کد سایت
fa82240
کد بایگانی
100096
نمایه
منظور از خواب پیامبر(ص) و شجره ملعونه در آیه 60 سوره اسراء
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
خلاصه پرسش
در آیه 60 سوره اسراء، به خواب پیامبر اسلام(ص) و نیز درخت نفرین شده (شجرهی ملعونه) اشاره شده است. توضیحی در مورد این آیه ارائه نمایید؟
پرسش
آیه 60 سورهی اسراء از چه رویایی حرف میزند؟ خواب پیامبر چه بوده؟ و جریان شجرهی ملعونه که در همین آیه آمده چیست؟
پاسخ اجمالی
تقریباً تمام مفسران شیعه و نیز گروهی از مفسران اهل سنت بر این باورند که رؤیای پیامبر(ص) اشاره به جریان معروفى است که حضرتشان در خواب دید که میمونهایى از منبر او بالا و پایین میپرند! و این خواب به دوران حاکمیت بنی امیه تعبیر شد که بدین ترتیب، درخت نفرین شده و شجره ملعونه همان فرمانروایان بنی امیهاند.
پاسخ تفصیلی
خدای متعال در قرآن کریم خطاب به رسول گرامیاش(ص) میفرماید: «وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیاناً کَبِیراً»؛[1] (به یاد آور) زمانى را که به تو گفتیم: «پروردگارت از رفتار تمام مردم کاملاً آگاه است و آن رؤیایى که نشانت دادیم، تنها براى آزمایش مردم بود و نیز آن درخت نفرین شده در قرآن! ما به آنها هشدار میدهیم، اما آنان بر رفتار طغیانآمیز خود میافزایند»!
این آیه شریفه در ارتباط با چهار موضوع بحث میکند:
1. احاطه خداوند به مردم: مراد از احاطه در قسمت اول آیه، به مقتضاى سیاق، احاطه علمى است:[2] «وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ»؛ یعنى به یاد آر هنگامی را که به تو گفتیم: خدایت احوال و آینده مردم را میداند و میداند که آیندگان، راه رفتگان را خواهند رفت، و مانند آنها مشمول «عذاب» خواهند شد.[3]
2. خواب پیامبر اسلام(ص): «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ». در تفسیر این بخش از آیه؛ یعنی "رؤیا"ی پیامبر اسلام(ص)، میان مفسران گفتوگو است که آیا منظور، همین خواب معمولی است؟ و اگر آری، چه خوابی؟!:
الف) برخی معتقدند که «رؤیا» در اینجا به معناى خواب مصطلح نیست، بلکه مشاهده واقعى با چشم است، و آنرا اشاره به داستان معراج که در آغاز همین سوره آمده دانستهاند.[4]
قرآن طبق این تفسیر میفرماید: داستان معراج، آزمایشى براى مردم بود؛ این از آنرو است که صبحگاهان که پیامبر(ص) داستان معراج را بیان کرد؛ سر و صدا پیرامون آن برخاست؛ دشمنان آنرا به باد مسخره گرفتند؛ افرادی که ایمانشان ضعیف بود با شک و تردید به آن نگریستند؛ و مؤمنان راستین آنرا به طور کامل پذیرفتند؛ چرا که در برابر قدرت خدا همه این مسائل، سهل است.[5]
اگر چه اینها بین «رؤیت» و «رؤیا» فرق نگذاشتهاند، اما معمولاً رؤیا به معناى خواب است، نه مشاهده در بیدارى.[6]
ب) بعضی میگویند؛ رؤیا اشاره به خوابى است که پیامبر(ص) در سال "حدیبیه" (سال ششم هجرت) در مدینه دید، و به مردم بشارت داد که شما در آینده نزدیک بر کفار قریش پیروز خواهید شد، و در نهایت آرامش وارد مسجد الحرام میشوید. میدانیم تعبیر این خواب در همان سال محقق نشد، بلکه فتح مکه دو سال بعد از آن رخ داد. ولى همین مقدار تأخیر سبب شد که مؤمنان در بوته آزمایش قرار گیرند، آنها که ایمان ضعیفى داشتند گرفتار شک و شبهه شدند، در حالیکه پیامبر اسلام(ص) صریحاً به آنها میگفت: من به شما نگفتم امسال به مکه میروید. گفتم در آینده نزدیک چنین خواهد شد (و چنین هم شد).[7]
ج) بیشتر مفسران شیعه و نیز گروهی از مفسران اهل سنت بر این باورند که رؤیای رسول خدا(ص) اشاره به جریان معروفى است که حضرتشان در خواب دید که میمونهایى از منبر او بالا و پایین میروند، پیامبر(ص) از این مسئله بسیار غمگین شد، آنچنان که بعد از آن کمتر میخندید.[8]
این روایت را مفسران بزرگ اهل سنت؛ مانند فخر رازى،[9] قرطبى،[10] و ... نقل کردهاند. و به همین دلیل فیض کاشانى میگوید: این روایت از روایات معروف در میان عامه و خاصه است.[11]
3. شجره ملعونه: این آیه، در قسمت سوم میفرماید: «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ». این جمله عطف بر «الرؤیا» بوده، و تقدیرش چنین است: «و ما جعلنا الشجرة الملعونة فی القرآن الا فتنة للناس»؛ یعنى هم خوابى که به تو نمودار کردیم و هم شجره ملعونه، را براى مردم آزمایش قرار دادهایم.
آنچه مسلم بوده، این است که درختى در قرآن نداریم که لعنت شده باشد. حتی درخت «زقوم» با آنکه خوراک اهل جهنم و عذابى است براى ظالمان بوده و در عمق جهنم میروید،[12] ولى مورد لعن قرار نگرفته است.
کسانى که در قرآن مورد لعنت واقع شدهاند عبارتاند از: کافران، منافقان، ابلیس، یهود، مشرکان، کسانى که کافر از دنیا میروند، کسانى که رسول خدا(ص) را اذیت کرده، و کسانى که گفتههاى خدا را کتمان میکنند، ولى هیچیک از اینها درخت نیستند.
گفتنی است؛ چنانکه به درخت، شجره گفته میشود، همچنین به یک انسان و انسانهاى بسیارى که از او به وجود آمدهاند، شجره اطلاق میشود. مکرر از رسول خدا(ص) نقل شده است: «أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَة»؛[13] من و علی از یک شجره هستیم.
بنابر این، از آنجا که در قرآن درخت ملعونى نیست، پس مراد از «شجره ملعونه» یکى از طوائف ملعونه در قرآن هستند، و قهرا آن منافقانى میباشند که مانند دزد خانگى در میان مسلمانان پیدا شده و قدرت را در دست خواهند گرفت و فساد به بار خواهند آورد و سبب امتحان مردم خواهند شد؛ لذا در روایات آمده است که مراد از شجره ملعونه بنی امیه هستند.[14] مانند آنچه از امام باقر نقل است: «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ»؛ یعنی بنی أمیة.[15]
و نیز:
«قالوا: سألناه عن قوله: «... وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ» قال: هم بنو امیة».[16]
بر اساس این تأویل، شجره ملعونه در قرآن بنی امیه هستند که خداوند در خواب به رسولش خبر داد که اینان غلبه پیدا میکنند، و یکى بعد از دیگرى بر جاى پیامبر(ص) مینشینند، در حالیکه از یکدیگر تقلید کرده، و افرادى فاقد شخصیت بودند؛ و فرزندانش را به شهادت میرسانند و خلافت رسول اللَّه را به فساد میکشند.[17]
خلاصه معناى «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ»، این است که ما شجره ملعونه در قرآن را - که تو با معرفى ما آنرا شناختى و در رؤیا پارهاى از فسادهایش را دیدى - قرار ندادیم، مگر فتنه براى مردم، و بوته امتحانى که یک یک مردم در آن آزمایش گردند، و ما به همه آنان احاطه داریم.[18]
این نظر اخیر موافق با اجماع دانشمندان شیعی و مورد قبول بسیاری از اندیشمندان اهل سنت است.[19]
4. دو ضمیر جمعى که در جمله «نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیاناً کَبِیراً» است، ظاهراً به «ناس» بر میگردد، و مراد از تخویف (ترساندن) مردم، یا ترساندن آنان با موعظه است، و یا ترساندنشان با آیات آسمانى و زمینى است. و معنایش این است که ما مردم را میترسانیم، ولى هشدار و ترساندن ما جز به طغیان ایشان نمیافزاید، آن هم نه هر طغیانى، بلکه طغیانى بزرگ؛ یعنى مردم از هشدار ما نمیترسند، تا بدین وسیله از کردههاى زشت خود دست بردارند، بلکه ترساندن ما را با طغیانى بزرگ پاسخ میگویند. و خلاصه اینکه مردم در طغیان خود تا آنجا که میتوانند پیش میروند، و دشمنى و عناد با حق را از حد میگذرانند.[20]
گفتنی است؛ سیاق آیه سیاق تسلیت است؛ یعنی خداوند میخواهد پیامبر خویش را دلداری دهد که این فتنهها که در رؤیا برایت نشان دادیم چیز تازهاى نیست، بلکه سنت خداى تعالى همواره بدین منوال بر امتحان بندگانش جریان داشته است.[21]
این آیه شریفه در ارتباط با چهار موضوع بحث میکند:
1. احاطه خداوند به مردم: مراد از احاطه در قسمت اول آیه، به مقتضاى سیاق، احاطه علمى است:[2] «وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ»؛ یعنى به یاد آر هنگامی را که به تو گفتیم: خدایت احوال و آینده مردم را میداند و میداند که آیندگان، راه رفتگان را خواهند رفت، و مانند آنها مشمول «عذاب» خواهند شد.[3]
2. خواب پیامبر اسلام(ص): «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ». در تفسیر این بخش از آیه؛ یعنی "رؤیا"ی پیامبر اسلام(ص)، میان مفسران گفتوگو است که آیا منظور، همین خواب معمولی است؟ و اگر آری، چه خوابی؟!:
الف) برخی معتقدند که «رؤیا» در اینجا به معناى خواب مصطلح نیست، بلکه مشاهده واقعى با چشم است، و آنرا اشاره به داستان معراج که در آغاز همین سوره آمده دانستهاند.[4]
قرآن طبق این تفسیر میفرماید: داستان معراج، آزمایشى براى مردم بود؛ این از آنرو است که صبحگاهان که پیامبر(ص) داستان معراج را بیان کرد؛ سر و صدا پیرامون آن برخاست؛ دشمنان آنرا به باد مسخره گرفتند؛ افرادی که ایمانشان ضعیف بود با شک و تردید به آن نگریستند؛ و مؤمنان راستین آنرا به طور کامل پذیرفتند؛ چرا که در برابر قدرت خدا همه این مسائل، سهل است.[5]
اگر چه اینها بین «رؤیت» و «رؤیا» فرق نگذاشتهاند، اما معمولاً رؤیا به معناى خواب است، نه مشاهده در بیدارى.[6]
ب) بعضی میگویند؛ رؤیا اشاره به خوابى است که پیامبر(ص) در سال "حدیبیه" (سال ششم هجرت) در مدینه دید، و به مردم بشارت داد که شما در آینده نزدیک بر کفار قریش پیروز خواهید شد، و در نهایت آرامش وارد مسجد الحرام میشوید. میدانیم تعبیر این خواب در همان سال محقق نشد، بلکه فتح مکه دو سال بعد از آن رخ داد. ولى همین مقدار تأخیر سبب شد که مؤمنان در بوته آزمایش قرار گیرند، آنها که ایمان ضعیفى داشتند گرفتار شک و شبهه شدند، در حالیکه پیامبر اسلام(ص) صریحاً به آنها میگفت: من به شما نگفتم امسال به مکه میروید. گفتم در آینده نزدیک چنین خواهد شد (و چنین هم شد).[7]
ج) بیشتر مفسران شیعه و نیز گروهی از مفسران اهل سنت بر این باورند که رؤیای رسول خدا(ص) اشاره به جریان معروفى است که حضرتشان در خواب دید که میمونهایى از منبر او بالا و پایین میروند، پیامبر(ص) از این مسئله بسیار غمگین شد، آنچنان که بعد از آن کمتر میخندید.[8]
این روایت را مفسران بزرگ اهل سنت؛ مانند فخر رازى،[9] قرطبى،[10] و ... نقل کردهاند. و به همین دلیل فیض کاشانى میگوید: این روایت از روایات معروف در میان عامه و خاصه است.[11]
3. شجره ملعونه: این آیه، در قسمت سوم میفرماید: «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ». این جمله عطف بر «الرؤیا» بوده، و تقدیرش چنین است: «و ما جعلنا الشجرة الملعونة فی القرآن الا فتنة للناس»؛ یعنى هم خوابى که به تو نمودار کردیم و هم شجره ملعونه، را براى مردم آزمایش قرار دادهایم.
آنچه مسلم بوده، این است که درختى در قرآن نداریم که لعنت شده باشد. حتی درخت «زقوم» با آنکه خوراک اهل جهنم و عذابى است براى ظالمان بوده و در عمق جهنم میروید،[12] ولى مورد لعن قرار نگرفته است.
کسانى که در قرآن مورد لعنت واقع شدهاند عبارتاند از: کافران، منافقان، ابلیس، یهود، مشرکان، کسانى که کافر از دنیا میروند، کسانى که رسول خدا(ص) را اذیت کرده، و کسانى که گفتههاى خدا را کتمان میکنند، ولى هیچیک از اینها درخت نیستند.
گفتنی است؛ چنانکه به درخت، شجره گفته میشود، همچنین به یک انسان و انسانهاى بسیارى که از او به وجود آمدهاند، شجره اطلاق میشود. مکرر از رسول خدا(ص) نقل شده است: «أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَة»؛[13] من و علی از یک شجره هستیم.
بنابر این، از آنجا که در قرآن درخت ملعونى نیست، پس مراد از «شجره ملعونه» یکى از طوائف ملعونه در قرآن هستند، و قهرا آن منافقانى میباشند که مانند دزد خانگى در میان مسلمانان پیدا شده و قدرت را در دست خواهند گرفت و فساد به بار خواهند آورد و سبب امتحان مردم خواهند شد؛ لذا در روایات آمده است که مراد از شجره ملعونه بنی امیه هستند.[14] مانند آنچه از امام باقر نقل است: «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ»؛ یعنی بنی أمیة.[15]
و نیز:
«قالوا: سألناه عن قوله: «... وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ» قال: هم بنو امیة».[16]
بر اساس این تأویل، شجره ملعونه در قرآن بنی امیه هستند که خداوند در خواب به رسولش خبر داد که اینان غلبه پیدا میکنند، و یکى بعد از دیگرى بر جاى پیامبر(ص) مینشینند، در حالیکه از یکدیگر تقلید کرده، و افرادى فاقد شخصیت بودند؛ و فرزندانش را به شهادت میرسانند و خلافت رسول اللَّه را به فساد میکشند.[17]
خلاصه معناى «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ»، این است که ما شجره ملعونه در قرآن را - که تو با معرفى ما آنرا شناختى و در رؤیا پارهاى از فسادهایش را دیدى - قرار ندادیم، مگر فتنه براى مردم، و بوته امتحانى که یک یک مردم در آن آزمایش گردند، و ما به همه آنان احاطه داریم.[18]
این نظر اخیر موافق با اجماع دانشمندان شیعی و مورد قبول بسیاری از اندیشمندان اهل سنت است.[19]
4. دو ضمیر جمعى که در جمله «نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیاناً کَبِیراً» است، ظاهراً به «ناس» بر میگردد، و مراد از تخویف (ترساندن) مردم، یا ترساندن آنان با موعظه است، و یا ترساندنشان با آیات آسمانى و زمینى است. و معنایش این است که ما مردم را میترسانیم، ولى هشدار و ترساندن ما جز به طغیان ایشان نمیافزاید، آن هم نه هر طغیانى، بلکه طغیانى بزرگ؛ یعنى مردم از هشدار ما نمیترسند، تا بدین وسیله از کردههاى زشت خود دست بردارند، بلکه ترساندن ما را با طغیانى بزرگ پاسخ میگویند. و خلاصه اینکه مردم در طغیان خود تا آنجا که میتوانند پیش میروند، و دشمنى و عناد با حق را از حد میگذرانند.[20]
گفتنی است؛ سیاق آیه سیاق تسلیت است؛ یعنی خداوند میخواهد پیامبر خویش را دلداری دهد که این فتنهها که در رؤیا برایت نشان دادیم چیز تازهاى نیست، بلکه سنت خداى تعالى همواره بدین منوال بر امتحان بندگانش جریان داشته است.[21]
[1]. اسراء، 60.
[2]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13، 139، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. اسراء، 58. هیچ منطقه آبادى نیست، مگر آنکه آن را پیش از روز قیامت نابود کرده و یا به عذاب شدیدى گرفتارشان خواهیم ساخت. این، در کتاب الهى ثبت است.
[4]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 20، ص 361، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[5]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 6، ص 654، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 171، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[6]. تفسیر نمونه، ج 12، ص 171.
[7]. ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 654.
[8]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 654- 655؛ تفسیر نمونه، ج 12، ص 172.
[9]. مفاتیح الغیب، ج 20، ص 360.
[10]. الجامع لأحکام القرآن، ج 11، ص 283.
[11]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 3، ص 200، تهران، الصدر، چاپ دوم، 1415ق.
[12]. صافات، 62؛ دخان، 43.
[13]. فرات کوفى ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفى، ص 161، تهران، وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1410ق.
[14]. قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج 6، ص 99، تهران، بنیاد بعثت، چاپ سوم، 1377ش.
[15]. عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، محقق، مصحح، رسولى محلاتى، سید هاشم ج 2، ص 297، تهران، المطبعة العلمیه، چاپ اول، 1380ق.
[16]. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 3، ص 180، قم،اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.
[17]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 654- 655؛ تفسیر نمونه، ج 12، ص 172.
[18]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 139.
[19]. همان، ص 140.
[20]. همان، ص 139- 140.
[21]. همان؛ ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 13، ص 188- 197، قم، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش.