اصل سؤال بنده راجع به فرمایش قرآن مجید مبنی بر آزادی عمل مسلمانان و اهل کتاب در به قتل رساندن کافران و آنهایی که اهل کتاب نیستند هست. به عنوان مثال در سوره توبه، آیه 29 داریم که "با هر که از اهل کتاب که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و آن چه را خدا و رسولش حرام کرده حرام نمی دانند و به دین حق نمی گروند قتال و کارزار کنید تا آن گاه که به دست خود با ذلت و خواری جزیه دهند" یا در آیه 4-5 همین سوره داریم که " آن گروه از مشرکان که با آنها عهد بسته اید و عهد شما را نشکستند و هیچ یک از دشمنان شما را یاری نکرده باشند پس با آن ها تا مدتی که مقرر داشته اید عهد نگه دارید که خدا متقیان را دوست دارد پس چون چهار ماه حرام گذشت آن گاه آن ها را هر جا یافتید به قتل برسانید آن ها را دستگیر و محاصره کنید چنان که توبه کردند و نماز به پا داشتند زکات دادند پس از آن ها دست بدارید" و یا در آیه 89-91 از سوره نساء می خوانیم که "آرزوی آن ها (منافقان) این است که شما هم مانند آن ها کافر شوید تا با هم در یک سطح (از ایمان و کفر) قرار گیرید پس آن ها را دوست نگیرید مگر این که در راه خدا مهاجرت کنند و اگر مخالفت کردند هر کجا آن ها را یافتید بگیرید و بکشید و از میان آن ها یار و یاوری اختیار نکنید مگر آن هایی که به هم پیمانان شما بپیوندند یا نزد شما آیند و از پیکار با شما یا پیکار با قومشان دلتنگ باشند اگر رای خدا بر این قرار می گرفت که آن ها را بر شما مسلط کند با شما می جنگیدند اگر از شما کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و پیشنهاد صلح دادند خدا برای شما راهی علیه آن ها قرار نداده است (قمشه ای: خدا مال و جان آنها را برای شما مباح نکرده) و به زودی گروه دیگری را خواهید یافت که می خواهند از شما (به اظهار اسلام) و از قوم خود (به اظهار کفر) ایمنی یابند و هر گاه که راه فتنه گری و شرک بر آن ها باز شود به کفر خود باز می گردند پس اگر از شما کناره نگرفتند و تسلیم نشدند و از آزار شما دست نکشیدند در این صورت آن ها را هر جا یافته گرفته و به قتل برسانید " ...این مواردی است که هر چه فکر کردم نتوانستم پاسخ منطقی مبنی بر احترام کلام الله به آزادی جان و مال و عقیده انسان ها پیدا کنم. تعداد زیادی از دوستان من هم با این مشکل مواجه هستند و من از شما می خواهم که جداً به این امر همت کنید و این شبهه را که مطمئناً به دلیل کم آگاهی بنده و سایر افراد خواهد بو د و نه نعوذ بالله به دلیل قصور کلام الله، رفع بفرمایید.
اسلام یک دین زنده و جهان شمول است که داعیه رهبری، هدایت و نجات تمام انسان ها در سراسر جهان و در تمام زمان ها را دارد. به همین دلیل از روز اول مورد خشم و غضب و کینه دشمنان متعددی بوده است. از این رو باید در مقابل دشمنان خود برنامه های ویژه داشته باشد تا از شرّ آنان در امان بماند و به اهداف بلند خود نائل آید. اسلام دین هدایت است و ارشاد همه انسان ها حتی مشرکان و کفار را وظیفه خود می داند و در برخورد با همه دشمنان ابتدا از راه ارشاد و نصیحت و دعوت به سوی عدل و ایمان وارد می شود اگر دعوت را پذیرفتند و ایمان آوردند هیچ جنگی با آنان ندارد. حتی اگر ایمان نیاوردند و بر دین خود باقی ماندند اما شرایط اسلام را پذیرفتند که مانع تبلیغ اسلام نشوند، علیه مسلمانان توطئه نکنند و ...باز اسلام با آنان نبردی ندارد. جنگ اسلام با دشمنانی است که آشکار و نهان با اسلام اعلان جنگ داده اند. اسلام نبرد بین کفر و ایمان و حق و باطل را یک نبرد طولانی بلکه دائمی می داند، تا زمانى که کفر، نفاق، بتپرستى، ظلم، فتنه و... بر صفحه جهان باقى نماند.
در یک تقسیم بندی دشمنان اسلام را می توان به سه دسته تقسیم کرد: 1.اهل کتاب 2.مشرکان (بت پرستان) 3. منافقان. هر یک از آیاتی که در سؤال خود به آنها اشاره کرده اید در باره گروهی خاص است. در آیه 29 سوره توبه برنامه اسلام در برخورد با کافران اهل کتاب بیان شده است.
آیه 5 سوره توبه در باره مشرکان و بت پرستانی است که توبه نکرده اند. مساله آزادى مذهبى؛ یعنى ترک اجبار پیروان مذاهب دیگر براى پذیرش اسلام، منحصر به ادیان آسمانى و اهل کتاب مانند یهود و نصارى است، و شامل بت پرستان نمىشود.
آیات 89-91 سوره نسا در باره منافقین نازل شده است و این شدت عمل نسبت به این دسته از دشمنان به خاطر آن است که نجات یک جامعه زنده از چنگال دشمنان دوستنما و جاسوسان خطرناک، راهى جز این ندارد.
نکته قابل توجه این که جنگ و نبرد اسلام با همه دشمنان خود یک نبرد جوانمردانه است که اسلام تمام اصول انسانی در آن را رعایت می کند.
اسلام یک دین زنده و جهان شمول است که داعیه رهبری، هدایت و نجات تمام انسان ها در سراسر جهان و در تمام زمان ها را دارد. به همین دلیل از روز اول مورد خشم و غضب و کینه دشمنان متعددی بوده است. کسانی که هیچ گونه سازگاری با اسلام ندارند و هیچ گاه وجود اسلام را به عنوان یک آئین زنده و پویا تحمل نمی کنند؛ زیرا منافع خود را در تضاد با آن می دانند و مترصد فرصتی هستند تا اسلام را برای همیشه از صحنه بیرون کنند. حال اسلام چه واکنشی باید در مقابل دشمنان از خود نشان دهد؟ قطعاً باید برای دفع خطر چنین دشمنانی برنامه مناسب داشته باشد تا بتواند به حیات خود ادامه داده و به اهداف عالی خود که همان نجات و هدایت بشریت است نائل گردد؛ همانند درختی که برای رشد علاوه بر در اختیار داشتن آب و مواد غذایی لازم است از آفات نیز به دور باشد و گرنه نه تنها رشدی نخواهد داشت که ممکن است حیاتش هم به خطر بیفتد. براین اساس است که موضع اسلام در مقابل دشمنان خود بویژه در مقابل سران و عوامل اصلی آنان یک موضع حساب شده است که صادقانه این موضع را اعلام نموده تا دوست و دشمن تکلیف خود را بدانند. براین اساس همواره پیروان خود را به تحصیل آمادگی کامل برای نبرد و برتری جوانمردانه بر آنان دعوت کرده است. اسلام دین هدایت است و ارشاد همه انسان ها حتی مشرکان و کفار را وظیفه و تکلیف خود می داند و در برخورد با همه دشمنان ابتدا از راه ارشاد و نصیحت و دعوت به سوی عدل و ایمان وارد می شود اگر دعوت را پذیرفتند و ایمان آوردند هیچ جنگی با آنان ندارد. حتی اگر ایمان نیاوردند و بر دین خود باقی ماندند اما شرایط اسلام را پذیرفتند که مانع تبلیغ اسلام نشوند، علیه مسلمانان توطئه نکنند و ...باز اسلام با آنان نبردی ندارد؛ مانند همه غیر مسلمانانی که سالیان دراز در کنار پیامبر اسلام و خلفا با آرامش کامل تحت ذمه اسلام زندگی می کردند و از خدمات اسلام بهرمند بودند. جنگ اسلام با دشمنانی است که آشکار و نهان با اسلام اعلان جنگ داده اند. اسلام نبرد بین کفر و ایمان و حق و باطل را یک نبرد طولانی بلکه دائمی می داند، تا زمانى که کفر، نفاق، بتپرستى، ظلم، فتنه و.... بر صفحه جهان باقى نماند.
در حقیقت" اسلام" با کفر دو نوع پیکار دارد: یکى پیکارهاى مقطعى است مانند غزواتى که پیامبر (ص) با دشمنان داشت که بعد از پایان هر جنگ شمشیرها به غلاف مىرفت، و دیگر پیکار مستمرى است که با" شرک و کفر و ظلم و فساد" دارد، و این امرى است مستمر تا زمان گسترش حکومت عدل جهانى به وسیله حضرت مهدى (ع).[1]
در یک تقسیم بندی دشمنان اسلام را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
1.اهل کتاب
2.مشرکان (بت پرستان)
3. منافقان
هر یک از آیاتی که در سؤال خود به آنها اشاره کرده اید در باره دسته ای خاص از دشمنان اسلام است. اسلام با آگاهی کامل از ماهیت هر سه گروه و با توجه به تفاوت هایی که با هم دارند برای مقابله با هرکدام برنامه خاصی را اعلام کرده است و مبارزه با هر کدام از آنها به تناسب دارای شدت و ضعف هایی است.
1. اهل کتاب: در آیه 29 سوره توبه برنامه اسلام در برخورد با کافران اهل کتاب بیان شده است. درحقیقت اسلام براى آنها یک سلسله احکام حد وسط میان" مسلمین" و" مشرکین" قائل شده است، زیرا اهل کتاب از نظر پیروى از یک دین آسمانى شباهتى با مسلمانان دارند، ولى از جهتى نیز شبیه به مشرکان هستند، به همین دلیل اجازه کشتن آنها را نمىدهد در حالى که این اجازه را در باره بت پرستانى که مقاومت به خرج مىدادند، مىدهد؛ زیرا برنامه، برنامه ریشه کن ساختن بت پرستى از روى کره زمین بوده است؛ ولى در صورتى اجازه کنار آمدن با اهل کتاب را مىدهد که آنها حاضر شوند به صورت یک اقلیت سالم مذهبى با مسلمانان زندگى مسالمتآمیز داشته باشند، اسلام را محترم بشمرند و دست به تحریکات بر ضد مسلمانان و تبلیغات مخالف اسلام نزنند، و یکى دیگر از نشانههاى تسلیم آنها در برابر این نوع همزیستى مسالمتآمیز آن است که" جزیه" را که یک نوع مالیات سرانه است، بپذیرند و هر ساله مبلغى مختصر ( حدود و شرایط آن در جای خود بیان شده است) تحت این عنوان به حکومت اسلامى بپردازند. در غیر این صورت اجازه مبارزه و پیکار با آنها را صادر مىکند.[2]
2. مشرکان (بت پرستان): آیه 5 سوره توبه در باره مشرکانی است که توبه نکرده اند و این شدت عمل به خاطر آن است که برنامه اسلام ریشه کن ساختن بت پرستى از روى کره زمین بوده، و مساله آزادى مذهبى؛ یعنى ترک اجبار پیروان مذاهب دیگر براى پذیرش اسلام، منحصر به ادیان آسمانى و اهل کتاب مانند یهود و نصارى است، و شامل بت پرستان نمىشود، زیرا بت پرستى مذهب و آئین نیست که محترم شمرده شود، بلکه انحطاط، خرافه، انحراف و بیمارى است که به هر حال و به هر قیمت باید ریشه کن گردد.
این شدت و خشونت نه به مفهوم این است که راه بازگشت به روى آنها بسته شده باشد، بلکه در هر حال و در هر لحظه بخواهند مىتوانند جهت خود را تغییر دهند، لذا بلافاصله اضافه مىکند:" اگر آنها توبه کنند و به سوى حق باز گردند و نماز را بر پا دارند و زکات را ادا کنند، آنها را رها سازید"[3] و مزاحمشان نشوید. و در این صورت با سایر مسلمانان کمترین تفاوتى را ندارند و در همه احکام و حقوق با آنها شریکند.
" زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است"، و کسى را که به سوى او باز گردد، از در خود نمىراند (إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
سپس این موضوع را در آیه بعد با دستور دیگرى تکمیل مىکند تا تردیدى باقى نماند که هدف اسلام از این دستور تعمیم توحید و آئین حق و عدالت است، نه استعمار و استثمار و قبضه کردن اموال یا سرزمینهاى دیگران،[4]
3. منافقان: آیات 89-91 سوره نسا در باره منافقین نازل شده است و این شدت عمل که در آیه فوق نسبت به این دسته از منافقان نشان داده شده به خاطر آن است که نجات یک جامعه زنده که در مسیر یک انقلاب اصلاحى گام بر مىدارد، از چنگال دشمنان دوستنما و جاسوسان خطرناک، راهى جز این ندارد.
این در حالى است که اسلام افراد غیر مسلمانى؛ همانند یهود و نصارى را با شرائطى تحت حمایت خود قرار داده، و اجازه هیچ گونه مزاحمت نسبت به آنها نمىدهد در مورد این دسته از منافقان این چنین شدت عمل به خرج داده است، و با این که آنان تظاهر به اسلام مىنمودند دستور اسارت و حتى اعدام آنان را در صورت لزوم صادر کرده است، و این نیست مگر به خاطر آنکه این گونه افراد زیر پوشش اسلام مىتوانند ضربههایى بزنند که هیچ دشمنى قادر بر آن نیست![5]
نکته قابل توجه این که جنگ و نبرد اسلام با همه دشمنان خود یک نبرد جوانمردانه است که تمام اصول انسانی نظیر حقوق زنان، کودکان، بیماران، مناطق مسکونی،اسیران، حیوانات،کشتزارها و ... در آن رعایت می شود.[6] علاوه بر اینکه اسلام و عقل اجازه می دهد که در مقابل دشمن توطئه گر خشونت به خرج داده شود اما در موارد متعددی پیامبر اسلام (ص) در کمال قدرت از این حق خود و مسلمانان چشم پوشی می کردند و با رحمت و مهربانی دشمنی ها و ظلم ها و جنایات آنها را می بخشیدند و یک نمونه از این بخشش در حال قدرت در جریان پیروزی مسلمانان بر مشرکین و فتح مکه بود که سال ها از هیچ گونه آزار و اذیتی در حق پیامبر و مسلمانان کوتاهی نکرده بودند و عده زیادی از مسلمانان را در جنگ ها به شهادت رسانده بودند و انتظار انتقامی سخت را داشتند اما نبی مکرم اسلام (ص) بعد از فتح مکه دستور داد تا مسلمانان ندا در دهند:" الیوم یوم المرحمه"[7]، یعنی امروز روز گذشت و بخشش است. و همه مشرکان در کمال ناباوری دیدند که پیامبر همه کارهای گذشته آنان را نادیده گرفت و آنان را بخشید.
بنا بر این برنامه جهاد اسلام با دشمنان و کافران (غیر از بت پرستان) برای مبارزه با دین و عقیده آنان نیست چرا که اسلام این مبارزه را با منافقان هم دارد. بلکه انگیزه و هدف جهاد از بین بردن توطئه ها و موانعی است که در مسیر پیشرفت اسلام ایجاد می کردند. از طرف دیگر می بینیم غیر مسلمانانی که شرایط اسلام را رعایت می کردند با همان عقیده خود آزادانه در پناه قدرت اسلام در کنار مسلمانان زندگی می کردند و در مواقع زیادی با پیامبر (ص) و ائمه طاهرین (ع) به سؤال و جواب و بحث و مناظره در باره مسائل دینی خود می پرداختند و بر دین خود باقی بودند.
اما با توجه به این که بت پرستی مذهب و آئین نیست؛ بلکه انحطاط، خرافه، انحراف و بیمارى است از این رو جهاد اسلام با این گروه علاوه بر این که برای از بین بردن توطئه ها و موانعی است که در مسیر پیشرفت اسلام ایجاد می کردند همجنین برای از بین بردن افکار منحط آنها نیز می باشد که به هر حال و به هر قیمت باید ریشه کن گردد.
برای آگاهی بیشتر نک:
1. سؤال 196 (سایت: 1161)، نمایه: ایمان و امر به معروف و... و جهاد ابتدایى.
2. سؤال 113 (سایت: 1347)، نمایه: مسئولیت پیامبر (ص) در قبال ایمان مردم.
3. سؤال 130 (سایت: 1237)، نمایه: جبر و اختیار.
4. سؤال 57 (سایت: 293)، نمایه: دین و اکراه.
[1] مکارم شیرازی ، ناصر، تفسیر نمونه، ج21، ص402، دار الکتب الإسلامیة، ، تهران، 1374 ش.
[2] تفسیر نمونه، ج 7، ص 351.
[3] توبه، 5 "فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ".
[4] تفسیر نمونه، ج 7، ص 293.
[5] تفسیر نمونه، ج4، ص 52 .
[6] تمیمی مغربی،نعمان بن محمد، دعائمالإسلام، ج 1، ص 375، دار المعارف ، مصر، 1385هـ ق، ذکر قتال المشرکین.
[7] مقریزی ،امتاع الاسماع، ج 8،ص 386،دار الکتب العلمیه،بیروت،الطبعة الاولی،1999/1420؛ابن عبد البر، الاستیعاب،ج 2،ص 598، دار الجیل،بیروت، الطبعة الاولی،1992/1412.