لطفا صبرکنید
99977
وهابیان، پیروان محمد بن عبدالوهاب هستند، و او پیرو مکتب ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی بود که عقاید جدیدی را در جزیرة العرب بنیاد نهاد. وهابیت فرقهای از فرق اسلامی است که در عربستان و برخی از کشورها؛ نظیر پاکستان و هند طرفدارانی دارد. به اعتقاد آنان حاجت خواستن از پیامبر(ص) و ائمه(ع)، زیارت، احترام و تعظیم قبور پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) نوعی بدعت و بتپرستی محسوب میشود و حرام است. آنها سلام و تکریم و احترام به پیامبر را جز در نماز جایز نمیدانند، و پایان زندگی دنیوی او را، پایانی بر بزرگداشت و گرامی داشت او میدانند. آنها هرگونه آثار، گنبد و بارگاه بر قبور ائمه و بزرگان را بدعت دانسته، و معتقدند که حضرت رسول(ص) یک انسان با همهی ناتوانیها و ضعفهای بشری بود که و از دنیا رفت و هیچ خبری از ما و جهان امروز ندارد، و زیارت قبرش حرام است.
به نظر وهابیها هیچ انسانی موحد و مسلمان نیست، مگر اینکه امور فوق را ترک نماید.
ناگفته نماند که این عقاید از طرف علمای زیادی از شیعه و اهلسنت، مورد نقد قرار گرفته و رد شده است.
وهابیها (وهابیان) پیروان محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان نجدی (1115 – 1206) هستند، و او پیرو مکتب ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی بود که عقاید جدیدی را در جزیرة العرب بنیاد نهاد. نام این فرقه از نام پدر او عبدالوهاب گرفته شده است.[1]
وهابیت فرقهای از فرق اسلامی است که در عربستان و برخی از کشورها؛ نظیر پاکستان و هند طرفدارانی دارد.
محمد جواد مغنیه در کتاب هذه هی الوهابیة با استناد به کتب محمد بن عبدالوهاب و آثار دیگر وهابیان مینویسد: به نظر وهابیها هیچ انسانی نه موحد است و نه مسلمان، مگر اینکه امور معینی را] که در ادامه به آنها اشاره میشود[ ترک نماید.[2] در حالیکه، همهی مسلمانان معتقدند که هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند مسلمان است و خون و مالش محفوظ است، اما وهابیها میگویند: قول بدون عمل ارزش و اعتباری ندارد، بنابراین هر کس شهادتین را بخواند، ولی از مردگان استعانت بخواهد چنین کسی کافر و مشرک خواهد بود و خون و مال او حلال است.
مذهب وهابی اکنون در عربستان سعودی مذهب رسمی است و فتاوای علمای آن مذهب از طرف دولت اجرا میشود. آنان در فروع مذهب، تابع احمد حنبل هستند و بر هیچیک از پیروان مذاهب اربعه(حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی) ایراد نمیگیرند، ولی پیروان دیگر مذاهب از قبیل شیعه و زیدیه را مورد طعن قرار میدهند.[3]
قبل از آنکه به طرح اعتقادات وهابیت بپردازیم لازم است، مقدمهای کوتاه در بارهی شرک بیان کنیم.
«شرک»، در لغت به معنای نصیب قرار دادن، و درهم آمیخته شدن دو شریک است.[4] و در اصطلاح قرآنی، در مقابل حنفیت به کار برده میشود و مراد از شرک، شریک، مثل و مانند قراردادن برای خداوند متعال است. حنیف، به معناى تمایل پیدا کردن از گمراهى به درستى و راستى است. از آنجا که پیروان توحید خالص، از شرک رویگردان شده و به این اصل اساسى متمایل میشوند، به آنها حنیف گفته میشود.
خداوند متعال در قرآن کریم، به پیامبر خود میفرماید: «بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرد، آیینی پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)، آیین ابراهیم(ع)، که از آیینهای خرافی روی برگرداند و از مشرکان نبود».[5]
همچنین میفرماید: «و به من دستور داده شد که روی خود را به آیینی متوجه ساز که از هرگونه شرک خالی است و از مشرکان مباش».[6]
بنابراین از نظر قرآن، شرک، نقطهی مقابل دین حنیف است و برای شناخت شرک باید دین حنیف را شناخت، از جهت «تعرف الاشیاء باضدادها»؛ یعنی، اشیا به واسطهی ضدشان شناخته میشوند.
در یک جمله، میتوان گفت که شرک، ضد توحید است و همانطور که توحید اقسامی دارد، شرک هم اقسام مختلف دارد.
در یک تقسیمبندی کلی، شرک به دو قسم تقسیم میشود. الف) «شرک در عقیده»، ب) «شرک در عمل»؛ شرک در عقیده، خود سه قسم است:
- شرک در الوهیت: یعنی اعتقاد به موجودی غیر از خداوند که به طور مستقل دارای تمام صفات جمال و کمال است. چنین اعتقادی موجب کفر میشود.[7] به همین جهت خداوند در قرآن کریم میفرماید: «آنها که گفتند خدا، همان مسیح بن مریم است، به طور مسلم کافر شدند».[8]
- شرک در خالقیت: یعنی انسان دو مبدأ مستقل برای عالم قایل شود، به طوری که خلق و تصرف در شئونات عالم به دستشان است. همانگونه که مجوس(زرتشتیها) قایل به دو مبدأ خیر(یزدان) و شر(اهرمن) است.
- شرک در ربوبیت: آن است که انسان معتقد شود در عالم، ارباب(پروردگاران) متعددی است و خداوند رب الارباب است. به این معنا که تدبیر عالم به هر یک از ارباب متفرق، به طور مستقل تفویض شده است. همانگونه که مشرکان زمان حضرت ابراهیم(ع) به این نوع شرک مبتلا بودند؛ یعنی گروهی ستارگان را مدبر عالم میدانستند و گروه دیگر ماه را و گروهی خورشید را.
شرک در مقام عمل:
شرک در مقام عمل را شرک در طاعت و عبادت مینامند، بدین معنا که انسان خضوع و خشوعش ناشی از اعتقاد به الوهیت یا خالقیت و یا ربوبیت کسانی باشد که برای آنها خضوع و خشوع دارد و به آنها احترام میگذارد.
اینها ملاکها و معیارهای شرک است که از قرآن مجید استفاده میشود.
اما عدهای و از جمله آنها وهابیت، از پیش خود معیارها و ملاکهایی برای شرک ابداع کردهاند و با آنها، دیگر مسلمانان را به شرک متهم میکنند.
از نظر ما، ملاکها و معیارهایی که آنها برای شرک تعیین کردهاند، هیچگونه اعتباری ندارد؛ زیرا معیارهای آنان با آیات قرآن و سیرهی پیامبر گرامی اسلام(ص) و جانشینان آنحضرت(دوازده امام) منافات دارد.
در اینجا به بعضی از معتقدات فرقهی وهابیت اشاره میکنیم:
- اعتقاد به سلطهی غیبی برای غیر خداوند: آنها میگویند: «اگر کسی به پیامبر(ص) یا غیر او از اولیا الله استغاثه [و از آنها طلب یاری] کند و به این مسئله که او دعایش را میشنود و از احوالش با خبر است، یا حاجتش را برآورده میکند، معتقد باشد، اینها انواعی از شرک اکبر است».[9]
- حاجت خواستن از اموات: به اعتقاد وهابیت از انواع شرک، حاجت خواستن از اموات و استعانت از آنان و توجه به آنان است و این اصل و اساس شرک در عالم است.[10]
- دعا و توسل نوعی عبادت است: میگویند: عبادت مخصوص خدا است و دعا هم نوعی عبادت است، پس درخواست از غیر خدا، شرک است.[11]
- زیارت قبرها شرک است.
- تبرک جستن به آثار انبیا و صالحان، شرک است.
- احتفال(جشن گرفتن) میلاد پیامبر(ص) شرک است.
- ساختن گنبد و بارگاه بر روی قبرها شرک است.
این عقاید و معیارهای خودساخته را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) وهابیها یک دسته از این معیارها و اعمال را، از آن جهت که شرک در عقیده میدانند، اعمال مشرکانه گفتهاند.
در رد این دسته از عقاید آنها، میتوان گفت که اگر اعتقاد به سلطهی غیبی، اعتقاد به شفا دادن و اعتقاد به برآوردن حاجت و ...، به این نحو باشد که تمامی این امور به خداوند مستند است و دیگران هرچه دارند از جانب خداوند متعال به آنها داده شده است، شرک نخواهد بود؛ زیرا در اینجا هیچگونه استقلالی برای غیر خدا در نظر گرفته نشده است و ما در تعریف شرک در الوهیت، شرک در خالقیت و شرک در ربوبیت، گفتیم که انواع شرک در عقیده، در صورتی تحقق پیدا میکند که کسی عقیده داشته باشد، غیر خداوند به طور مستقل دارای صفات کمال و جلال باشد، یا به طور مستقل بتواند خلق کند و یا به طور مستقل بتواند تدبیر کند، اما اگر قدرت او یک قدرت وابسته به خداوند باشد، دیگر شرک معنا نخواهد داشت. ما و سایر مسلمانانی که از پیامبر اکرم و جانشینان آنحضرت حاجت میخواهیم و یا عقیده داریم آنها قدرت فوق العادهای دارند و یا ...، این مقام را برای آنها مقامی عطا شده از جانب پروردگار میدانیم. با این وصف، آیا باز هم شرک است؟
ب) قسم دوم از کارهایی را که آنها شرک میدانند، از آن جهت است که این اعمال را عبادت پنداشتهاند؛ مثل جشن گرفتن برای میلاد پیامبر(ص)، بنای گنبد و بارگاه روی قبرها، بوسیدن ضریح و... .
در جواب این اعتقاد آنها میگوییم: شما معنای عبادت را درست نفهمیدهاید. عبادت، ویژگیهایی دارد و با آن ویژگیها عبادت مخصوص خداوند است. عبادت، عبارت است از خضوع و خشوعی که ناشی از اعتقاد به الوهیت، یا خالقیت و یا ربوبیت باشد. بنابراین، با این تعریف اگر خضوع و خشوعی ناشی از چنین اعتقاداتی نباشد، به هیچ وجه عبادت نخواهد بود. به همین جهت وقتی خداوند در سورهی یوسف سجدهی برادران یوسف(ع) در مقابل آنحضرت را نقل میکند، آنرا شرک ندانسته است؛ زیرا آنان هیچگاه دربارهی یوسف، اعتقاد به الوهیت، خالقیت و یا ربوبیت نداشتند.[12]
خوشبختانه، علمای دین اسلام و دانشمندان بیدار به تمامی این موارد و معیارهای خود ساخته جواب دادهاند.
در اینجا داوری را به عقل سلیم شما واگذار میکنیم که آیا این آموزهها میتواند مطابق با فطرت و قرآن باشد. آیا این است محبت به اهلبیت که مزد رسالت قلمداد گردیده است؟![13] و آیا قرآن نفرموده است که شهدا زندهاند و در نزد خدا روزی میخورند؟[14] و آیا مقام پیامبر(ص) از شهدا کمتر است؟! و... .
امروزه، بعضی از فرقهها این مسئله(شرک) را دستآویزی برای خطا شمردن نظریات دیگران قرار دادهاند و در هر زمان و هر موضعی که خود را برای استدلال، ضعیف و دستخالی میبینند، دیگران را به شرک متهم میکنند که این، عملی غیر اسلامی، غیر اخلاقی و انحرافی است و البته علمای دین اسلام، تمام اشکالات آنها را پاسخ گفتهاند.[15]
[1]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 457 – 461.
[2]. همان.
[3]. همان.
[4]. طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 5، ص 274، واژهی «شرک»؛ فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 5، ص 293، واژهی «شرک».
[5]. «قُلْ إِنَّنی هَدانی رَبِّی إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ». انعام، 161.
[6]. «وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکینَ». یونس، 105.
[7]. لازم به تذکر است که همهی اقسام شرک، به نوعی موجب کفر خواهد شد، البته باید دقت کرد که مراد ما از کفر اعم از کفر کلامی و فقهی است.
[8]. «لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ». مائده، 17.
[9]. مجموعه فتاوی بن باز، ج 2، ص 552.
[10]. فتح المجید، ص 68.
[11]. الرد علی الرافضة (طبق نقل شیعه شناسی، علی اصغر رضوانی، ص 135- 143).
[12]. «تعریف شرک و اقسام آن»، 612.
[15]. برای اطلاع بیشتر، ر. ک: سبحانی، جعفر، بحوث قرآنیه فی التوحید والشرک؛ همو، وهابیت مبانی فکری و کارنامه ی عملی؛ همو، آئین وهابیت؛ مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی.