[11]
2. در روایت واژه «یخرج» آمده و این اشاره و کنایه ای بر خروج و نافرمانی این گروه است که جوانان عصر ما مصداق بالفعل آن نیستند.
تنها اشکالی که باقی می ماند این است که چرا در روایت مورد سؤال، «یخرج» و «آخر الزّمان» به طور مطلق ذکر شده و مقیّد به همان زمان امام علی(ع) نشده با این که خوارج در زمان آن حضرت پایه گذاری و ظاهر شدند؟ پاسخش این است که آخر الزّمان یک امر نسبی است و از زمان حضرت رسول(ص) شروع شده و ادامه دارد؛ از این رو به پیامبر ما پیامبر آخر الزّمان می گویند و اطلاق آن بر عصر امام علی(ع) اشکالی ندارد. البتّه، روایات دیگری که در این باب وارد شدند و کاملاً مصداق این گروه را روشن و ظهورشان را زمان حیات امام علی(ع) بیان کردند و حتّی در برخی از این روایات[12] که ذکر گردید بر سر لفظ «یخرج» و «تقاتل» که فعل مضارع هستند حرف «سین» (ستقاتل و سیخرج) در آمده که دلالت بر آیندۀ نزدیک می کنند، به عنوان مخصّص یا مقیِّد برای این روایت محسوب می شوند و اطلاق آن را منصرف به عصر و زمان آن حضرت می کنند.
علاوه بر این خود همین روایت در منابع دیگر که قبلاً اشاره کردیم با اندک تغییری در لفظ «احداث»، با عبارت«سیخرج قوم» نقل شده است. بنابراین خودش دلالت بر آینده ای نزدیک می کند و آخرالزّمان را به زمان حضرت علی(ع) انصراف می دهد و نیازی به مخصّص یا مقیّد منفصل نداریم.
[1]. در برخی تعبیر به حدثاء الاسنان شده(صحیح بخاری، نسایی، مسلم و ابوداود به نقل از بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج33، ص، 331.) در برخی دیگر به حداث الاسنان تعبیر شده.(صحیح البخاریّ الجزء التاسع، ص 16- 17، نقل از عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، النص، ص، 460).
[2]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 33، ص 340، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق؛ صحیح البخاریّ، الجزء التاسع ص 16- 17؛ صحیح البخاریّ الجزء التاسع ص 16- 17.(نقل از عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، النص، ص، 460).
[3]. صحیح البخاریّ، همان.
[4]. ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، محقق، مصحح، حسینى جلالى، محمد حسین، ج 2، ص 43، جامعه مدرسین، قم، چاپ اوّل، 1409 ق.
[5]. ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ج 1، ص 124، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
[6]. شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج 2، ص 54.
[7]. ابن بابویه، محمد بن على، الخصال، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ج 2، ص 573 و 574، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362 ش.
[8]. ابن بطریق، یحیى بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص 463، جماعه المدرسین بقم، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، چاپ اوّل، 1407 ق.
[9] مهیار، رضا، فرهنگ ابجدى عربى- فارسى، ص 711، واژه «قوم».
[10] راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 693، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412 ق؛ قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 67، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1371 ش؛ طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 6، ص 147، کتابفروشى مرتضوى، تهران، 1375 ش.
[11]. فرهنگ ابجدی، ص 509، واژه «شبب».
[12]. «سَتُقَاتِلُ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ...»، خصال، ج 2، ص 573؛ «سیخرج من بعدی أقوام...»، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج 2، ص 43.