کد سایت
fa54148
کد بایگانی
66662
نمایه
استدلالهای قرآنی در قالب استدلالهای منطقی
طبقه بندی موضوعی
کلیات
خلاصه پرسش
آیا برای انواع استدلالهایی که در منطق بدانها اشاره شده، مثالهای قرآنی وجود دارد؟
پرسش
چند آیه از قرآن که در آن استدلالهایی از نوع تمثیل، قیاس، قیاس استثنایی و استقرا وجود داشته باشد لازم دارم.
پاسخ اجمالی
قرآن کریم کتابی آسمانی و برای هدایت عموم بشر در تمام زمانها آمده است؛ از اینرو روشهای استدلالی قرآن در بیشتر موارد، متکی بر امور محسوس و عینی است که هیچ عاقلی در آن تردید نمیکند، و این روش از استدلال، از روشهای منطقی؛ مانند خطابه، برهان و جدل برتر است، هر چند از استدلال و برهانهای منطقی مانند قیاس استثنایی، قیاس خلف، تمثیل و...، نیز در رساندن مفاهیم و استدلال بر مدعای خود استفاده کرده تا علاوه بر عموم، خواص نیز بتوانند بهره کافی از قرآن داشته باشند که در پاسخ تفصیلی به طور مشروح از انواع استدلالهای قرآنی سخن خواهیم گفت.
پاسخ تفصیلی
قرآن کریم کتابی آسمانی است که برای هدایت عموم بشر در تمام زمانها آمده است؛ از اینرو سبک و سیاق نوشتاری و روشهای استدلالی آن با دیگر کتاب هایی که بهصورت تخصصی برای گروه خاص نگارش میشود متفاوت بوده، بلکه به گونهای در آن استدلال شده است که هر کس به فراخور بضاعت علمی خود میتواند از آیات و استدلالهای آن بهرهمند گردد. بنابراین در بیشتر استدلالهای قرآنی از تشبیهات معقول به محسوس و یا از داستانهای محسوس برای فهماندن امور غیر محسوس بهره گرفته شده است. البته این سخن بدان معنا نیست که از استدلال و برهانهای منطقی، اصولی و فلسفی غفلت شده باشد، بلکه در برخی موارد نیز استدلالهایی در قالب براهین منطقی، اصولی و... را در قرآن مشاهده میکنیم که برای نمونه به چند مورد از آنها اشاره میشود.
انواع استدلالهای قرآنی
1. استدلال از راه قیاس استثنایی[1]
«لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا».[2] این آیه شریفه در قالب یک قیاس استثنایى بیان گردیده که متضمّن مقدم[3] و تالى[4] است، و بر اساس تلازم حاکم بین مقدم و تالى، و با توجه به بطلان تالى در اینجا، یعنی عدم وجود فساد و تباهی در عالم، مقدم نیز باطل میگردد؛ یعنی وجود چند خدا نیز باطل میگردد. در نتیجه یکتایى پروردگار عالم اثبات میشود.[5]
«قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ للهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ».[6] در این آیه نیز از راه قیاس استثنایی با نفی تالی[7] بر نفی مقدم[8] استدلال شده است.
قرآن کریم به یهودیان خطاب میکند اگر شما در ادعای دوستی با خدا راستگو هستید، پس آرزوی مرگ کنید، سپس در آیه: «وَ لَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»،[9] میفرماید آنان هرگز چنین آرزویی نمیکنند. در نتیجه آنان اولیا و دوستدار پروردگار نیستند.
2. استدلال از راه قیاس مضمر[10]
«إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ».[11] نصارى میگفتند؛ چون حضرت عیساى مسیح(ع)، بدون پدر به وجود آمده است پسر خدا است، ولی خداوند متعال در این آیه سخن آنان را از راه قیاس مضمر به شرح زیر رد میکند.
در این آیه آفرینش آدم(ع) با آفرینش عیسى(ع) مقایسه شده است که اگر به دنیا آمدن بدون پدر، توجیه پرستش عیسى(ع) باشد، طبعاً باید آدم که نه پدر داشت و نه مادر، براى پرستش سزاوارتر باشد، در صورتى که هیچکس آدم را خدا یا فرزند خدا نمیداند.
گویا تقدیر سخن پروردگار، چنین بود: خداوند آدم(ع) را بدون پدر و مادر و عیسى(ع) را بدون پدر آفریده است، پس اگر عیسى(ع) به خاطر این موضوع، خدا شود، آدم(ع) به این جهت سزاوارتر است و چون آدم(ع) به اعتراف خودتان نه خدا و نه فرزند او است، پس عیسى(ع) نیز نه خدا و نه فرزند او است.[12]
3. استدلال از راه برهان خلف[13]
«ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ».[14] در این آیه پروردگار متعال از راه قیاس خلف، اثبات توحید و یگانگی نموده است؛ یعنی برای اثبات یک چیز از راه بطلان نقیض آن استفاده نموده است.
با این توضیح که پروردگار از راه نفی تنازع و شراکت خدای دیگر با او در خدایی، نقیض آنرا که وحدت و یگانگی در خدایی باشد، برای خود اثبات نموده است.[15]
4. استدلال از راه تمثیل [16]
«وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ».[17] در این آیه پروردگار از راه تمثیل، به دقیقترین و محکمترین شکل آن استفاده کرده و حقیقت معاد را در مقایسه با امور عقلى روشن، تشریح و ثابت کرده است، و دوباره زنده شدن انسانها را که امری نامحسوس میباشد به آفرینش ابتدایى که محسوس همگان است تشبیه کرده و قدرت خود را به رخ منکران قیامت کشیده و فرمود خدایی که شما را از هیچ و عدم آفریده، چطور نمیتواند پس از مرگ که اجزای وجودی شما در عالم پراکنده و موجود است دوباره بیافریند. پس زنده کردن دوباره انسانها راحتتر از آفرینش ابتدایی خواهد و خدایی که بر آفرینش ابتدایی قادر و توانا میباشد به طریق اولی بر زنده کردن دوباره توانایی خواهد داشت.[18]
انواع استدلالهای قرآنی
1. استدلال از راه قیاس استثنایی[1]
«لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا».[2] این آیه شریفه در قالب یک قیاس استثنایى بیان گردیده که متضمّن مقدم[3] و تالى[4] است، و بر اساس تلازم حاکم بین مقدم و تالى، و با توجه به بطلان تالى در اینجا، یعنی عدم وجود فساد و تباهی در عالم، مقدم نیز باطل میگردد؛ یعنی وجود چند خدا نیز باطل میگردد. در نتیجه یکتایى پروردگار عالم اثبات میشود.[5]
«قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ للهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ».[6] در این آیه نیز از راه قیاس استثنایی با نفی تالی[7] بر نفی مقدم[8] استدلال شده است.
قرآن کریم به یهودیان خطاب میکند اگر شما در ادعای دوستی با خدا راستگو هستید، پس آرزوی مرگ کنید، سپس در آیه: «وَ لَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»،[9] میفرماید آنان هرگز چنین آرزویی نمیکنند. در نتیجه آنان اولیا و دوستدار پروردگار نیستند.
2. استدلال از راه قیاس مضمر[10]
«إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ».[11] نصارى میگفتند؛ چون حضرت عیساى مسیح(ع)، بدون پدر به وجود آمده است پسر خدا است، ولی خداوند متعال در این آیه سخن آنان را از راه قیاس مضمر به شرح زیر رد میکند.
در این آیه آفرینش آدم(ع) با آفرینش عیسى(ع) مقایسه شده است که اگر به دنیا آمدن بدون پدر، توجیه پرستش عیسى(ع) باشد، طبعاً باید آدم که نه پدر داشت و نه مادر، براى پرستش سزاوارتر باشد، در صورتى که هیچکس آدم را خدا یا فرزند خدا نمیداند.
گویا تقدیر سخن پروردگار، چنین بود: خداوند آدم(ع) را بدون پدر و مادر و عیسى(ع) را بدون پدر آفریده است، پس اگر عیسى(ع) به خاطر این موضوع، خدا شود، آدم(ع) به این جهت سزاوارتر است و چون آدم(ع) به اعتراف خودتان نه خدا و نه فرزند او است، پس عیسى(ع) نیز نه خدا و نه فرزند او است.[12]
3. استدلال از راه برهان خلف[13]
«ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ».[14] در این آیه پروردگار متعال از راه قیاس خلف، اثبات توحید و یگانگی نموده است؛ یعنی برای اثبات یک چیز از راه بطلان نقیض آن استفاده نموده است.
با این توضیح که پروردگار از راه نفی تنازع و شراکت خدای دیگر با او در خدایی، نقیض آنرا که وحدت و یگانگی در خدایی باشد، برای خود اثبات نموده است.[15]
4. استدلال از راه تمثیل [16]
«وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ».[17] در این آیه پروردگار از راه تمثیل، به دقیقترین و محکمترین شکل آن استفاده کرده و حقیقت معاد را در مقایسه با امور عقلى روشن، تشریح و ثابت کرده است، و دوباره زنده شدن انسانها را که امری نامحسوس میباشد به آفرینش ابتدایى که محسوس همگان است تشبیه کرده و قدرت خود را به رخ منکران قیامت کشیده و فرمود خدایی که شما را از هیچ و عدم آفریده، چطور نمیتواند پس از مرگ که اجزای وجودی شما در عالم پراکنده و موجود است دوباره بیافریند. پس زنده کردن دوباره انسانها راحتتر از آفرینش ابتدایی خواهد و خدایی که بر آفرینش ابتدایی قادر و توانا میباشد به طریق اولی بر زنده کردن دوباره توانایی خواهد داشت.[18]
5. استدلال از راه تشبیه[19]
استدلال از راه تشبیه به محسوسات، بیشترین استدلال در قرآن را به خود اختصاص داده که عموم مردم نیز بهتر میتوانند از آن به نتیجه مطلوب برسند:
«مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَاراً».[20] در این آیه از تشبیه استفاده شده است؛ یعنی کسانی که سختی و زحمت کشیدند و علومی را فرا گرفتند، ولی به علم و آموختههای خود عمل نمیکنند به الاغی تشبیه شدهاند که سختی و مشقت حمل کتابها را متحمل میشود، ولی از مضمون و محتوای آن هیچ بهره و نصیبی ندارد.
«مَثَلُ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ».[21] پروردگار متعال، در این آیه دوستی و اعتماد بر غیر خدا را به خانه عنکبوت تشبیه میکند که سستی و غیر قابل اعتبار بودنش برای همگان محسوس است و از این روش استدلالی به مردم میفهماند که باید فقط به خدا تکیه کنند و از اعتماد و تکیه بر غیر خدا بپرهیزند.
6. استدلال از راه برهان سبر و تقسیم [22]
«ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیَیْنِ نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیَیْنِ أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاکُمُ اللهُ بِهذا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللهِ کَذِباً لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ».[23] در این آیه خداوند، از راه برهان سبر و تقسیم ادعای کافران را باطل میکند؛ یعنی با در نظر گرفتن و شمارش تمام اقسام موضوع مورد بحث روشن میکند که ادّعاى طرف مقابل بر هیچکدام از اقسام مذکور منطبق نیست و از اینرو نمیتواند مورد قبول واقع شود و با این بیان ادّعاى طرف مقابل را باطل میکند.
بدین توضیح که چون کافران گاهى چهارپایان نر و گاه چهار پایان مادّه را تحریم میکردند، خداوند متعال این ادّعاى آنان را به روش سبر و تقسیم باطل کرده و فرموده است: «خداوند این چهار پایان را از دو جنس نر و مادّه آفریده است، علّت تحریم اینها به نظر شما چیست؟ آیا به خاطر نرى است یا مادگى؟ یا به این جهت که اینها در رحم بودهاند یا اساسا علّتى ندارد و تعبّد محض است؛ یعنى به دستور خداوند میباشد، و دستور خدا یا از راه وحى است یا فرستادن رسول و یا شنیدن کلام او بدون واسطه؟ و علل تحریم از اینها بیرون نیست، لازمه اوّلى آن است که تمام نرها حرام باشد و لازمه دوّمى آن است که تمام مادّهها حرام باشد و بنابر سوّمى باید هر دو صنف تحریم شده باشند، پس اینکه گاهى نرها و گاهى مادّهها را تحریم میکردند، بىوجه است؛ زیرا علّت تحریم، مقتضى اطلاق تحریم است خواه نر باشد خواه مادّه و امّا تحریم تعبّدى: اگر آنان بدون واسطه حکم را از خدا دریافت کرده باشند، دروغ است و خودشان نیز چنین ادّعایى ندارند، و اگر توسّط فرستادگان خدا به آنها رسیده باشد، این هم صحیح نیست؛ زیرا قبل از پیامبر اکرم(ص) هیچ پیامبرى چنین حکمى نیاورده بود و وقتى تمام اینها باطل شد، مدّعا ثابت میشود؛ یعنى آنچه آنان میگویند به خدا دروغ میبندند، و سخنشان جز گمراهى چیزى نیست».[24]
«ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیَیْنِ نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیَیْنِ أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاکُمُ اللهُ بِهذا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللهِ کَذِباً لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ».[23] در این آیه خداوند، از راه برهان سبر و تقسیم ادعای کافران را باطل میکند؛ یعنی با در نظر گرفتن و شمارش تمام اقسام موضوع مورد بحث روشن میکند که ادّعاى طرف مقابل بر هیچکدام از اقسام مذکور منطبق نیست و از اینرو نمیتواند مورد قبول واقع شود و با این بیان ادّعاى طرف مقابل را باطل میکند.
بدین توضیح که چون کافران گاهى چهارپایان نر و گاه چهار پایان مادّه را تحریم میکردند، خداوند متعال این ادّعاى آنان را به روش سبر و تقسیم باطل کرده و فرموده است: «خداوند این چهار پایان را از دو جنس نر و مادّه آفریده است، علّت تحریم اینها به نظر شما چیست؟ آیا به خاطر نرى است یا مادگى؟ یا به این جهت که اینها در رحم بودهاند یا اساسا علّتى ندارد و تعبّد محض است؛ یعنى به دستور خداوند میباشد، و دستور خدا یا از راه وحى است یا فرستادن رسول و یا شنیدن کلام او بدون واسطه؟ و علل تحریم از اینها بیرون نیست، لازمه اوّلى آن است که تمام نرها حرام باشد و لازمه دوّمى آن است که تمام مادّهها حرام باشد و بنابر سوّمى باید هر دو صنف تحریم شده باشند، پس اینکه گاهى نرها و گاهى مادّهها را تحریم میکردند، بىوجه است؛ زیرا علّت تحریم، مقتضى اطلاق تحریم است خواه نر باشد خواه مادّه و امّا تحریم تعبّدى: اگر آنان بدون واسطه حکم را از خدا دریافت کرده باشند، دروغ است و خودشان نیز چنین ادّعایى ندارند، و اگر توسّط فرستادگان خدا به آنها رسیده باشد، این هم صحیح نیست؛ زیرا قبل از پیامبر اکرم(ص) هیچ پیامبرى چنین حکمى نیاورده بود و وقتى تمام اینها باطل شد، مدّعا ثابت میشود؛ یعنى آنچه آنان میگویند به خدا دروغ میبندند، و سخنشان جز گمراهى چیزى نیست».[24]
[1]. «قیاس استثنائی: به قیاسی گفته میشود که خود نتیجه آن و یا نقیض نتیجه تماماً در مقدمات قیاس به صورت صریح آمده است» .مانند ان کان محمد عالماً فواجب احترامه لکنه عالم فمحمد واجب احترامه. در این قیاس خود نتیجه در مقدمات مذکور است. یا مانند لو کان فلان عادلاً فهو لا یعصی الله ولکنه قد عصی الله، فما کان عادلاً در این قیاس نقیض نتیجه در مقدمات آمده است. حیدری فسایی، قادر، منطق تعلیمی، شرح فارسی بر المنطق محمد رضا مظفر، جزء دوم، ص 42، بیجا، بینا، بیتا.
[2]. «اگر در آن دو معبودانى جز خداوند بودند تباه میشدند.»، انبیا، 22.
[3]. «لو کان فیهما آلهة الّا الله».
[4]. «لَفَسَدَتا».
[5]. جلالیان، حبیب الله، تاریخ تفسیر قرآن کریم، ص 96، تهران، اسوه، چاپ چهارم، 1378ش.
[6]. «بگو: اى یهودیان، اگر میپندارید که شما دوستان خدا هستید نه دیگر مردمان، پس اگر راستگویید آرزوى مرگ کنید». جمعه، 6.
[7]. «تمنا و آرزوی مرگ».
[8]. «اولیا و دوستدار خدا بودن».
[9]. جمعه، 7.
[10]. «قیاس مضمر، قیاسی است که یکی از مقدمات آن اعم از صغری یا کبری یا نتیجه حذف شده باشد. مانند: هذا انسان لانّ کل ناطق انسان. در این قیاس صغری حذف و نتیجه مقدم شده است. صورت و قالب منطقی قیاس چنین است: هذا ناطق و کل ناطق انسان فهذا انسان». منطق تعلیمی، ص 62.
[11]. «مَثَل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد. (بنابر این، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیّت او نیست.)، اینها حقیقتى است از جانب پروردگار تو بنابر این، از تردید کنندگان مباش». آل عمران، 59 – 60.
[12]. محمد ابو زهره، ذبیحی، محمود، معجزه بزرگ پژوهشى در علوم قرآنى، ص 445 - 446، مشهد، آستان قدس، چاپ دوم، 1379ش.
[13]. ر. ک: منطق تعلیمی، جزء دوم، ص 67 - 69. استدلال بر اثبات ادعا از راه باطل نمودن نقیض آن ادعا را برهان خلف گویند؛ زیرا وقتی نقیض مدّعا باطل شد قهراً مدّعی اثبات میشود؛ به دلیل اینکه دو نقیض نمیتوانند کاذب باشند و ارتفاع نقیضین محال است. منطق تعلیمی، ص 67.
[14]. «خدا هرگز فرزندى براى خود انتخاب نکرده و معبود دیگرى با او نیست که اگر چنین میشد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تدبیر و اداره میکردند و بعضى بر بعضى دیگر برترى میجستند (و جهان هستى به تباهى کشیده میشد)»، مؤمنون، 91.
[15]. معجزه بزرگ پژوهشى در علوم قرآنى، ص 448 – 449.
[16]. تمثیل عبارت است از انتقال ذهن از حکم یک شیء به ثبوت همان حکم در شیء مشابه؛ به دلیل وجود شباهت و جامع بین آن دو. البته در صورتی که آن جامع، علت تامه برای ثبوت حکم در اصل نباشد، حکم اثبات شده در فرع، قطعی نخواهد بود، ولی اگر در موردی دریافتیم که جامع علّت تامّه ثبوت حکم در طرف اصل است، آنگاه به متقضی قاعده علیت(با وجود علّت تامّه معلول نیز حتمی الوقوع خواهد (یقیناً به ثبوت آن حکم در طرف فرع نیز تصدیق خواهیم کرد و در این صورت تمثیل مفید یقین خواهد بود. مثلاً امام(ع) فرموده است :علّت اینکه آب چاه با ملاقات نجس، نجس نمیشود مادّه داشتن آن است، از اینجا میتوانیم این حکم را به هر آبی که مادّه دارد سرایت دهیم مثلاً بگوییم: ماء الحمام له مادّة و کلّ ماء له مادة واسع لا یفسده شیء فماء الحمام واسع لا یفسده شیء. منطق تعلیمی، ص 70 – 71.
[17]. یس، 78 – 81.
[18]. معجزه بزرگ پژوهشى در علوم قرآنى، ص 453 – 455.
[19]. تشبیه در اصطلاح عبارت است از، قرار دادن همانندی بین دو چیز یا بیشتر از دو چیز که در یک صفت یا بیشتر از یک صفت با یکدیگر اشتراک دارند.، هاشمی، احمد، جواهر البلاغه، محقق، مصحح، جمعی از اساتید حوزه، ص 199، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه، چاپ پنجم، 1386ش.
[20]. «کسانى که مکلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نکردند، مانند درازگوشى هستند که کتابهایى حمل میکند، (آنرا بر دوش میکشد اما چیزى از آن نمیفهمد». جمعه، 5.
[21]. عنکبوت، 41.
[22]. برهان سبر و تقسیم از جمله براهینی است که در علوم مختلف، مانند علم اصول فقه مورد استفاده قرار میگیرد هر چند از روشهای استدلالی رایج در شکلهای چهارگانه که در کتب منطق ذکر شده است، خالی است. این استدلال به این نحو است که فرضیهها و اقوال مختلف در مسئله را جمع میکنیم و سپس با کمک عقل تلاش میکنیم هر یک از این اقوال را مورد بررسی خود قرار دهیم. به بیانی دیگر، تمام آنها را مورد آزمایش عقل قرار میدهیم تا اینکه عقل بتواند در نهایت و با بررسی و نقد یکایک احتمالات، یکی از آنها را اثبات کند. در اینجا ما توسط عقل به یک نتیجه درست رسیده و محتملات اشتباه را رد کردهایم. اقتباس از پاسخ شماره 16490.
[23]. «هشت جفت از چهارپایان (براى شما) آفرید از میش دو جفت، و از بز دو جفت بگو: «آیا خداوند نرهاى آنها را حرام کرده، یا مادهها را؟ یا آنچه شکم مادهها در برگرفته؟ اگر راست میگویید (و بر تحریم اینها دلیلى دارید)، به من خبر دهید!» و از شتر یک جفت، و از گاو هم یک جفت (براى شما آفرید) بگو: «کدامیک از اینها را خدا حرام کرده است؟ نرها یا مادهها را؟ یا آنچه را شکم مادهها دربرگرفته؟ یا هنگامى که خدا شما را به این موضوع توصیه کرد، شما گواه (بر این تحریم) بودید؟! پس چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ میبندد، تا مردم را از روى جهل گمراه سازد؟! خداوند هیچگاه ستمگران را هدایت نمیکند». انعام، 143 – 144.
[24]. معجزه بزرگ پژوهشى در علوم قرآنى، ص 450 – 452.