کد سایت
fa86821
کد بایگانی
104336
نمایه
منظور از نجوا کنندگان در آیه هفت سوره مجادله
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
برچسب
منافقان|نجوا|درگوشی|آیه هفت مجادله
خلاصه پرسش
نجوا کنندگانی که در آیاتی از سوره مجادله مورد توبیخ قرار گرفتهاند، چه افرادی بودند؟ و اینکه خدا میفرماید که چهارم و یا ششم آنها است معنایش چیست؟
پرسش
با سلام؛ مخاطب آیه هفت سوره مبارکه مجادله کیست؟
پاسخ اجمالی
در برخی گزارشهای تفسیری آمده است که آیات هفت به بعد سوره مبارکه مجادله درباره تعدادی از یهود و منافقان است که با هم درگوشی سخن گفته و به مؤمنان نگریسته و گاه چشمک میزدند! وقتى مؤمنان، چنین وضعیتی را از آنان مشاهده میکردند، گمان میبردند که آنها خبرى از کشته و مجروح شدن و... نزدیکان و برادرانشان دارند و به همین دلیل، افسرده و غمگین میشدند. گزارش این ماجرا به پیامبر(ص) داده شد و حضرتشان فرمان داد تا افراد مسلمان در برابر دیگران، سخن درگوشی نگویند، اما منافقان این دستور را نپذیرفته و به کارشان ادامه دادند؛ لذا آیات نجوا نازل شد.
بعضى از مفسران از ابن عباس نقل کردهاند که نجوا کنندگان "ربیعه" و "حبیب ابنی عمرو" و "صفوان" بودند و این آیه در باره این سه نفر نازل شده است. اینکه خدا میفرماید که چهارم و یا ششم نجواکنندگان است، مرادش معیّت مکانی نبوده، بلکه معیّت علمی مراد است.
بعضى از مفسران از ابن عباس نقل کردهاند که نجوا کنندگان "ربیعه" و "حبیب ابنی عمرو" و "صفوان" بودند و این آیه در باره این سه نفر نازل شده است. اینکه خدا میفرماید که چهارم و یا ششم نجواکنندگان است، مرادش معیّت مکانی نبوده، بلکه معیّت علمی مراد است.
پاسخ تفصیلی
خدای متعال براى تأکید بر حضور خویش در همه جا و آگاهى خود بر همه چیز، در آیاتی از سوره مجادله مسئله "نجوا" (گفتوگوهاى در گوشى) را مطرح کرده و میفرماید:
«آیا نمیدانى که خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است میداند. هیچگاه سه نفر با هم نجوا نمیکنند، مگر اینکه خداوند چهارمین آنها است. و هیچگاه پنج نفر با هم نجوا نمیکنند، مگر اینکه خداوند ششمین آنها است، و نه تعدادى کمتر و نه بیشتر از آن، مگر اینکه او همراه آنها است هر جا که باشند، سپس روز قیامت آنها را از اعمالشان آگاه میسازد، چرا که خداوند به هر چیزى دانا است».[1]
این آیه مقدمه است بر آیه بعدى،[2] و در عین حال علم و احاطه کامل خدا را بر موجودات بیان میدارد. و این یک مسئله عقلى است که آفریننده باید به آفریده، عالم باشد، و گرنه آفریننده نخواهد بود، چطور معقول است معماری ساختمانى را بنا کند و از چگونگى آن، که با دست خود ساخته است بیاطلاع باشد!
در ارتباط با فلسفه نزول این آیه، ابن عباس میگوید: نزول قول خدای متعال «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى...»، درباره یهود و منافقان است. آنان در میان خود درگوشی سخن میگفتند و به مؤمنان نگاه کرده و چشمک میزدند؛ وقتى مؤمنان نجوا و رازگویى ایشان را میدیدند، فکر میکردند که آنها خبرى از کشته شدن، یا مجروح شدن و... نزدیکان و برادرانشان دارند. بر این اساس خاطرهاى در دلهاى آنان زنده میشد و آنها را محزون و غمگین مینمود. این ماجرا وقتی ادامه پیدا کرد و تکرار میشد، مؤمنان آنرا با پیامبر(ص) مطرح نمودند، و آنحضرت فرمان داد که دیگر پیش مسلمانان درگوشى و نجوا ننمایند، اما آنها نپذیرفتند و از این کارشان دست بر نداشتند؛ لذا آیات نجوا نازل شد.[3]
البته بعضى از مفسران از ابن عباس نقل کردهاند که نجوا کنندگان "ربیعه" و "حبیب ابنی عمرو" و "صفوان" بودند و این آیه در باره این سه نفر نازل شده است.
آنها به اینصورت آنها با هم سخن میگفتند که یکى از آنها به دیگرى گفت: آیا خدا آنچه را ما میگوییم میداند؟ دومی گفت مقدارى را میداند و مقدارى را نمیداند! سومى گفت؛ اگر مقدارى را میداند پس همه را میداند.[4]
آیه فوق نازل شد و اعلام کرد که خداوند در هر نجوا حاضر است و از همه چیز در زمین و آسمان آگاه است.
بنابر این، آیه مورد بحث مذمت و توبیخ غیابى از آنان است، و در آن روى سخن را متوجه رسول خدا(ص) کرد، و مستقیماً با خود آنان سخن نگفت، تا بیشتر تحقیرشان کرده باشد و بفهماند نجوا کنندگان لیاقت آنرا ندارند که مخاطب خدای متعال قرار گیرند، و کارشان هم آنقدر اهمیت ندارد که خداى تعالى به خاطر این کار با آنان سخن گوید.[5]
در این آیه چند نکته مورد توجه است:
1. "نجوا" و "نجات" در اصل به معناى مکان بلندى است که به جهت ارتفاعش از اطراف جدا شده،[6] و از آنجا که هر گاه انسان بخواهد دیگرى بر سخنانش آگاه نشود به نقطهاى میرود که از دیگران جدا باشد، به سخنان درگوشى "نجوا" گفتهاند، و یا از این نظر که نجوا کننده میخواهد اسرار خود را از اینکه در دسترس دیگران قرار گیرد "نجات" بخشد.
2. منظور از این که خداوند چهارمین یا ششمین آنها است، این است که او در همه جا حاضر و ناظر و از همه چیز آگاه است، و گرنه ذات پاکش نه مکان دارد و نه هرگز توصیف به اعداد میشود، و یگانگى او نیز وحدت عددى نیست، بلکه به این معنا است که شبیه و نظیر ندارد.
3. این نکته نیز قابل توجه است که در ذیل آیه، سخن را از نجوا فراتر برده و میفرماید: «خداوند همه جا با مردم است و در روز قیامت آنها را از اعمالشان با خبر میسازد»، و آیه را با احاطه علمى خداوند پایان میدهد، همانگونه که شروع آیه نیز از احاطه علمى خداوند نسبت به همه چیز است.
4. حضور خداوند در هر نجوا به معنای احاطه علمی خداوند است؛ چرا که خدای متعال نه جسم است، نه عوارض جسمانى دارد؛ و به همین دلیل زمان و مکانى براى او تصور نمیشود، ولى در عین حال اگر تصور کنیم ممکن است جایى باشد که خدا در آنجا حاضر و ناظر نباشد او را محدود ساختهایم. و به تعبیر دیگر، او احاطه علمى به همه چیز دارد، در عین اینکه مکانى براى او متصور نیست. به علاوه همانگونه که امام علی(ع) فرموده، خدا قدرتی به فرشتگان داده که بر هر چیزی تسلط داشته باشند، و کارهای آنان همان کار خداست.[7]
به بیان دیگر، منظور از چهارم بودن خدا براى سه نفر اهل نجوا، و ششم بودن براى پنج نفر اهل نجوا، این است که خدا با آنها است در علم، و مشترک با آنان است در اطلاع بر سخنان سرى آنها، نه اینکه خداى تعالى عدد سه نفر آنان را به صورت یک انسانى دارای جسم چهار نفر کند؛ زیرا خداى سبحان منزه از جسمیت و مادیت است.
به بیان روشنتر اینکه: منظور از دو استثناى "إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ" و "إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ" یک چیز است، و در هر دو میخواهد بفهماند چیزى بر خدا پوشیده نیست. پس در حقیقت برگشت معناى این دو استثناء به یک استثناء است، و آن "إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ" است. و این معیت یا معیت علمى است، و معنایش این است که خدا در هر حال در علم و آگاهی مشارک ایشان است. و یا معیت وجودى است، و معنایش این است که هر جا قومى فرض شود که مشغول نجوا هستند، خداى تعالى همانجا است، و شنوا و داناى به سخنان ایشان است.
و منظور از جمله "أَیْنَ ما کانُوا" این است که مطلب را از نظر مکان عمومیت دهد، و بفهماند وقتى معیت خدا با اهل نجوا معیت علمى است، نه نزدیکى جسمانى، دیگر تفاوت نمیکند که آن مکان نزدیک باشد یا دور. پس هیچ مکانى از خداى سبحان خالى نیست، در عین اینکه او در مکان نمیگنجد.[8]
«آیا نمیدانى که خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است میداند. هیچگاه سه نفر با هم نجوا نمیکنند، مگر اینکه خداوند چهارمین آنها است. و هیچگاه پنج نفر با هم نجوا نمیکنند، مگر اینکه خداوند ششمین آنها است، و نه تعدادى کمتر و نه بیشتر از آن، مگر اینکه او همراه آنها است هر جا که باشند، سپس روز قیامت آنها را از اعمالشان آگاه میسازد، چرا که خداوند به هر چیزى دانا است».[1]
این آیه مقدمه است بر آیه بعدى،[2] و در عین حال علم و احاطه کامل خدا را بر موجودات بیان میدارد. و این یک مسئله عقلى است که آفریننده باید به آفریده، عالم باشد، و گرنه آفریننده نخواهد بود، چطور معقول است معماری ساختمانى را بنا کند و از چگونگى آن، که با دست خود ساخته است بیاطلاع باشد!
در ارتباط با فلسفه نزول این آیه، ابن عباس میگوید: نزول قول خدای متعال «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى...»، درباره یهود و منافقان است. آنان در میان خود درگوشی سخن میگفتند و به مؤمنان نگاه کرده و چشمک میزدند؛ وقتى مؤمنان نجوا و رازگویى ایشان را میدیدند، فکر میکردند که آنها خبرى از کشته شدن، یا مجروح شدن و... نزدیکان و برادرانشان دارند. بر این اساس خاطرهاى در دلهاى آنان زنده میشد و آنها را محزون و غمگین مینمود. این ماجرا وقتی ادامه پیدا کرد و تکرار میشد، مؤمنان آنرا با پیامبر(ص) مطرح نمودند، و آنحضرت فرمان داد که دیگر پیش مسلمانان درگوشى و نجوا ننمایند، اما آنها نپذیرفتند و از این کارشان دست بر نداشتند؛ لذا آیات نجوا نازل شد.[3]
البته بعضى از مفسران از ابن عباس نقل کردهاند که نجوا کنندگان "ربیعه" و "حبیب ابنی عمرو" و "صفوان" بودند و این آیه در باره این سه نفر نازل شده است.
آنها به اینصورت آنها با هم سخن میگفتند که یکى از آنها به دیگرى گفت: آیا خدا آنچه را ما میگوییم میداند؟ دومی گفت مقدارى را میداند و مقدارى را نمیداند! سومى گفت؛ اگر مقدارى را میداند پس همه را میداند.[4]
آیه فوق نازل شد و اعلام کرد که خداوند در هر نجوا حاضر است و از همه چیز در زمین و آسمان آگاه است.
بنابر این، آیه مورد بحث مذمت و توبیخ غیابى از آنان است، و در آن روى سخن را متوجه رسول خدا(ص) کرد، و مستقیماً با خود آنان سخن نگفت، تا بیشتر تحقیرشان کرده باشد و بفهماند نجوا کنندگان لیاقت آنرا ندارند که مخاطب خدای متعال قرار گیرند، و کارشان هم آنقدر اهمیت ندارد که خداى تعالى به خاطر این کار با آنان سخن گوید.[5]
در این آیه چند نکته مورد توجه است:
1. "نجوا" و "نجات" در اصل به معناى مکان بلندى است که به جهت ارتفاعش از اطراف جدا شده،[6] و از آنجا که هر گاه انسان بخواهد دیگرى بر سخنانش آگاه نشود به نقطهاى میرود که از دیگران جدا باشد، به سخنان درگوشى "نجوا" گفتهاند، و یا از این نظر که نجوا کننده میخواهد اسرار خود را از اینکه در دسترس دیگران قرار گیرد "نجات" بخشد.
2. منظور از این که خداوند چهارمین یا ششمین آنها است، این است که او در همه جا حاضر و ناظر و از همه چیز آگاه است، و گرنه ذات پاکش نه مکان دارد و نه هرگز توصیف به اعداد میشود، و یگانگى او نیز وحدت عددى نیست، بلکه به این معنا است که شبیه و نظیر ندارد.
3. این نکته نیز قابل توجه است که در ذیل آیه، سخن را از نجوا فراتر برده و میفرماید: «خداوند همه جا با مردم است و در روز قیامت آنها را از اعمالشان با خبر میسازد»، و آیه را با احاطه علمى خداوند پایان میدهد، همانگونه که شروع آیه نیز از احاطه علمى خداوند نسبت به همه چیز است.
4. حضور خداوند در هر نجوا به معنای احاطه علمی خداوند است؛ چرا که خدای متعال نه جسم است، نه عوارض جسمانى دارد؛ و به همین دلیل زمان و مکانى براى او تصور نمیشود، ولى در عین حال اگر تصور کنیم ممکن است جایى باشد که خدا در آنجا حاضر و ناظر نباشد او را محدود ساختهایم. و به تعبیر دیگر، او احاطه علمى به همه چیز دارد، در عین اینکه مکانى براى او متصور نیست. به علاوه همانگونه که امام علی(ع) فرموده، خدا قدرتی به فرشتگان داده که بر هر چیزی تسلط داشته باشند، و کارهای آنان همان کار خداست.[7]
به بیان دیگر، منظور از چهارم بودن خدا براى سه نفر اهل نجوا، و ششم بودن براى پنج نفر اهل نجوا، این است که خدا با آنها است در علم، و مشترک با آنان است در اطلاع بر سخنان سرى آنها، نه اینکه خداى تعالى عدد سه نفر آنان را به صورت یک انسانى دارای جسم چهار نفر کند؛ زیرا خداى سبحان منزه از جسمیت و مادیت است.
به بیان روشنتر اینکه: منظور از دو استثناى "إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ" و "إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ" یک چیز است، و در هر دو میخواهد بفهماند چیزى بر خدا پوشیده نیست. پس در حقیقت برگشت معناى این دو استثناء به یک استثناء است، و آن "إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ" است. و این معیت یا معیت علمى است، و معنایش این است که خدا در هر حال در علم و آگاهی مشارک ایشان است. و یا معیت وجودى است، و معنایش این است که هر جا قومى فرض شود که مشغول نجوا هستند، خداى تعالى همانجا است، و شنوا و داناى به سخنان ایشان است.
و منظور از جمله "أَیْنَ ما کانُوا" این است که مطلب را از نظر مکان عمومیت دهد، و بفهماند وقتى معیت خدا با اهل نجوا معیت علمى است، نه نزدیکى جسمانى، دیگر تفاوت نمیکند که آن مکان نزدیک باشد یا دور. پس هیچ مکانى از خداى سبحان خالى نیست، در عین اینکه او در مکان نمیگنجد.[8]
[1]. مجادله، 7.
[2]. «آیا ندیدى کسانى را که از نجوا [سخنان درگوشى] نهى شدند، سپس به کارى که از آن نهى شده بودند بازمیگردند و براى انجام گناه و تعدّى و نافرمانى رسول خدا به نجوا میپردازند و هنگامى که نزد تو میآیند تو را تحیّتى (و خوشامدى) میگویند که خدا به تو نگفته است، و در دل میگویند: «چرا خداوند ما را به خاطر گفتههایمان عذاب نمیکند؟» جهنم براى آنان کافى است، وارد آن میشوند، و چه بد فرجامى است! مجادله، 8.
[3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 9، ص 375، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[4]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 490، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[5]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 185، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[6]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 792، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[7]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 250، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[8]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 184- 185.