کد سایت
fa28977
کد بایگانی
34813
نمایه
تأویل آیات دال بر مکان داشتن خداوند
طبقه بندی موضوعی
تفسیر,صفات ذاتیه
خلاصه پرسش
چگونه برخی از آیات دلالت بر مکان داشتن خداوند دارد، در حالیکه او هیچ مکانی ندارد؟ تأویل این آیات چیست؟
پرسش
«الله از رگ گردن به انسان نزدیکتر است» (سوره 50 آیه 16) و در عین حال، «او بر روی تختش نشسته است» (سوره 57 آیه 4) «تختی که روی آب بنا شده است» (سوره 11 آیه 7) و در عین حال «بقدری دور است که رسیدن به او بین 1000 و 50000 سال طول میکشد» (سوره 32 آیه 5، سوره 70 آیه 4). الله و تخت او کجا است؟
پاسخ اجمالی
موضوعات پیرامون توحید و صفات خداوند را باید از طریق عقل و نقل به دست آورد، عقل و نقل با استدلالهای متقن، جسم داشتن خداوند را رد کرده و در نتیجه مکان داشتن خداوند نیز منتفی میشود. شریعت اسلامی هم با آیات و روایات بسیار، مستقیم و غیر مستقیم بر این مطلب تأکید کرده است. در مقابل؛ تعدادی از آیات قرآن وجود دارد که هر چند از ظاهر برخی از آنها و فحوای برخی دیگر، مکان داشتن خداوند به دست میآید، اما این نوع از آیات را به جهت وجود ادله عقلی و نقلی دیگر، بر معانی دیگری که شاید خلاف ظاهر به نظر آید، به تأویل میبریم.
پاسخ تفصیلی
بنابر ادله قطعی عقلی و نقلی، خداوند دارای جسم نیست؛ بنابر این، دارای مکان نیز نبوده و نمیتوان برای او مکانی را مشخص کرد. این مطلب کاملاً مورد قبول بوده و نمیتوان هیچ نقضی برای آن پیدا کرد.[1] شاید بهترین تعبیر برای فهم این مطلب، کلام رایجی است که میگوید: «او در همه جا حاضر است در حالیکه در هیچ کجا نیست».
برخی از آیات وجود دارند که به ظاهر با این عقیده سازگار نیستند. در اینجا تعدادی از این آیات که در پرسش به آن اشاره شده، به همراه مختصری از تفسیر آنها را بیان میکنیم:
1. «اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت فرمانروایى و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط شد. آنچه در زمین فرو میرود و آنچه از آن بیرون میآید و آنچه از آسمان نازل میشود، و آنچه را در آن بالا میرود میداند. و او با شما است هرجا که باشید، و خدا به آنچه انجام میدهید، بیناست».[2] شبیه همین معنا در آیه دیگری نیز آمده است: «و او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، در حالىکه تخت فرمانرواییاش بر آب [که زیربناى حیات است] قرار داشت، تا شما را بیازماید که کدامیک نیکوکارترید؟ و اگر بگویى: [اى مردم!] شما یقیناً پس از مرگ برانگیخته میشوید، بیتردید کافران میگویند: این سخنان جز جادویى آشکار نیست».[3]
این آیات از جمله آیاتی است که بحثهای بسیاری پیرامون آن در میان متکلّمان و مفسّران شکل گرفته است. اما شیعیان به جهت وجود آیات دیگر که مخالف ظاهر این آیه هستند و ادله عقلی مبرهن، از ظاهر این آیه دست کشیدهاند و معنای آیه را به غیر از مکان داشتن برای خدا تفسیر کردهاند.[4]
2. «أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ فَإِذا هِیَ تَمُورُ. أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ نَذیرِ».[5] برخی از مدّعیان مکان داشتن خداوند به این آیه استنباط کردهاند که مفسّران و اندیشمندان دینی به جهت وجود معارضات نقلی و عقلی بسیار، تأویلاتی برای آیه ذکر کردهاند که برخی از آنها بیان میشود:
الف. این آیات را به فرشتگان الهی معنا کردهاند؛[6] یعنی فرشتگانی که در آسمان هستند به اذن الهی این عذابها را نازل میکنند. در این صورت هیچ اشکالی بر این آیات وارد نیست.
