معلومات انسان از کانالهاى مختلف براى انسان محقق میشود. یکى از این کانالها ارتباط با غیب است که خود اقسام مختلفى دارد و به تناسب سعهی روحى، روانى و عقلى فرد، و اتصال او با منبع فیاض حق تعالى متفاوت گشته و داراى سعه و ضیق میگردد.
نوع انسانها خود را در چهارچوب کانالهاى عادى و طبیعى تحصیل علم محدود میکنند؛ لذا معلومات آنها نیز معمولاً به "حال" محدود است و علم آنها به گذشته، وابسته به اسناد تاریخى و کاوشهاى باستانى و علم آنها به آینده، جز پیش بینیهاى مرتبط با حال، نیست. اما انسانهایى که از قیود طبیعت و ماده میرهند و سعهی وجودى یافته و با عوالم ماوراءالطبیعه ارتباط برقرار میکنند، میتوانند به اطلاعات وسیعترى از گذشت، حال و آینده، آن هم به طور دقیق و خطاناپذیر، دست یابند. اولیای کرام از این قسماند و اطلاعات آنها به انحای مختلف؛ مثل وحى رسالى، الهام قلبى، رؤیاهاى صادقه، کشف و شهود و سفر به عوالم بالا، به آنها تزریق میشده است.
و گاه از طریق وراثت یا ارتباطى خاص و یا کتابت مثل جفر جامع، به اهل آن منتقل شده است.
انسان به گونهاى آفریده شده است که از کانالهاى مختلفى میتواند به اطلاعاتى دست یابد؛ از جمله:
- امیال و غرایز و شهوات درونى: که او را به نیازهاى طبیعى جسمانیاش آگاه میکنند، مثل علم به گرسنگى، تشنگى و احساس درد و خستگى و... .
- فطرت: او را در بر خواستهاى متعالى مطلع و به سمت آنها میکشاند؛ مانند، حس وابستگى و دلبستگى به موجود برتر (حس مذهبى یا پرستش)، حس حقیقتجویى، حس کمالخواهى و زیباییطلبى و... .
- عقل سلیم: او را بر بدیهیات اولیه آگاه میکند، مثل استحاله اجتماع یا ارتفاع نقیضین و اصل اصغریت و اکبریت و تساوى و تشابه و... . انسان این بدیهیات اولیه را پایه قرار میدهد و به واسطهی اینها به استدلال و استنتاج میپردازد و معلومات جدیدى را تحصیل مینماید.
- حواس پنجگانه: که ابزار جسمانى ارتباط انسان با جسم خود و با محیط پیرامون خود، بدون استفاده از ابزار صنعتى و یا با استفاده از این ابزارند. بیشتر اطلاعات انسان از اینراه به دست میآید، تا آنجا که برخى سایر کانالها را تکذیب و انکار کرده و تنها به این کانال اطلاعاتى معتقدند که حسگرایان یا حسیون و یا تجربیون نامیده میشوند.
- وراثت: برخى اطلاعات به صورت موروثى و به واسطهی ژن خاص به انسان منتقل شده و به صورت پنهان میماند و در مواقع نیاز، نمود پیدا میکند، چنانچه برخى از حالات و صفات نیز چنیناند.
- کسب اطلاعاتى از را کهانت و حرکت ستارگان، یا سحر و جادو و یا ارتباط با برخى از اجنه و امروزه از راه هیپنوتیزم و نیز از راه خواب و تأویل آن. اینراه اگرچه تا حدودى فراطبیعى و غیر عادى است، اما اغلب به امور دنیوى محدود میشوند.
کانالهاى اطلاعاتى فوق بین نوع انسان مشترک و قابل تعلیم و تعلّم و انتقالاند و علمای علم النفس، معرفتشناسى و فلاسفه، اینها را به دو قسم کلى و حصولى تقسیم نمودهاند و تفاصیل اینها در جاى خود آمده است که مجال بررسى اینها، در این مقال نیست.
- الاهیون به راه اطلاع رسانى دیگرى به نام "ارتباط با غیب" نیز معتقدند، اما مادیگرایان و حسیون که غیب و عوالم ماوراءالطبیعه را منکرند - با شدت و جدّیت تمام - منکر این کانال اطلاعاتى بوده و مدعیان آنرا به سحر و کهانت و جنون و... متهّم میکنند. اثبات و انکار این کانال مهمترین منازعهاى بوده که همواره مدعیان رسالت و نبوت از یکسو و معاندان و لجوجان از سوى دیگر، با آن درگیر بودهاند و اختصاصى به عصر صنعت و علم و تمدن ندارد.[1]
از نظر محققان اسلامى اینراه خود میتواند از طرق مختلف به دست آید:
- الهامات قلبى: مثل الهامى که مادر موسى(ع) دریافت تا فرزندش را در صندوقى نهد و به نیل افکند و بر خدا توکل کند، تا خداوند موسى(ع) را به او برگردانیده و رسولش نماید.[2]
- خوابهاى صادقه: چنانچه در مورد حضرت ابراهیم(ع) براى ذبح فرزندش اسماعیل(ع) میفرماید: "ابراهیم(ع) به اسماعیل(ع) گفت: اى پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح نمایم، نظر تو چیست؟ گفت: اى پدر! انجام ده آنچه را بدان امر شدى، اگر خدا خواهد مرا از صابران خواهى یافت".[3] همینطور اطلاع از فتح مکه در آینده، توسط پیامبر اکرم(ص) در خواب.[4]
- وحى که خود چهارگونه محقق میشود: الف) بدون واسطهی کلام الاهى به قلب یا سمع مخاطب آن میرسد. ب) ملکى به صورت واقعیاش رؤیت شده و او وحى را به مخاطبش ابلاغ میکند. ج) مخاطب تنها صداى ملک را میشود و پیام را را دریافت میکند، اما او را نمیبیند. د) مَلَک به صورت انسانى متمثل شده و پیام الاهی را به مخاطبش میرساند.[5]
اما باید توجه داشت که وجود این ارتباط مستلزم ثبوت مقام نبوت یا امامت براى مخاطب آن نیست، اگرچه هیچ رسولى یا امامى بدون این ارتباط متصور نیست. به عبارت دیگر، تمامى انبیا و اوصیا داراى این ارتباط به نحوى بودهاند، بلکه برخى مثل پیامبر اکرم(ص) از تمامى آن روشها در زمانهای مختلف بهرهمند میشدند، اما اینگونه نیست که هر کس چنین ارتباطى را داشته باشد، نبى یا وصى باشد. پس نبوت و امامت نبى یا امام(ع) باید از طُرقى دیگر - مثل ادعاى نبوت و امامت و ارائهی معجزات و بشارت نبى قبلى یا بشارت نبى بر وصى(نص) و دلالت سایر شواهد و قرائن - اثبات شود.[6] از اینرو اگرچه حضرت زهرا(س) و حضرت مریم(س) و ... مخاطب جبرائیل واقع شدهاند، اما این گروه نبى یا امام نیستند.
- سیر در عوالم ماوراءالطبیعه، در حال مکاشفه یا بیدارى و هوشیارى کامل، مثل معراج پیامبر(ص).[7]
- مراجعه به اسنادى که در اختیار اهل آن قرار میگیرد، مثل علم به بواطن قرآن و تأویلات و تفاسیر آیات قرآن به واسطهی معصومین(ع) و انتقال جفر جامع از امام علی(ع) به سایر ائمه(ع).
- انتقال معلوماتى به دیگران از طریق لعاب دهان یا نیم خوردهی یکى از اولیاءالله یا بهرهمندى از دم مسیحیایى یکى از اولیاءالله، مثل کرامتى که از کربلایى کاظم ساروقى به ظهور رسید و حافظ قرآن گردید.[8]
تفاصیل موارد فوق در بیشتر کتابهای معارف، در بحث نبوت و وحى آمده است و مکاشفات برخى از اولیاءالله و علمای دین را میتوان در کتب تاریخ و سیره جستوجو کرد و یافت؛ و لکن توضیح مختصرى پیرامون "جفر جامع" در ذیل میآوریم:
امام على(ع) در مورد ارتباط خود با پیامبر(ص) فرمود: « آن گاه که کودک بودم، مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویش جا داد، و مرا در بستر خود مىخوابانید چنانکه تنم را به تن خویش مىسود و بوى خوش خود را به من مىبویانید... و من در پى او بودم- در سفر و حضر- چنانکه شتر بچّه در پى مادر. هر روز براى من از اخلاق خود نشانهاى بر پا مىداشت و مرا به پیروى آن مىگماشت.[9] همچنین امام(ع) در مورد علم غیبى خود میفرماید: "پیامبر(ص) مرا در بغل فشرد، پس زبان خود را در کام من گذارد و براى من از آن حضرت(ص) هزار باب از علم باز شد که از هر بابى، هزار باب دیگر باز میشود".[10] لذا باید گفت امام(ع) هیچگاه از رسول خدا(ص) جدا نمیشد و دایم تحت تعلیم و تربیت ایشان بود.
"ابوحامد غزالى نوشته است که امام المتقین(على بن ابیطالب) را کتابى است به نام جفرجامع الدنیا والاخرة و آن کتاب مشتمل است بر تمام علوم و حقایق و دقایق و اسرار و مغیبات و خواص اشیا و اثرات ما فى العالم و خواص اسما و حروف، که به غیر از آنحضرت(ع) و یازده فرزند بزرگوارش(ع) که مقام امامت و ولایت را منصوصاً از رسول خدا(ص) دشتند، احدى بر آن مطلع نیست و به وراثت به ایشان رسیده است"[11]
"ثبت شده در آن کتاب کلمّا کان و ماهوکائن الى یوم القیامة، تمام را نوشت، حتى اسامى اولاد، نسل، دوستان و دشمنان آنها و آنچه بر سر هر یک وارد خواهد شد تا روز قیامت در آن کتاب ثبت گردید... . این جفرجامع با حروف رمز نوشته شد، و کلید فهم آن به وراثت به ائمه(ع) سپرده شده است و کسى جز ایشان قادر به فهم آن نیست... . غالب قضایا و وقایع مهمه که ائمهی دین(ع) خبر میدادند از آن کتاب بود، از کلیات و جزئیات امور با خبر بودند، نوائب و مصائب وارده بر خود و اهلبیت خود و شیعیان را از همان کتاب استخراج مینمودند، چنانکه در کتب اخبار کاملاً و مبسوطاً ثبت است...".[12]
این جفر، پوست بزى بود که به امر جبرئیل ذبح گردید و پوست دباغى و آماده آن، جدا شده است.[13] پس اخبار غیب توسط جبرئیل بر پیامبر(ص) ارائه و ایشان بر امام على(ع) املا نمود و ایشان آنقدر نوشت که کل پوست حتى قسمت دستها و پاهاى آن پر شد و تمامى اخبار آینده و گذشته در آن ثبت و ضبط گردید و به وراثت به ائمه(ع) منتقل شده است. البته علم ائمه(ع) محدود به استفاده از این جفر جامع نبوده، بلکه هر یک از الهامات غیبى نیز بهرهمند و داراى مکاشفات و ارتباطات خاصى با عالم ملکوت نیز بودند؛ چنانچه در جریان سفر امام حسین(ع) به کربلا، در منازل مختلف و در کربلا مشهور است، همانطور که از خوابهاى صادقه نیز خبرهاى غیبى و پیشامدها را قبل از وقوع آن دریافت مینمودند و از وقایع آتیه، بسان روز روشن در پیش چشمشان، خبر میدادند.
نکتهی دیگر اینکه، اطلاع بر غیب آیاتى که غیب را مخصوص خداوند متعال میداند و یا علم غیب را از نبى(ص) نفى میکند،[14] منافاتى ندارد؛ زیرا این آیات با آیات دیگرى که دالّ بر این هستند که خداوند خود برخى از بندگان را بر غیب تا حدودى مطلع مىگرداند،[15] تخصیص میخورد.
به عبارت دیگر، علم خداوند به غیب عالم، علمى ذاتى و ازلى است، اما علم اولیاءالله به غیب (آنچه بوده و هست و خواهد بود) علم عرضى و حصولى(دریافت از خداوند) و برگرفته از إذن و اجازه خداوند و محدود به آن مقدارى است که خداوند ایشان را بر آن مطلع میگرداند، نه بیشتر.
از طرف دیگر، این علم غیبى بدین معنا نیست که هیچ امرى بر آنها پوشیده نباشد، مثلاً در راه تبوک شتر پیامبر(ص) گم شد و اطلاعى از آن نداشت؛ کسى طعنه زد که چگونه پیامبرى هستى که از جاى شتر خود خبر ندارى؟! پیامبر(ص) فرمود: "به خدا قسم من نمیدانم مگر چیزى را که خدا به من تعلیم کند و اکنون خداوند مرا به آن دلالت نمود، آن شتر در فلان قسمت به واسطه گیر کرد مهارش به درختى، حبس شده است، بروید او را بیاورید".[16] چنانچه مشابه این در مورد امام صادق(ع) و کنیزش نیز آمده است.[17]
خلاصه اینکه، علم اولیاءالله به آنچه رخ داده و در حال رخ دادن است و یا رخ خواهد داد، از طریق ارتباط با عالم غیب (ماوراءالطبیعه) میباشد و از طرق عادى ادراک فراتر است. اما این ارتباط با غیب خود به صور مختلفى قابل تحقق است که براى برخى همهی آن موارد جمع میشوند و در زمانها و مکانهای مختلف از آنها بهرهمند میگردند و براى گروهى تنها ممکن است، یکى از این صُوَر میسّر گردد. مهم این است که تحقق این صور و تفاوت آنها، وابسته و متناسب با صفاى قلب و توان روحى افراد است.
گفتنی است که مقدّرات و حوادث عالم هستى (در دنیا و آخرت) قبل از پیدایش آنها رقم خورده است و - بدون اینکه انسان را مسلوب الاختیار نماید - بر کل عالم هستى از جمله انسان حاکم است و پس از نابودى دنیا نیز، آن حوادث - مضبوط و مشخص - ماندگارند و امور مربوط به هر انسانى به صورت نامهی عمل او به او تحویل داده خواهد شد. با توجه به این مطلب است که ارتباط با غیب و اطلاع دقیق از قبل و حال و بعد معنا یافته و تصویر مییابد.[18]
[1]. قصص، 7؛ طه، 37- 40.
[2]. ذاریات، 52؛ حجر، 10 - 15.
[3]. صافات، 102 - 106.
[4]. فتح، 27.
[5]. شورى، 51 - 52.
[6]. ر. ک: سبحانى، جعفر، الالهیات، ج 3، ص 65 و 218.
[7]. اسراء، 1 - 2؛ ر. ک: تفاسیر ذیل این آیه.
[8]. ر. ک: محمدى رى شهرى، محمد، کربلایى کاظم، مؤسسه در راه حق.
[9]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، ص 300، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[10]. ر. ک: ابن طاووس، علی بن موسی، سعد السعود للنفوس منضود، ص 284، قم، دار الذخائر، چاپ اول، بیتا؛ «کسب علم بدون واسطه امام علی(ع) از پیامبر(ص)»، 91961.
[11]. ر. ک: شیرازى، سلطان الواعظین، شبهاى پیشاور، ص 928 -931، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1378ق.
[12]. همان.
[13]. همان، ص 931 - 936.
[14]. انعام، 50 و 59؛ کهف، 110؛ اعراف، 188؛ هود، 33؛ نمل، 66؛ آل عمران، 174 و... .
[15]. کهف، 64؛ جن، 26؛ آل عمران، 43 و 174؛ هود، 51؛ شورى، 53.
[16]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 221 – 222، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[17]. همان، ج 1، ص 257؛ ر. ک: مصباح یزدى، محمد تقى، آموزش عقائد، ج 1 - 2، درس 39، ص 374 – 368، قم، سازمان تبلیغات اسلامى، چاپ ششم، 1370ش.
[18]. منابع و مآخذ: بیریا، ناصر، روانشناسى رشد، ج 1، تهران، سمت، چاپ اول، 1375ش؛ جوادى آملى، عبداللَّه، تحریر تمهید القواعد، تهران، الزهرا، چاپ اول، 1375ش؛ همو، حیات عارفانهی امام على علیه السلام، قم، اسراء، چاپ اول، 1380ش؛ همو، فطرت در قرآن، قم، اسراء، چاپ دوم، 1379ش؛ همو، معرفتشناسى در قرآن، قم، اسراء، چاپ دوم، 1379ش؛ حسینى، نعمت اللَّه، مردان علم در میدان عمل، قم، دفتر نشر اسلامى، 1375ش؛ سبحانى، جعفر، فرازهایى از تاریخ اسلام، تهران، مشعر، 1381ش؛ سلطان الواعظین، شیرازى، شبهاى پیشاور، ص 940 – 861، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1378ق؛ کیاشمشکى، ابوالفضل، ولایت در عرفان، تهران، دارالصادقین، چاپ اول، 1378ش؛ مصباح یزدى، محمد تقى، آموزش عقائد، ج 1 - 2، قم، سازمان تبلیغات اسلامى، چاپ ششم، 1370ش؛ همو، معارف قرآن، ج 4 - 5، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره)، چاپ اول، 1376ش.
[19]. «منابع علم امام (ع)»، 3024؛ «گستردگی علم امامان(ع)»، 30316؛ «علم امام(ع) به جزئیات )»، 107381؛ «علم امامان(ع) به امامت خویش »، 64767.