کد سایت
fa60382
کد بایگانی
74234
نمایه
مفهومشناسی حیا
طبقه بندی موضوعی
حدیث,فضایل اخلاقی
خلاصه پرسش
معنای «حیا» با توجه به لغت، اخلاق، آیات و روایات چیست؟
پرسش
حیا را با توجه به لغت، اخلاق و آیات و روایات معنا کنید.
پاسخ اجمالی
در لغت، سه معنا برای حیا وجود دارد: «تغیّر و انکسار (اثرپذیرى) درونى»؛ «انقباض(گرفتگی) نفس از زشتیها»؛ «عامل بازدارندگی در برابر گناه».
در منابع اخلاقی در تعریف حیا از تعبیرهاى گوناگونی استفاده شده است؛ مانند اینکه حیا، عبارت است از محصور شدن نفس و انفعال آن در ارتکاب حرامهاى شرعى، عقلى و عرفى، به جهت ترس از سرزنش و نکوهش مردم.
روایات درباره شرم و حیا دو رویکرد دارند. دستهای از روایات، به نظارت خداوند میپردازند؛ جهان را در محضر خداوند معرفی میکنند و مردم را به حیا کردن از خداوند، فرا میخوانند. دستهای دیگر، مردم را به حضور و نظارت فرشتگان توجّه میدهند و از این راه آنان را به حیا دعوت میکنند.
در منابع اخلاقی در تعریف حیا از تعبیرهاى گوناگونی استفاده شده است؛ مانند اینکه حیا، عبارت است از محصور شدن نفس و انفعال آن در ارتکاب حرامهاى شرعى، عقلى و عرفى، به جهت ترس از سرزنش و نکوهش مردم.
روایات درباره شرم و حیا دو رویکرد دارند. دستهای از روایات، به نظارت خداوند میپردازند؛ جهان را در محضر خداوند معرفی میکنند و مردم را به حیا کردن از خداوند، فرا میخوانند. دستهای دیگر، مردم را به حضور و نظارت فرشتگان توجّه میدهند و از این راه آنان را به حیا دعوت میکنند.
پاسخ تفصیلی
یکی از عوامل مؤثر در حفظ پاکدامنى انسان، صفت شرم و حیا است. انسان به همان میزان که از این صفت پسندیده بهرهمند است، از کارهاى زشت و نامشروع دورى میکند. در این زمینه به پاسخ پرسش مطرح شده بر اساس بخشهای ذیل میپردازیم.
الف. حیا از نگاه لغتشناسان
مطالعه دیدگاه لغتشناسان در تعریف حیا، نشان میدهد که تقریباً همه آنان در یک مسیر حرکت کرده و تعریفهاى نزدیک به هم ارائه کردهاند. در اینجا به برخی از این تعریفها اشاره میشود:
1. حیا، عبارت است از دگرگونى حال و اثرپذیری که به جهت ترس از آنچه عیب شمرده و نکوهش میشود، حاصل میگردد.[1]
2. حیا، انقباض(گرفتگی) نفس از زشتیها و ترک آن به جهت زشت بودن.[2]
3. حیا، عبارت است از انقباض (گرفتگى) و انزوا (دوریگزینى) از کار زشت، به جهت ترس از مذمّت مردم.[3]
خلاصه اینکه؛ در تعاریف اهل لغت، سه محور وجود دارد: 1. «تغیّر و انکسار (اثرپذیرى) درونى»؛ 2. «انقباض نفس»؛ 3. حیا «عامل بازدارنده». لذا میتوان گفت: این سه محور، بیانگر جنبههاى مختلف حیا میباشند که به ویژگیهاى روانى و کارکرد و خودنگهداری حیا پرداختهاند.
ب. حیا از منظر علماى اخلاق
در منابع اخلاقی در تعریف حیا از تعبیرهاى گوناگونی استفاده شده است، که در اینجا نمونههایی از آنها را میآوریم:
1. «حیا، عبارت است از حصر(محصور شدن) نفس و انفعال(درماندگى) آن در ارتکاب حرامهاى شرعى و عقلى و عرفى، به جهت ترس از سرزنش و نکوهش مردم»؛[4] یعنى ترس از سرزنش مردم موجب میشود که انسان در مواجهه با امور سهگانه حرام شرعى، عقلى و عرفى، منفعل شده، از نظر روانى دچار حصر و تنگنا گردد.
2. «حیا، ملکهاى نفسانى است که موجب انقباض نفس از فعل قبیح(کار زشت) و انزجار(بیزاری) آن از کار خلاف ادب میگردد. این کار به جهت ترس از سرزنش صورت میگیرد».[5]
در این تعریف از واژه انقباض استفاده شده است. روان انسان هنگام مواجهه با امورى که خوشایند ارزیابى میشوند، منبسط (گشوده و باز) میگردد و در مقابل، هنگام مواجهه با امورى که ناخوشایند ارزیابى میشوند، منقبض (گرفته و بسته) میگردد. هنگام حیا، روان انسان منقبض میگردد؛ از اینرو در این تعریف از این واژه استفاده شده که بیانگر حقیقت یاد شده است. همچنین از واژه انزجار نیز استفاده شده که غیر از انقباض است و نشان میدهد که از دیدگاه این تعریف؛ حیا، همراه با انزجار و نفرت از موضوع حیا نیز هست.[6]
3. «حیا، نورى است که جوهرش صدر ایمان است و تفسیرش توقّف در هر چیزى که مخالف توحید و معرفت باشد».[7]
در این تعریف، فقط به جنبه بازدارندگى حیا اشاره شده و از بیان حالتهاى روانى آن و همچنین ویژگیهاى موضوع حیا، چیزى به چشم نمیخورد.
4. «حیا، خصلتى است که انسان را بر ترک کردن فعل قبیح و جلوگیرى از کوتاهى کردن در حقّ دیگران بر میانگیزد».[8]
در این تعریف، به جنبه بازدارندگى اشاره شده و به یکى از مصادیق آن نیز تصریح شده است.
از مجموع تعریفهاى اخلاقی چند نکته به دست میآید:
یکم. حیا، هنگام مواجه شدن با یک فعل قبیح رُخ میدهد.
دوم. در این حالت، روان انسان، حالت انکسار، انفعال، انقباض، انزجار و انحصار پیدا میکند.
سوم. این نوع برانگیختگى در عمل، هم موجب انجام دادن یک کار است و هم موجب ترک یک کار که از آن به عنوان تنظیم رفتار یاد میشود.
چهارم. حیا، زیر مجموعه ترس است؛ زیرا علّت برانگیختگى هنگام مواجهه با یک کار زشت؛ یا ترس از سرزنش و نکوهش مردم است، و یا ترس از ارتکاب آن.
پنجم. منشأ زشت دانستن یک عمل، یا شرع است یا عقل و یا عرف و آداب یک جامعه.[9]
ج. حیا از منظر آیات و روایات
روایات درباره شرم و حیا دو رویکرد دارند. الف. دستهای از روایات، به نظارت خداوند میپردازند و جهان را در محضر خداوند معرفی میکنند و مردم را به حیا کردن از خداوند، فرا میخوانند. ب. دستهای دیگر، مردم را به حضور و نظارت فرشتگان توجّه میدهند و آنان را به حیا فرا میخوانَد.
در اینجا به برخی از آیات و روایات در دو دسته اشاره میشود:
الف. دسته اول:
1. قرآن مجید، هنگام طرح داستان خلوت کردن زلیخا با حضرت یوسف(ع)، در بیان علّت امتناع حضرت یوسف(ع) میفرماید: «آن زن قصد او کرد؛ و او (یوسف) نیز، اگر برهان پروردگار را نمیدید، قصد وى مینمود».[10]
در این آیه شریفه، از «برهان پروردگار»، به عنوان عامل بازدارندگى از گناه اشاره شده است. امام زین العابدین(ع) در تفسیر «برهان پروردگار» میفرماید: «زن عزیز مصر به سوى بُت رفت و پارچهاى بر روى آن انداخت. یوسف از او پرسید: "براى چه این کار را کردى؟". پاسخ داد: شرم دارم از اینکه این بت، ما را ببیند! در این هنگام، یوسف به وى گفت: "آیا تو شرم میکنى از چیزى که نه میشنود و نه میبیند و نه میفهمد و نه میخورد و نه مینوشد؛ ولى من شرم نکنم از کسى که بشر را آفریده و او را دانش آموخته است؟!". این، معناى سخن خداوند است که میفرماید: اگر بُرهان پروردگارش را ندیده بود».[11]
آنچه باعث حیاى زلیخا شد، ناظر بودن بُت بود، هر چند نظارت او بر اعمال بشر، خیال باطل است و آنچه مایه شرم حضرت یوسف(ع) شد، این بود که خداوند، آگاه و ناظر بر اعمال بشر است.
2. با توجه به تحلیل ماهیت و معنای حیا؛ آیه شریفه «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ یَرى»[12] (مگر ندانسته که قطعاً خدا [همه کارهایش را] میبیند؟) با موضوع حیا رابطه تنگاتنگ دارد و بیانگر آن است؛ بدون اینکه از واژه حیا استفاده شده باشد.
در آغاز رسالت پیامبر اکرم(ص)، هنگامى که ایشان مورد آزار یکى از مشرکان قریش قرار گرفتند، خداوند، وى را به حیا فراخواند و فرمود که آیا نمیداند که خدا او را میبیند؟![13]
3. پیامبر اکرم(ص): «شرم کنید امروز از اینکه خداوند از تمام امور شما آگاه است».[14]
4. امام على(ع): «از خدایى پروا داشته باشید که در دید او هستید و زمام شما به دست اوست و حرکات شما در اختیار او است: اگر پنهان سازید، آگاه است و اگر آشکار سازید، مینگارد. براى این کار، نگهبانان و مراقبان ارجمندى قرار داده که هیچ حقّى را فرو نمیگذارند و هیچ چیزى را به باطلْ ثبت نمیکنند».[15]
5. امام زین العابدین(ع): «از خداوند متعال بترس، چون بر تو قدرت دارد، و از او شرم کن، چون به تو نزدیک است».[16]
6. امام باقر(ع): «از خدا شرم کن، به آن اندازه که به تو نزدیک است، و از او بترس، به اندازهاى که بر تو قدرت دارد».[17]
7. امام صادق(ع): «بدان که تو در پیشگاه کسى هستى که تو را میبیند، هر چند تو او را نمیبینى».[18]
ب. دسته دوم:
امام صادق(ع) با اشاره به نظارت فرشتگان بر اعمال آدمى میفرماید: «هر کسی که در خلوت، زمینه گناه برایش فراهم شود و خداوند متعال را مراقب خود بداند و از فرشتگان نگهبان، حیا کند، خداوند، همه گناهان او را میآمرزد، هر چند به اندازه گناهان جنّ و انس باشد».[19]
همچنین از دیدگاه امام صادق(ع) اساساً فلسفه ناظر قرار دادن فرشتگان، همین است که مردم با توجّه به وجود و حضور آنان، دست از گناه بردارند.[20]
جمعبندی از این دسته احادیث
یک. توجّه به دیدن خداوند و درک حضور او، حیا را بر میانگیزد. در حقیقت، خداوند پیش از آنکه مردم را به ترس فرا بخوانند، به حیا فراخوانده است و این، جایگاه و اهمّیت حیا را در نظام تربیتى اسلامى میرساند.
دو. در این احادیث؛ به دو صفت از صفات خداوند، اشاره شده است: یکى قدرت خداوند و دیگرى نزدیکى خداوند که نشان از آگاهى و اطّلاع خداوند از رفتار بشر دارد. آنگاه، قدرت، عامل ترس دانسته شده و نزدیک بودن و اطّلاع خداوند، عامل حیا و شرم. بنابر این، عامل برانگیختن ترس، توجّه قدرت خداوند است و عامل برانگیختن حیا، آگاهى و نظارت خداوند.
سه. از دیدگاه روایات، فصل مُقَوّم و وجه تمایز حیا از دیگر بازدارندهها، عنصر «نظارت» است؛ یعنى آنچه حیا را بر میانگیزد، حضور و نظارت ناظر است. معمولاً رفتار انسان در جمع، با رفتار او در خلوت، تفاوت میکند. تفاوت رفتار در خلوت و جلوت، به جهت تفاوت در حضور و عدم حضور است. آنجا که تنها باشد و حضور هیچکس را حس نکند و هیچ چشمى را ناظر رفتار خود نداند، کارهایى را به راحتى انجام میدهد که ممکن است در حضور دیگران، حاضر به انجام دادن آن نباشد. اگر در تنهایى و خلوت خود، آماده انجام دادن کارى شده باشد که به نظر نادرست میآید و ناگهان متوجّه شود کسى وارد شده و ناظرى وجود دارد، دست از آن کار میکشد. یا اگر بعداً بفهمد کسى ناظر اعمال او بوده است، سرافکنده میشود و عرق شرم بر پیشانى او مینشیند.
الف. حیا از نگاه لغتشناسان
مطالعه دیدگاه لغتشناسان در تعریف حیا، نشان میدهد که تقریباً همه آنان در یک مسیر حرکت کرده و تعریفهاى نزدیک به هم ارائه کردهاند. در اینجا به برخی از این تعریفها اشاره میشود:
1. حیا، عبارت است از دگرگونى حال و اثرپذیری که به جهت ترس از آنچه عیب شمرده و نکوهش میشود، حاصل میگردد.[1]
2. حیا، انقباض(گرفتگی) نفس از زشتیها و ترک آن به جهت زشت بودن.[2]
3. حیا، عبارت است از انقباض (گرفتگى) و انزوا (دوریگزینى) از کار زشت، به جهت ترس از مذمّت مردم.[3]
خلاصه اینکه؛ در تعاریف اهل لغت، سه محور وجود دارد: 1. «تغیّر و انکسار (اثرپذیرى) درونى»؛ 2. «انقباض نفس»؛ 3. حیا «عامل بازدارنده». لذا میتوان گفت: این سه محور، بیانگر جنبههاى مختلف حیا میباشند که به ویژگیهاى روانى و کارکرد و خودنگهداری حیا پرداختهاند.
ب. حیا از منظر علماى اخلاق
در منابع اخلاقی در تعریف حیا از تعبیرهاى گوناگونی استفاده شده است، که در اینجا نمونههایی از آنها را میآوریم:
1. «حیا، عبارت است از حصر(محصور شدن) نفس و انفعال(درماندگى) آن در ارتکاب حرامهاى شرعى و عقلى و عرفى، به جهت ترس از سرزنش و نکوهش مردم»؛[4] یعنى ترس از سرزنش مردم موجب میشود که انسان در مواجهه با امور سهگانه حرام شرعى، عقلى و عرفى، منفعل شده، از نظر روانى دچار حصر و تنگنا گردد.
2. «حیا، ملکهاى نفسانى است که موجب انقباض نفس از فعل قبیح(کار زشت) و انزجار(بیزاری) آن از کار خلاف ادب میگردد. این کار به جهت ترس از سرزنش صورت میگیرد».[5]
در این تعریف از واژه انقباض استفاده شده است. روان انسان هنگام مواجهه با امورى که خوشایند ارزیابى میشوند، منبسط (گشوده و باز) میگردد و در مقابل، هنگام مواجهه با امورى که ناخوشایند ارزیابى میشوند، منقبض (گرفته و بسته) میگردد. هنگام حیا، روان انسان منقبض میگردد؛ از اینرو در این تعریف از این واژه استفاده شده که بیانگر حقیقت یاد شده است. همچنین از واژه انزجار نیز استفاده شده که غیر از انقباض است و نشان میدهد که از دیدگاه این تعریف؛ حیا، همراه با انزجار و نفرت از موضوع حیا نیز هست.[6]
3. «حیا، نورى است که جوهرش صدر ایمان است و تفسیرش توقّف در هر چیزى که مخالف توحید و معرفت باشد».[7]
در این تعریف، فقط به جنبه بازدارندگى حیا اشاره شده و از بیان حالتهاى روانى آن و همچنین ویژگیهاى موضوع حیا، چیزى به چشم نمیخورد.
4. «حیا، خصلتى است که انسان را بر ترک کردن فعل قبیح و جلوگیرى از کوتاهى کردن در حقّ دیگران بر میانگیزد».[8]
در این تعریف، به جنبه بازدارندگى اشاره شده و به یکى از مصادیق آن نیز تصریح شده است.
از مجموع تعریفهاى اخلاقی چند نکته به دست میآید:
یکم. حیا، هنگام مواجه شدن با یک فعل قبیح رُخ میدهد.
دوم. در این حالت، روان انسان، حالت انکسار، انفعال، انقباض، انزجار و انحصار پیدا میکند.
سوم. این نوع برانگیختگى در عمل، هم موجب انجام دادن یک کار است و هم موجب ترک یک کار که از آن به عنوان تنظیم رفتار یاد میشود.
چهارم. حیا، زیر مجموعه ترس است؛ زیرا علّت برانگیختگى هنگام مواجهه با یک کار زشت؛ یا ترس از سرزنش و نکوهش مردم است، و یا ترس از ارتکاب آن.
پنجم. منشأ زشت دانستن یک عمل، یا شرع است یا عقل و یا عرف و آداب یک جامعه.[9]
ج. حیا از منظر آیات و روایات
روایات درباره شرم و حیا دو رویکرد دارند. الف. دستهای از روایات، به نظارت خداوند میپردازند و جهان را در محضر خداوند معرفی میکنند و مردم را به حیا کردن از خداوند، فرا میخوانند. ب. دستهای دیگر، مردم را به حضور و نظارت فرشتگان توجّه میدهند و آنان را به حیا فرا میخوانَد.
در اینجا به برخی از آیات و روایات در دو دسته اشاره میشود:
الف. دسته اول:
1. قرآن مجید، هنگام طرح داستان خلوت کردن زلیخا با حضرت یوسف(ع)، در بیان علّت امتناع حضرت یوسف(ع) میفرماید: «آن زن قصد او کرد؛ و او (یوسف) نیز، اگر برهان پروردگار را نمیدید، قصد وى مینمود».[10]
در این آیه شریفه، از «برهان پروردگار»، به عنوان عامل بازدارندگى از گناه اشاره شده است. امام زین العابدین(ع) در تفسیر «برهان پروردگار» میفرماید: «زن عزیز مصر به سوى بُت رفت و پارچهاى بر روى آن انداخت. یوسف از او پرسید: "براى چه این کار را کردى؟". پاسخ داد: شرم دارم از اینکه این بت، ما را ببیند! در این هنگام، یوسف به وى گفت: "آیا تو شرم میکنى از چیزى که نه میشنود و نه میبیند و نه میفهمد و نه میخورد و نه مینوشد؛ ولى من شرم نکنم از کسى که بشر را آفریده و او را دانش آموخته است؟!". این، معناى سخن خداوند است که میفرماید: اگر بُرهان پروردگارش را ندیده بود».[11]
آنچه باعث حیاى زلیخا شد، ناظر بودن بُت بود، هر چند نظارت او بر اعمال بشر، خیال باطل است و آنچه مایه شرم حضرت یوسف(ع) شد، این بود که خداوند، آگاه و ناظر بر اعمال بشر است.
2. با توجه به تحلیل ماهیت و معنای حیا؛ آیه شریفه «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ یَرى»[12] (مگر ندانسته که قطعاً خدا [همه کارهایش را] میبیند؟) با موضوع حیا رابطه تنگاتنگ دارد و بیانگر آن است؛ بدون اینکه از واژه حیا استفاده شده باشد.
در آغاز رسالت پیامبر اکرم(ص)، هنگامى که ایشان مورد آزار یکى از مشرکان قریش قرار گرفتند، خداوند، وى را به حیا فراخواند و فرمود که آیا نمیداند که خدا او را میبیند؟![13]
3. پیامبر اکرم(ص): «شرم کنید امروز از اینکه خداوند از تمام امور شما آگاه است».[14]
4. امام على(ع): «از خدایى پروا داشته باشید که در دید او هستید و زمام شما به دست اوست و حرکات شما در اختیار او است: اگر پنهان سازید، آگاه است و اگر آشکار سازید، مینگارد. براى این کار، نگهبانان و مراقبان ارجمندى قرار داده که هیچ حقّى را فرو نمیگذارند و هیچ چیزى را به باطلْ ثبت نمیکنند».[15]
5. امام زین العابدین(ع): «از خداوند متعال بترس، چون بر تو قدرت دارد، و از او شرم کن، چون به تو نزدیک است».[16]
6. امام باقر(ع): «از خدا شرم کن، به آن اندازه که به تو نزدیک است، و از او بترس، به اندازهاى که بر تو قدرت دارد».[17]
7. امام صادق(ع): «بدان که تو در پیشگاه کسى هستى که تو را میبیند، هر چند تو او را نمیبینى».[18]
ب. دسته دوم:
امام صادق(ع) با اشاره به نظارت فرشتگان بر اعمال آدمى میفرماید: «هر کسی که در خلوت، زمینه گناه برایش فراهم شود و خداوند متعال را مراقب خود بداند و از فرشتگان نگهبان، حیا کند، خداوند، همه گناهان او را میآمرزد، هر چند به اندازه گناهان جنّ و انس باشد».[19]
همچنین از دیدگاه امام صادق(ع) اساساً فلسفه ناظر قرار دادن فرشتگان، همین است که مردم با توجّه به وجود و حضور آنان، دست از گناه بردارند.[20]
جمعبندی از این دسته احادیث
یک. توجّه به دیدن خداوند و درک حضور او، حیا را بر میانگیزد. در حقیقت، خداوند پیش از آنکه مردم را به ترس فرا بخوانند، به حیا فراخوانده است و این، جایگاه و اهمّیت حیا را در نظام تربیتى اسلامى میرساند.
دو. در این احادیث؛ به دو صفت از صفات خداوند، اشاره شده است: یکى قدرت خداوند و دیگرى نزدیکى خداوند که نشان از آگاهى و اطّلاع خداوند از رفتار بشر دارد. آنگاه، قدرت، عامل ترس دانسته شده و نزدیک بودن و اطّلاع خداوند، عامل حیا و شرم. بنابر این، عامل برانگیختن ترس، توجّه قدرت خداوند است و عامل برانگیختن حیا، آگاهى و نظارت خداوند.
سه. از دیدگاه روایات، فصل مُقَوّم و وجه تمایز حیا از دیگر بازدارندهها، عنصر «نظارت» است؛ یعنى آنچه حیا را بر میانگیزد، حضور و نظارت ناظر است. معمولاً رفتار انسان در جمع، با رفتار او در خلوت، تفاوت میکند. تفاوت رفتار در خلوت و جلوت، به جهت تفاوت در حضور و عدم حضور است. آنجا که تنها باشد و حضور هیچکس را حس نکند و هیچ چشمى را ناظر رفتار خود نداند، کارهایى را به راحتى انجام میدهد که ممکن است در حضور دیگران، حاضر به انجام دادن آن نباشد. اگر در تنهایى و خلوت خود، آماده انجام دادن کارى شده باشد که به نظر نادرست میآید و ناگهان متوجّه شود کسى وارد شده و ناظرى وجود دارد، دست از آن کار میکشد. یا اگر بعداً بفهمد کسى ناظر اعمال او بوده است، سرافکنده میشود و عرق شرم بر پیشانى او مینشیند.
[1]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 1، ص 113، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص 270، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1412ق.
[3]. مجمع البحرین، ج 1، ص 116.
[4]. نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج 3، ص 46، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
[5]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 68، ص 329، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[6]. پسندیده، عباس، پژوهشى در فرهنگ حیا، ص 18 – 19، قم، دار الحدیث، چاپ چهارم، 1384ش.
[7]. منسوب به امام صادق(ع)، مصباح الشریعة، ص 189، اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1400ق.
[8]. نووی، أبو زکریا محیی الدین یحیى بن شرف، ریاض الصالحین، ص 229، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1419ق؛ گروهی از نویسندگان، نضرة النعیم فی مکارم أخلاق الرسول الکریم(ص)، ج 5، ص 1797، جده، دار الوسیلة للنشر و التوزیع، چاپ چهارم، بیتا.
[9]. پژوهشى در فرهنگ حیا، ص 21 – 22.
[10]. یوسف، 24.
[11]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 45، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
[12]. علق، 14.
[13]. ر. ک: قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 2، ص 430 – 431، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 30، ص 164، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[14]. بحار الأنوار، ج 19، ص 333.
[15]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، خطبه 183، ص 266، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[16]. حلوانی، حسین بن محمد، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص 89، قم، مدرسة الإمام المهدی(عج)، چاپ اول، 1408ق.
[17]. همان، ص 110.
[18]. شیخ صدوق، الامالی، ص 256، تهران، کتابچی، چاپ ششم، 1376ش.
[19]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 411، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[20]. بحار الأنوار، ج 5، ص 323.