در اسلام نیز این إخبار از غیب وجود داشته و تلاش شده با بیان آن، به ایمان آوردن کفّار کمک شود. قرآن به عنوان اولین و مهمترین نوشته اسلامی آغازگر این روش بوده و تا احادیث نیز این سیاق ادامه داشته است.
مانند آیهی شریفهی: «و اسبها و استرها و الاغها را آفرید تا بر آنها سوار شوید و [براى شما] تجمل و زینت باشد، و چیزهایى [در آینده جز این وسایل نقلیه حیوانى] به وجود مىآورد که شما نمىدانید».
در این آیه، خداوند به صراحت بیان میدارد که در آینده چیزهایی را خواهد آفرید که انسانهای هم عصر پیامبر از آن اطلاع ندارند، بلکه حتی به فکرشان نیز چنین چیزهایی خطور پیدا نمیکرد، اما امروزه شاهد آنیم که بشر امروزی با توان و فکری که خداوند به آنها ارزانی داشته چه چیزهایی را خلق کرده که جای اسب و شتر و ... مورد استفاده قرار میگیرد.
در احادیث نیز این سیرِ إعلان از غیب وجود دارد. البته ما حدیثی که کاملاً مطابق آنچه در پرسش آمده باشد را نیافتیم. اما مقداری از محتوای آن را در احادیث دیگری میتوان یافت؛ در حدیثی از امام صادق (ع) وارد شده است: «همانا مؤمن در زمان منجی موعود به گونهای است که میتواند برادر خود را در غرب، مشاهده کند در حالیکه خودش در شرق است و کسی که در مغرب است میتواند برادر خود که در شرق است را ببیند».
خداوند، وجودی نامحدود و با علمی نامتناهی به تمام وقایع جهان از گذشته تا آینده عالم است. او برخی از آنها را به سبب انبیای خود بیان داشته است. این إعلام به غیب، یقیناً خود موضوع مستقلی نبوده و خداوند اینها را بیان نداشته تا مردم از برخی اخبار آینده آگاهی پیدا کنند، بلکه این نشر اخبار برای مردم تنها برای حصول اطمینان و اعتماد به انبیا و اولیای الاهی بوده است. بنابر این، خبر دادن از غیب، وسیلهای برای قویتر شدن باور مردم بود، اگرچه این اعلان شرط قبول نبوّت و یا امامت نیست.
در ادیان سابق نیز این اخبار از غیب توسط انبیای الاهی صورت میپذیرفته است که در قرآن نیز بدانها اشاره شده است: «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً...»؛[1] برخی از مفسّران معتقدند در قسمت پایانی این آیه، حضرت موسی اخبار از غیب میدهد و بیان میدارد که در آینده بنی اسرائیل دارای ملک و حکومتی خواهند شد که بعدها در زمان حضرت داوود و سلیمان این امر محقق گردید.[2]
در اسلام نیز این إخبار از غیب وجود داشته و تلاش شده با بیان آن، به ایمان آوردن کفّار کمک شود. قرآن به عنوان اولین و مهمترین نوشته اسلامی آغازگر این روش بوده و تا احادیث نیز این سیاق ادامه داشته است.
خبرهای قرآن در مورد آینده را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
الف. برخی از این إعلامها، امروزه واقع شده و نشانی از راستی و حقانیّت قرآن بودهاند:
1. «وَ الخْیْلَ وَ الْبِغَالَ وَ الْحَمِیرَ لِترَکَبُوهَا وَ زِینَةً وَ یخَلُقُ مَا لَا تَعْلَمُون»؛[3] در این آیهی شریفه، خداوند به صراحت بیان میدارد که در آینده چیزهایی را خواهد آفرید که انسانهای هم عصر پیامبر از آن اطلاع ندارند، بلکه حتی به فکرشان نیز چنین چیزهایی خطور پیدا نمیکرد، اما امروزه شاهد آنیم که بشر امروزی با توان و فکری که خداوند به آنها ارزانی داشته چه چیزهایی را خلق کرده که جای اسب و شتر و ... مورد استفاده قرار میگیرد.
2. «غُلِبَتِ الرُّومُ * فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ»؛[4] این آیهی مبارکه نیز از جمله پیش بینیهای قرآن است که پیروزی روم را پیش بینی کرده و این امر مدّتی بعد از این پیش بینی به وقوع پیوست.
ب. برخی از اعلانها نیز در قرآن وجود دارد که هنوز به وقوع نرسیده است و ما مسلمانان در انتظار وقوع آن هستیم:
1. «اوست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند».[5]
2. «و ما مىخواهیم بر کسانى که در روى زمین به زبونى کشیده شدهاند، منّت نهیم [و نعمت دهیم] و ایشان را پیشوا گردانیم و ایشان را وارث گردانیم».[6]
این دو آیه نیز از جمله إعلام به غیب در قرآن کریم است، اگر چه این دو و امثال اینها که بر پیروزی مسلمانان دلالت دارد، هنوز به صورت کامل محقق نشده، اما وعدهی الاهی تخلّفبردار نیست. این دو آیه و امثال آن هستند که شعلهی امید را در مسلمانان بر میافروزند تا در راه خداوند ثابت قدم بمانند.
وجود آیات پیش بینی کننده در قرآن به حدّی بوده که برخی از مفسّران و متکلّمان، خبر دادن از آینده را از وجوه اعجاز قرآن دانستهاند.[7]
در احادیث نیز این سیرِ خبر دادن از غیب وجود دارد. البته ما حدیثی که کاملاً مطابق آنچه در پرسش آمده باشد را نیافتیم. اما مقداری از محتوای آن را در احادیث دیگری میتوان یافت؛ در حدیثی از امام صادق(ع) وارد شده است: «همانا مؤمن در زمان منجی موعود به گونهای است که میتواند برادر خود را در غرب، مشاهده کند در حالیکه خودش در شرق است و کسی که در مغرب است میتواند برادر خود که در شرق است را ببیند».[8]
اما در مورد آیات و احادیث علمی، علاوه بر موارد مذکور در کتابهای مفسران و متکلمان، کتابهای مستقلی نیز پیرامون این موضوع نوشته شده است.[9]
این آیات و احادیث غالباً به صورت صریح و واضح بیان نشدهاند، بلکه معمولاً به صورت ضمنی وارد شدهاند. امروزه با پیشرفت علوم و تفکرات بشر در زوایای مختلف علمی، وجوه مختلفی از این آیات بر ما آشکار میشود.
این نوع آیات قرآن به حدّی بوده که بسیاری از مفسّران آن را به عنوان وجهی از اعجاز قرآن بیان داشتهاند.[10]
در این مجال اندک، تنها تعدادی از این آیات ذکر میشود:
1. قرآن در زمانی که همگان رئیس و بزرگ هر حیوانی را از جنس نر میدانستند، از بزرگ مورچگان تعبیر به ملکه میکند که کلمهای مؤنّث بوده و اشاره به این دارد که رئیس مورچهها از جنس ماده است و علم بعدها به این نکته پی میبرد.(آیه ذکر شود)
2. در زمان نزول قرآن کریم نظام نجوم بطلمیوسی برقرار بوده به اینکه در این جهان، هفت آسمان وجود دارد و همهی آنها به حسب ستارگانی که میبینیم هست؛ یعنی ما تمام این طبقات را و این طبقات به وسیله ستارگانی که مشخص است از یکدیگر جدا میشوند. اما قرآن بر این اعتقاد خط بطلان کشیده و گفت این ستارگان تنها در آسمان دنیا (آسمان اول) هستند[11] و به صورت ضمنی بیان داشت که آسمانهای دیگر قابل رؤیت نیست.
آیات از این دست، بسیار بوده و برای تفصیل آن به کتابهایی در این زمینه مراجعه شود.
[1]. مائده، 20: «(به یاد آورید) هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: اى قوم من! نعمت خدا را بر خود متذکّر شوید هنگامى که در میان شما، پیامبرانى قرار داد (و زنجیر بندگى و اسارت فرعونى را شکست) و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرار داد...».
[2]. البته در این تفسیر اختلافاتی وجود دارد و این تنها یک تفسیر از آن میباشد که برخی بدان معغتقدند.به نقل از: طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 5، ص 287، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. نحل، 8: «و اسبها و استرها و الاغها را آفرید تا بر آنها سوار شوید و [براى شما] تجمل و زینت باشد، و چیزهایى [در آینده جز این وسایل نقلیه حیوانى] به وجود مىآورد که شما نمىدانید».
[4]. روم، 2- 3: «رومیان بنزدیکى این سرزمین مغلوب شدند * و همانها از پس مغلوب شدنشان، بزودى غالب می شوند».
[5]. «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»؛ توبه، 33.
[6]. «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ»؛ قصص، 5.
[7]. خمینى، سید مصطفى، تفسیر القرآن الکریم، ج 4، ص 507، تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره)، چاپ اول، 1418ق.
[8]. «إِنَّ الْمُؤْمِنَ فِی زَمَانِ الْقَائِمِ وَ هُوَ بِالْمَشْرِقِ لَیرَى أَخَاهُ الَّذِی فِی الْمَغْرِبِ وَ کَذَا الَّذِی فِی الْمَغْرِبِ یرَى أَخَاهُ الَّذِی فِی الْمَشْرِقِ»؛ علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 52، ص 391، مؤسسة الوفاء بیروت، 1404ق.
[9]. مانند: السید الجمیلى، الإعجاز العلمی فی القرآن، مکتبة الهلال، دار الوسام، بیروت، 2000م؛ محمد حسنى یوسف، الإعجاز العلمی فی أسرار القرآن الکریم و السنة النبویة، دار الکتاب العربى، القاهره، دمشق، چاپ اوّل، 2006م.
[10]. ر.ک: ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج 1، ص 102، بی نا، بی جا، بی تا.
[11]. صافات، 6: «إِنَّا زَینَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَةٍ الْکَواکِبِ» ؛ «نزدیکترین آسمان را به زیور ستارگان بیاراستیم».