ب. احتمالاً منظور آیه، «مَن ملکوته فی السماء» باشد؛ یعنی کسی که ملکوت او در آسمان است؛ زیرا ملائکه، عرش و کرسی و لوح محفوظ او در آسمان است، از آسمان اوامر و نواهی او صادر میشود.[7]
ج. برخی نیز این آیه را در مورد خداوند دانستهاند.[8] البته این بدان معنا نیست که معتقدند خداوند دارای مکان است بلکه در این معنا، این احتمال ذکر شده که «عرب آن زمان، اعتقاد به خداوند داشت، اما مانند مشبّهه معتقد بود که او در آسمان است و این آیه به مانند این است که خداوند به آنها میگوید آیا ایمن هستید از کسی که معتقد هستید در آسمان است ...».[9]
3. «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»[10] و نزدیک به همین معنا در آیه دیگری آمده است: «تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ أَلْفَ سَنَةٍ».[11] تعبیر به پنجاه هزار سال از این نظر است که آن روز بر حسب سالهاى دنیا تا این حد ادامه پیدا میکند، و با آنچه در آیه قبل آمده است که مقدار آنرا یک هزار سال تعیین میکند منافاتى ندارد؛ زیرا در قیامت پنجاه موقِف است، و هر موقف به اندازه یک هزار سال طول میکشد.[12] بنابر این، مقدار بیان شده در آیه اشاره به مکان خداوند ندارد، بلکه تنها مقدار روزهای قیامت را بیان میکند.
4. در قرآن میخوانیم: «همانا انسان را آفریدیم و همواره آنچه را که باطنش [نسبت به معاد و دیگر حقایق] به او وسوسه میکند، میدانیم، و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم».[13]
این تعبیر در آیه نیز، به هیچ وجه اشاره به موقعیت مکانی برای خداوند ندارد و از ظاهر و فحوای آن نیز به دست نمیآید که اشاره آیه به مکان داشتن خداوند در نزدیکی انسان است، بلکه آیه میخواهد بگوید که ما به انسان از رگ اصلی که در تمامى اعضایش جریان دارد نزدیکتریم، آن وقت چگونه به او و به آنچه در دل او میگذرد آگاه نیستیم». این جمله میخواهد مقصود را با عبارتى ساده و قابل فهم برای عموم ادا کرده باشد و گرنه مسئله نزدیکى خدا به انسان مهمتر از این و خداى سبحان بزرگتر از آن است؛ زیرا خداى تعالى است که نفس آدمى را آفریده و آثارى براى آن قرار داده، پس خداى تعالى بین نفس آدمى و خود نفس، و بین نفس آدمى و آثار و افعالش واسطه است، پس خدا از هر جهتى که فرض شود و حتى از خود انسان به انسان نزدیکتر است، و چون این معنا معناى دقیقى است که تصوّرش براى فهم بیشتر مردم دشوار است؛ لذا خداى تعالى به اصطلاح دست کم را گرفته که همه بفهمند، و به این حد اکتفاء کرد.[14]
برخی از آیات وجود دارند که به ظاهر با این عقیده سازگار نیستند. در اینجا تعدادی از این آیات که در پرسش به آن اشاره شده، به همراه مختصری از تفسیر آنها را بیان میکنیم:
1. «اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت فرمانروایى و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط شد. آنچه در زمین فرو میرود و آنچه از آن بیرون میآید و آنچه از آسمان نازل میشود، و آنچه را در آن بالا میرود میداند. و او با شما است هرجا که باشید، و خدا به آنچه انجام میدهید، بیناست».[2] شبیه همین معنا در آیه دیگری نیز آمده است: «و او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، در حالىکه تخت فرمانرواییاش بر آب [که زیربناى حیات است] قرار داشت، تا شما را بیازماید که کدامیک نیکوکارترید؟ و اگر بگویى: [اى مردم!] شما یقیناً پس از مرگ برانگیخته میشوید، بیتردید کافران میگویند: این سخنان جز جادویى آشکار نیست».[3]
این آیات از جمله آیاتی است که بحثهای بسیاری پیرامون آن در میان متکلّمان و مفسّران شکل گرفته است. اما شیعیان به جهت وجود آیات دیگر که مخالف ظاهر این آیه هستند و ادله عقلی مبرهن، از ظاهر این آیه دست کشیدهاند و معنای آیه را به غیر از مکان داشتن برای خدا تفسیر کردهاند.[4]
2. «أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ فَإِذا هِیَ تَمُورُ. أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ نَذیرِ».[5] برخی از مدّعیان مکان داشتن خداوند به این آیه استنباط کردهاند که مفسّران و اندیشمندان دینی به جهت وجود معارضات نقلی و عقلی بسیار، تأویلاتی برای آیه ذکر کردهاند که برخی از آنها بیان میشود:
الف. این آیات را به فرشتگان الهی معنا کردهاند؛[6] یعنی فرشتگانی که در آسمان هستند به اذن الهی این عذابها را نازل میکنند. در این صورت هیچ اشکالی بر این آیات وارد نیست.
ب. احتمالاً منظور آیه، «مَن ملکوته فی السماء» باشد؛ یعنی کسی که ملکوت او در آسمان است؛ زیرا ملائکه، عرش و کرسی و لوح محفوظ او در آسمان است، از آسمان اوامر و نواهی او صادر میشود.[7]
ج. برخی نیز این آیه را در مورد خداوند دانستهاند.[8] البته این بدان معنا نیست که معتقدند خداوند دارای مکان است بلکه در این معنا، این احتمال ذکر شده که «عرب آن زمان، اعتقاد به خداوند داشت، اما مانند مشبّهه معتقد بود که او در آسمان است و این آیه به مانند این است که خداوند به آنها میگوید آیا ایمن هستید از کسی که معتقد هستید در آسمان است ...».[9]
3. «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»[10] و نزدیک به همین معنا در آیه دیگری آمده است: «تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ أَلْفَ سَنَةٍ».[11] تعبیر به پنجاه هزار سال از این نظر است که آن روز بر حسب سالهاى دنیا تا این حد ادامه پیدا میکند، و با آنچه در آیه قبل آمده است که مقدار آنرا یک هزار سال تعیین میکند منافاتى ندارد؛ زیرا در قیامت پنجاه موقِف است، و هر موقف به اندازه یک هزار سال طول میکشد.[12] بنابر این، مقدار بیان شده در آیه اشاره به مکان خداوند ندارد، بلکه تنها مقدار روزهای قیامت را بیان میکند.
4. در قرآن میخوانیم: «همانا انسان را آفریدیم و همواره آنچه را که باطنش [نسبت به معاد و دیگر حقایق] به او وسوسه میکند، میدانیم، و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم».[13]
این تعبیر در آیه نیز، به هیچ وجه اشاره به موقعیت مکانی برای خداوند ندارد و از ظاهر و فحوای آن نیز به دست نمیآید که اشاره آیه به مکان داشتن خداوند در نزدیکی انسان است، بلکه آیه میخواهد بگوید که ما به انسان از رگ اصلی که در تمامى اعضایش جریان دارد نزدیکتریم، آن وقت چگونه به او و به آنچه در دل او میگذرد آگاه نیستیم». این جمله میخواهد مقصود را با عبارتى ساده و قابل فهم برای عموم ادا کرده باشد و گرنه مسئله نزدیکى خدا به انسان مهمتر از این و خداى سبحان بزرگتر از آن است؛ زیرا خداى تعالى است که نفس آدمى را آفریده و آثارى براى آن قرار داده، پس خداى تعالى بین نفس آدمى و خود نفس، و بین نفس آدمى و آثار و افعالش واسطه است، پس خدا از هر جهتى که فرض شود و حتى از خود انسان به انسان نزدیکتر است، و چون این معنا معناى دقیقى است که تصوّرش براى فهم بیشتر مردم دشوار است؛ لذا خداى تعالى به اصطلاح دست کم را گرفته که همه بفهمند، و به این حد اکتفاء کرد.[14]
[1]. ر.ک: «ایمان به خدا و مسئله تجسم»، سؤال 12110؛ «جسمانی نبودن خداوند از دیدگاه قرآن»، سؤال 20147؛ «بی نهایت بودن وجود خدا»، سؤال 1944.
[2]. حدید، 4:«هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فیها وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ».
[3]. هود، 7: «وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ».
[5]. ملک، 16 - 17: «آیا از کسى که [حاکمیت و فرمانرواییاش] در آسمان قطعى است [چه رسد در زمین] خود را در امان دیدهاید، از اینکه [با شکافتن زمین] شما را در آن فرو برد در حالى که زلزله و جنبش موجآسایش را ادامه دهد؟ آیا از کسى که حاکمیت و فرمانرواییاش در آسمان قطعى است [چه رسد در زمین] خود را در امان دیدهاید از اینکه توفانى سخت [که با خود ریگ و سنگ میآورد] بر شما فرستد؟ پس به زودى خواهید دانست که بیم دادن من چگونه است!».
[6]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 491، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق: مرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 5، ص 230، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1418ق.
[7]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 580، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407ق.
[8]. بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق: شحاته، عبدالله محمود، ج 4، ص 391، دار إحیاء التراث، بیروت، چاپ اول، 1423ق.
[9]. فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 30، ص 592، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[10]. سجده، 5: «[همه] امور را [همواره] از آسمان تا زمین تدبیر و تنظیم میکند، سپس در روزى که اندازه آن به شمارش شما هزار سال است به سوى او بالا میرود».
[11]. معارج، 4: ««فرشتگان و روح در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او بالا میروند».
[12]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 25، ص 16 – 17، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[13]. ق، 16: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ».
[14]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 347، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، ج 18، ص 519 – 520، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش.