جستجوی پیشرفته
بازدید
16868
آخرین بروزرسانی: 1390/12/23
خلاصه پرسش
سبب تقدیم جار و مجرور بر «رجل» در سورۀ یس: «وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى ..» و سبب تأخیر آن از «رجل» در سورۀ قصص چیست؟
پرسش
سبب تقدیم جار و مجرور بر «رجل» در سورۀ یس: «وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى ..» و سبب تأخیر آن از «رجل» در سورۀ قصص چیست؟
پاسخ اجمالی

این که چرا کلمه و یا جمله ای در آیه ‏اى مقدّم شده و همان، در آیه دیگر مؤخر شده است، در برخی تفاسیر و کتاب های علوم قرآنی به آن پرداخته شده و در علّت آن چنین گفته اند: چون بافت آیه به تنهایى در جایی تقدیم را اقتضا مى ‏کند، ولی در جای دیگر تأخیر را می طلبد. لذا همین دو آیۀ مورد بحث را نیز به عنوان نمونه ذکر کرده اند که «رجل» در آیۀ شریفه – از سوره یس- به جهت این است که بافت آیه در بارۀ توصیف اصحاب شهر (انطاکیه) به زیاده‏ روى در نافرمانى از فرستاده ‏هاى خداوند آمده است، ‏و از مردى خبر مى ‏دهد که به پیام آن فرستاده‏ ها ایمان آورده و قومش را به پیروى از آنان نصیحت مى ‏کند؛ یعنی آنچه در این آیه اهمیت داشته، همان کار این مرد بوده که نصیحت کافران است، و باید هرکسی به آن اهتمام داشته باشد، امّا تقدیم «رجل» (فاعل) بر جارّ و مجرور در سورۀ قصص، مطابق با اصل تقدیم فاعل بر جارّ و مجرور است؛ چون بافت آیه در انتشار خبر کشته شدن است، و این مرد در این داستان خصوصیّت داشته و تأکید بر خود «رجل» به عنوان «رجل واحد» بوده است.

پس، در آن آیه ای که «رجل» مقدّم شده، تأکید اصلی بر خود «رجل» بوده است، اما در آن آیه ای که مقدّم نشده، تأکید و اهتمام بر کار و عمل فرد است.

پاسخ تفصیلی

در سوره های «یس» و «قصص» دو آیه وجود دارد که از جهت الفاظ به هم شباهت دارند، در این فرصت هرکدام از این آیات، جدا گانه بررسی می شوند:

1. «وَ جَاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِین‏»؛[1] و مردى (با ایمان) از دورترین نقطه شهر با شتاب فرا رسید، گفت: «اى قوم من! از فرستادگان (خدا) پیروى کنید!

خداوند در آیۀ شریفه، مى‏ فرماید: مردى (با ایمان) از نقطه دور دست شهر با سرعت و شتاب به سراغ گروه کافران آمد و گفت: اى قوم من! از فرستادگان خدا پیروى کنید.

«رجل» در این آیه، فاعل برای «جاء» است و نام این مرد را غالب مفسران «حبیب نجّار» ذکر کرده‏اند. او از کسانى بود که در برخوردهاى نخستین با رسولان پروردگار به حقّانیت دعوت آنها و عمق تعلیماتشان پى برد، و مؤمنى ثابت قدم و مصمّم از کار در آمد، هنگامى که به او خبر رسید که در قلب شهر مردم بر این پیامبران الهى شوریده‏اند، و شاید قصد شهید کردن آنها را دارند، سکوت را مجاز ندانست، و چنان که از کلمه «یَسْعَی» بر مى ‏آید با سرعت و شتاب خود را از دورترین نقطۀ شهر وارد مرکز شهر شد و آنچه در توان داشت در دفاع از حق فروگذار نکرد. تعبیر به «رجل» به صورت ناشناخته، شاید اشاره به این نکته است که او یک فرد عادى بود، قدرت و شوکتى نداشت، و در مسیر خود تک و تنها بود، در عین حال نور و حرارت ایمان آن چنان او را روشن و گرم ساخته بود که از دورترین نقطۀ شهر وارد معرکه شد، و به نصیحت کافران پرداخت تا مؤمنان عصر پیامبر (ص) در آغاز اسلام که عدّه قلیلى بیش نبودند، از آن مرد سرمشق بگیرند و بدانند حتى یک نفر مؤمن تنها نیز داراى مسئولیت است و سکوت براى او در دفاع از حق جایز نیست.[2]

با این بیان، روشن می شود که تأخّر «رجل» (به عنوان فاعل) و تقدّم جار و مجرور به جهت این بوده که اهتمام و عنایت روی شخص خاصّی نبوده، چرا که این مسئولیّت همگان است؛ زیرا هرکسی باید ایمان به پیامبر و فرستادۀ خدا در زمان خود داشته باشد و در دفاع از او تلاش و کوشش نماید؛ بلکه اهتمام، به آمدن مردی از دورترین نقطۀ شهر برای دفاع از حقّ و نصیحت کافران است.

2. «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدینَةِ یَسْعى‏ قالَ یا مُوسى‏ إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحینَ»؛[3] مردى با سرعت از دورترین نقطۀ شهر [مرکز فرعونیان‏] آمد و گفت: «اى موسى! این جمعیّت براى کشتن تو به مشورت نشسته ‏اند فوراً از شهر خارج شو، که من از خیرخواهان توأم!».

 «رجل» در این آیه شریفه نیز فاعل برای «جاء» است که ظاهراً همان کسى بود که بعداً به عنوان «مؤمن آل فرعون»  معروف شد، و نامش «حزقیل» بود و از خویشاوندان نزدیک فرعون محسوب مى ‏شد و آن چنان با آنها رابطه داشت که در این گونه جلسات شرکت مى‏ کرد. او از وضع جنایات فرعون رنج مى ‏برد. هنگامى که احساس کرد پیامبر زمان او حضرت موسی (ع) در خطر است با سرعت خود را به او رسانید و موسى (ع) را از چنگال خطر نجات داد که نه تنها در این ماجرا که در ماجراهاى دیگر نیز تکیه گاهى براى موسى (ع) بود.[4]

در این آیه، «رجل» بر جار و مجرور مقدّم شده است، و جمله «مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ» قید است براى «جاء»؛ بعید نیست نکته ‏این تقدیم این باشد که عنایت و اهتمام به آمدن «حزقیل» و خبر دادنش به موسى (ع) بوده است.[5] به بیان دیگر، این مرد در این داستان خصوصیّت داشته و تأکید بر خود «رجل» به عنوان «رجل واحد» بوده است.[6]

این که چرا کلمه و یا جمله ای در آیه ‏اى مقدّم شده و همان، در آیه دیگر مؤخر شده است،[7] در کتاب های علوم قرآنی به آن پرداخته شده و در علّت آن چنین گفته اند: چون بافت آیه به تنهایى در جایی تقدیم را اقتضا مى ‏کند، ولی در جای دیگر تأخیر را می طلبد. لذا همین دو آیۀ مورد بحث را نیز به عنوان نمونه ذکر کرده اند که «رجل» در آیۀ شریفه – از سوره یس- به جهت این است که بافت آیه در بارۀ توصیف گروهی از مردم به زیاده‏ روى در نافرمانى از فرستاده ‏هاى خداوند آمده است، ‏و از مردى خبر مى ‏دهد که به پیام آن فرستاده‏ ها ایمان آورده و قومش را به پیروى از آنان نصیحت مى ‏کند؛ یعنی آنچه در این آیه اهمیت داشته، همان کار این مرد بوده که نصیحت کافران است، و باید هرکسی به آن اهتمام داشته باشد، امّا تقدیم «رجل» (فاعل) بر جارّ و مجرور در سورۀ قصص، مطابق با اصل تقدیم فاعل بر جارّ و مجرور است؛ چون بافت آیه در انتشار خبر کشته شدن است.[8]

خلاصه این که: در سورۀ یس که جار و مجرور مقدّم شده و «رجل» مؤخّر، تأکید و اهتمام بر کار و عمل فرد از روی ایمان است، ولی در سورۀ قصص که «رجل» مقدّم شده و جار و مجرور مؤخّر، تأکید اصلی بر خود «رجل» بوده است.

 

[1]. یس، 20.

[2]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏ 18، ص 348، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 75، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق. (با اندکی تلخیص و تغییر)

[3] قصص، 20.

[4]. تفسیر نمونه، ج 16، ص 51 و 52؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 21.

[5]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 75.

[6]. سیوطى‏، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 567، دار الکتاب العربى‏، بیروت، چاپ دوم، 1421ق.

[7]. البته، تقدیم و تأخیر دارای اقسامی است که در این باره به منابع علوم قرآنی مراجعه شود.

[8]. ر.ک: الکواز، محمد کریم – سیدى، سید حسین،‏ سبک ‏شناسى اعجاز بلاغى قرآن‏، ص 300، نشر سخن، تهران، چاپ اول، 1386ش؛ البغدادی، سلیمان بن عبد القوى بن عبد الکریم،‏ الإکسیر فی علم التفسیر، ص 189 – 201، مکتبة الآداب‏، قاهره، چاپ دوم، بی تا.

 

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • چرا زن نمی‌تواند مرجع تقلید و قاضی باشد؟
    73146 اجتهاد و مرجعیت در اسلام 1387/04/03
    دانشمندان و متخصّصان دینی درباره‌ موضوعاتی؛ مانند مرجع تقلید، یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر، اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی‌آید. کسانی که می‌گویند زنان مرجع تقلید یا قاضی نمی‌شوند، به ادله‌ای؛ نظیر روایات و اجماع، تمسک کرده‌اند ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8592 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • با در نظرگرفتن جمیع جوانب و مصالح، آیا ارجح نیست که مقام رهبری در قانون جمهوری اسلامی ایران دارای یک زمان و دوره مشخص باشد؟
    8512 System 1389/04/16
    دائمی بودن رهبری در ایران ناشی از رأی مردم به قانون اساسی بوده و دلیلی نیز وجود ندارد که در صورت از دست ندادن شرایط، زمان آن را محدود کرد. فساد موجود در حکومت ها بیشتر ناشی از خلق و خوی حاکمان ...
  • با توجه به آیات 103 و 104 سوره کهف، راه تشخیص کار نیک از بد و ناپسند چیست؟
    24104 تفسیر 1389/05/13
    آیات شریفه، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت‏ترین افراد بشر مى‏پردازد. زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه‏هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها ...
  • آیا در اسلام، مسئله ای به نام وضوی ارتماسی داریم؟
    11356 Laws and Jurisprudence 1391/07/03
    وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ اما براى این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، باید در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضویى، هنگام بیرون آوردن ...
  • زنان عقیمی که بچه‌دار نمی‌شوند از دیدگاه قرآن چه جایگاهی دارند؟
    24597 تفسیر 1395/08/04
    گرچه پروردگار صلاح دیده برخی مردان و زنان، عقیم باشند[1] اما عقیم بودن و بچه‌دار نشدن به تنهایی نقصی معنوی - نه برای مردان و نه برای بانوان - نبوده و از مقام و ارزش انسانی هیچ کدام از آنها نمی‌کاهد. البته می‌شود برای ...
  • آیا در تحقیقات پزشکی، جایز است از جنین سقط شدهٔ انسان استفاده کرد؟
    7682 گوناگون 1393/02/25
    بیشتر فقها تشریح بدن انسان(جنین یا غیر جنین) را جایز نمی‌دانند، اما برخی از مراجع[1] در این‌باره می‌گویند، اگر این‌گونه تحقیقات در راستای کشف مطالب پزشکى جديد و مورد نیاز جامعه و نیز درمان بيمارى‌های تهدید کننده زندگى مردم باشد، جايز است؛ ولى تا ...
  • آیا گزارش غیر‌مسلمان مبنی بر نجاست چیزی که در اختیار اوست، مورد قبول است؟
    8833 اثبات نجاست 1393/02/03
    فقها در این زمینه فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نگذارده و می‌گویند، نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مى‌شود، و باید بر آن ترتیب اثر داد: 1. آن که انسان خودش یقین به نجاست پیدا کند. 2. دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى ...
  • معنای استدلال مباشر چیست؟
    19452 قیاس اقترانی و استثنائی 1391/12/06
    در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در این‌باره نگاشته‌اند، در این‌جا نقل می‌کنیم: بسیاری از منطق‌نگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشته‌های پیشین با عنوان «احکام قضایا» یا «نسبت قضایا» مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمرد‌ه‌اند و نام‌هایی؛ همچون استدلال «مباشر»، «بی‌واسطه» و «بسیط» ...
  • محدوده حرم مکه چقدر است؟
    9600 گوناگون 1396/10/23
    ابتدا باید دید منظور از حرم مکه چیست، آیا مراد، مسجد الحرام است؟ یا منطقه‌ای که زائرین خانه‌ی خدا بدون احرام، حق ورود به آن‌را ندارند و ورود کفار نیز به لحاظ شرعی در آن ممنوع است؟ در صورت نخست، پاسخ آن است که هر مکانی که در ...

پربازدیدترین ها