جستجوی پیشرفته
بازدید
9602
آخرین بروزرسانی: 1402/01/15
خلاصه پرسش
لطفاً خلاصه‌ای از زندگی‌نامه طالوت را بیان کنید.
پرسش
لطفاً خلاصه‌ای از زندگی‌نامه طالوت را بیان کنید.
پاسخ اجمالی

«طالوت»‏  مردى از بنی‌اسرائیل و از نوادگان بنیامین یا یوسف(ع) بود.

وی مردی بلند قامت، خوش‌اندام، از نظر جسمانی قوی، و از نظر روحی و فکری، شجاع، زیرک و دانا بود.

نام طالوت دو بار در قرآن کریم ذکر شده، اما به نبوتش اشاره‌ای نشده است؛ لذا برخی می‌گویند وی به دستور الهی از طرف پیامبر آن زمان به پادشاهی و فرماندهی بنی‌اسرائیل انتخاب شد، ولی برخی معتقدند؛ خدای متعال پس از آن‌که او را پادشاهی و فرماندهی داد، مقام پیامبرى را نیز به او عنایت کرد.

طالوت پس از آن‌که به فرماندهی رسید، بنی‌اسرائیل را پس از یک دوره طولانی ضعف و تفرقه، دوباره به روزهای اقتدارشان بازگرداند.

آنچه مسلّم است معاصر بودن طالوت با داوود پیامبر است(ع) که تقریباً در یک هزاره قبل از میلاد مسیح(ع) می‌زیستند؛ از این‌رو باید در صحت گزارش‌های نادری تردید کرد که زمان فرمانروایی او را مصادف با دقیانوس پادشاه روم، و معاصر با اصحاب کهف می‌دانند؛ زیرا ماجرای اصحاب کهف بعد از میلاد مسیح(ع) رخ داده است.

پاسخ تفصیلی

«طالوت بن قیس بن أبیال»‏،[1] یا «طالوت بن قیش بن أفیل بن صارو بن تحورت بن أفیح» بن أنیس بن بنیامین بن یعقوب(ع) بن اسحاق(ع) بن ابراهیم(ع)»[2] مردى از بنی‌اسرائیل بود. برخی او را از نوادگان بنیامین،[3] و برخی دیگر از نوادگان یوسف(ع) معرفی کرده‌اند.[4]

ویژگی‌های فردی

در ویژگی‌های فردی وی گفته‌اند؛ مردی بلند قامت، خوش‌اندام، از نظر جسمانی قوی، و از نظر روحی و فکری، شجاع، زیرک و دانا بود. و به جهت قد بلندی که داشت وی را طالوت نامیدند.[5]

شغل

گزارش‌های تاریخی در مورد شغل او مختلف است. به عقیده بعضى شغل طالوت قبل از پادشاهی بر بنی‌اسرائیل «سقائى» بود؛ یعنی آب به در منازل مردم می‌برد. گروهی می‌گویند، شغل «دباغى» داشت.[6] هم‌چنین گفته‌اند؛ شغلش چوپانی[7] و کشاورزى بود.[8]

به هر حال طالوت فرد فقیری بود[9] که نه مال و ثروتی داشت، و نه از شهرت برخوردار بود. و همین نکته باعث می‌شد که بنی‌اسرائیل ریاست او بر خویش را در ابتدا نپذیرند؛ چرا که در نگاه عموم مردم، داشتن ثروت و شهرت از شرایط ریاست و حکومت است.[10] چنان‌که در ادامه‌ی ‌بحث به آن اشاره خواهد شد.

نام طالوت دو بار در قرآن کریم در آیات 247 و 249 سوره بقره آمده است.[11]

برخی می‌گویند؛ از آن‌جا که نبوت در نسل لاوى فرزند یعقوب(ع)، و پادشاهى در فرزندان «یهودا»، و به قولى در نسل یوسف(ع) بود؛ لذا او نه از اولاد پیامبر و نه از دودمان سلطنت بود.[12]

 اما برخی معتقدند؛ هنگامی که وفات عوق (که بنابر گزارشی، یکی از انبیا و یا اوصیا بود) نزدیک شد خدا به او وحى فرمود که اسم اعظم و جمیع امانت‌هاى أنبیاء را به رسم امانت به طالوت بسپارد؛ لذا آن بزرگوار طالوت را احضار نمود، او را وصى خود قرار داد و جمیع امانت‌هاى الهى را به او تسلیم نمود. و بعد از عوق طالوت براى دین خدا قیام کرد و در أیام نبوت خود امر خدا را ظاهر و آشکار کرد.[13]

برخی نیز برآنند؛ خدای متعال پس از آن‌که او را پادشاهی و فرماندهی داد، مقام پیامبرى را نیز به او عنایت کرد.[14]

پادشاهی بنی‌اسرائیل

داستان فرماندهی طالوت بر بنی‌اسرائیل از آن‌جا آغاز می‌شود که او با پدرش در دهکده‌‏‌ای در ساحل یک رودخانه‌‌‌‏ زندگی می‌کرد و علاوه بر کشاورزی، چهارپایان پدرش را نیز به چرا می‌برد که روزى بعضى از آنها گم شدند و طالوت به همراه یکى از دوستانش به جست‌وجوى آنها در اطراف رودخانه رفت؛ این وضع تا چند روز ادامه یافت تا آن‌که به نزدیک شهر «صوف» رسیدند.

دوست وى گفت: ما اکنون به سرزمین صوف شهر «اشموئیل» پیامبر[15] رسیدیم، بیا تا نزد وى رویم، شاید در پرتو وحى به گم‌شده خویش راه یابیم، هنگامى که وارد شهر شدند با اشموئیل برخورد کردند؛ همین‌که چشمان اشموئیل و طالوت به یکدیگر افتاد میان دل‌هاى آنان آشنایى برقرار شد.[16]

گفتنی است؛ این رخداد در دوران ضعف بنی‌اسرائیل اتفاق افتاد که ملت‌هاى اطراف به آنان حمله می‌‏کردند و آنان را می‌کشتند و اسیر می‌گرفتند. این‌جا بود که از پیامبرشان خواستند تا برای آنان فرماندهی برگزیند که در رکاب او در راه خدا بجنگیم. و این مصادف بود با روزگار پادشاهی جالوت که با لشکرهاى خود براى جنگ با بنی‌اسرائیل آمده بود.[17]

اشموئیل از همان لحظه طالوت را شناخت و دانست که این جوان همان است که از طرف خداوند براى فرماندهى جمعیت تعیین شده است. هنگامى که طالوت سرگذشت خود را براى اشموئیل شرح داد، گفت؛ اما چارپایان هم اکنون در راه دهکده رو به باغستان پدرت می‌روند و از جانب آنها نگران مباش که من تو را براى کارى بسیار بزرگ‌تر از آن دعوت می‌‏کنم؛ خداوند تو را مأمور نجات بنی‌اسرائیل نمود. طالوت نخست از این پیشنهاد تعجب کرد، اما بعد آن‌را پذیرفت؛ اشموئیل به قوم خود گفت خداوند طالوت را به فرماندهى شما برگزید، و لازم است همگى از وى پیروى نمایید و خود را براى جهاد با دشمن آماده سازید.[18]

بدین وسیله طالوت از سوی خدای متعال به فرماندهی و پادشاهى یهود انتخاب شد. و این انتصاب از سوی پیامبرشان به آنها اعلام شد. اما آنان در پاسخ آن پیامبر گفتند: از کجا او سزاوار پادشاهى بر ما است! در صورتى که او مال و سرمایه فراوانی ندارد؛ لذا ما سزاوارتر از او به پادشاهى هستیم: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمال...».[19]

اولین دلیل نپذیرفتن فرماندهی طالوت از سوی یهود، این بود که می‌گفتند او نه از فرزندان انبیا و نه از خاندان پادشاهان است. و دلیل دوم، این‌که او مال و ثروت فراوانى ندارد، در حالی‌که پادشاه و امیر باید ثروتى بیش از آنچه دیگران دارند داشته باشد.[20]

این‌جا بود که بنی‌اسرائیل از وی نشانی برای این انتصاب خواستند. پیامبرشان به آنان گفت نشانه‌ی لیاقت و پادشاهى طالوت صندوقچه‏‌اى است که نزد شما می‌آورد و آن وسیله ثبات قدم و پیش‌رفت شما در جنگ است: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فیهِ سَکینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ».[21]

صندوق امانت(تابوت)

در این‌که منظور از صندوقچه(تابوت) که نشان پادشاهی طالوت بود، از امام باقر(ع) نقل شده است؛ مراد از «تابوت» صندوقى است که خداوند براى مادر موسی(ع) فرستاد که موسى را در آن گذاشت و به دریا انداخت. این تابوت نزد بنی‌اسرائیل بسیار محترم و باارزش بود و به آن تبرک می‌‏جستند. هنگامی که مرگ حضرت موسى فرا رسید، آن‌حضرت لوح‌‏هاى تورات و زره و آنچه از آثار نبوت داشت، در آن گذاشت و به هنگام وصیت آن‌را به یوشع(ع) سپرد.

تا وقتى این تابوت در دست بنی‌اسرائیل بود، از عزت و عظمت برخوردار بودند، ولى به علت بی‌اعتنایی آنان نسبت به تابوت به گونه‌ای که بچه‌‏ها در کوچه با آن بازى می‌کردند، خداوند تابوت را از آنها گرفت. بنی‌اسرائیل وقتى از پیامبر خود درخواست کردند که براى آنان پادشاه و امیرى تعیین کند، خدای متعال طالوت را بر ایشان فرستاد و تابوت را به آنها بازگرداند.[22]

جنگ با جالوت

طالوت پس از آن‌که به فرماندهی رسید، بنی‌اسرائیل را جمع کرد[23] و براى جنگ با جالوت از شهر خارج شدند و از کنار رودخانه‌ای گذشتند که طالوت ایشان را از آشامیدن آب آن منع کرد: «فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی...»، ولى همگان به جز 313،[24] و یا 317 نفر؛ یعنى به تعداد یاران پیامبر اسلام(ص) در جنگ بدر از آب آن رودخانه نوشیدند.[25]

با این امتحان، طالوت کسانى را که از دستورش سرپیچى کرده و اطاعت نکرده بودند عقب زد و کسانى را که اطاعت کرده بودند با خود برد.[26] سپس به جنگ با سپاه جالوت پرداخت و با کشته‌شدن جالوت و درهم کوبیده شدن لشکرش،‌ بنی‌اسرائیل پس از یک دوره طولانی ضعف و تفرقه، دوباره به روزهای اقتدار خویش بازگشت: «فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّه...».[27]  

کشتن جالوت

از امام ‏صادق(ع) نقل شده است که خداوند به پیامبر آنان وحى کرد که جالوت را کسى می‌‏کشد که زره موسى بر اندام او مناسب باشد و او یکى از فرزندان «لاوى بن یعقوب» و اسمش داوود(ع) است و پدر داوود(«آسی» «ایشا») ده پسر داشت که داوود کوچک‌تر از همه بود. وقتى خداوند طالوت را براى بنی‌اسرائیل برانگیخت و آنان را براى جنگ با جالوت جمع‌آورى کرد، طالوت به سوى پدر داوود رفت و به او گفت پسرانت را حاضر کن. وقتى همه حاضر شدند، تک تک آنها را خواست و زره موسى را بر آنها پوشاند؛ بر بعضى بلند و بر بعضى کوتاه بود. به «آسی» (ایشا) گفت آیا پسر دیگرى هم دارى که نیامده باشد، گفت آرى کوچک‌ترین فرزندم را براى چراندن گوسفند به صحرا فرستادم. گفت او را حاضر کن. پدر داوود کسى را فرستاد و داوود را از صحرا خواست. داوود برگشت و همراه با خود فلاخن آورد و در بین راه که می‌آمد، سه عدد سنگ از راه برداشت و در ترکش انداخت. طالوت آن زره را به داوود پوشاند، درست به اندازه او بود. داوود در برابر جالوت آمد، در حالی‌که جالوت سوار فیل بود و تاجى بر سر داشت و در پیشانی‌‏اش یاقوتى بود که می‌درخشید و لشکریانش هم در برابرش صف کشیده بودند.

داوود سنگى به سمت راست لشکر جالوت انداخت و به آنها خورد و گریختند، سنگ دوم را به جانب چپ لشکر انداخت به آنان نیز اصابت کرد و فرار کردند؛ سنگ سوم را به جانب خود جالوت پرتاب کرد و به پیشانى جالوت خورد و تا مغزش فرو رفت و جسد بی‌‏جانش روى زمین قرار گرفت:[28] «... وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ ...».[29]

بعضى هم گفته‏اند که جالوت براى قضاى حاجت بیرون آمد که داوود به طرف او سنگى با فلاخن انداخت و آن سنگ بین دو چشم جالوت خورد و از پشت سرش بیرون آمد و نیز به بسیارى از لشکریان سنگ خورد و آنان را کشت و جمعیتی نیز فرار کردند.[30]

البته در صورت پذیرش گزارش‌های بالا،‌ باید آنها را نوعی اعجاز دانست، اما قرآن تنها به کشته‌شدن جالوت توسط داوود اشاره کرده و به کیفیت آن نپرداخته است.

زمان پادشاهی طالوت

آنچه مسلّم است معاصر بودن طالوت با داوود پیامبر است(ع) که تقریباً در یک هزاره قبل از میلاد مسیح(ع) می‌زیستند؛ از این‌رو باید در صحت گزارش‌های نادری تردید کرد که زمان فرمانروایی او را مصادف با دقیانوس پادشاه روم، و معاصر با اصحاب کهف می‌دانند؛[31] زیرا ماجرای اصحاب کهف بعد از میلاد مسیح(ع) رخ داده است.

سرانجام طالوت

در مورد سرانجام طالوت تاریخ دقیقی وجود ندارد.

برخی می‌گویند؛ پس از کشته شدن جالوت خدای متعال به او هفت سال سلطنت و قدرت و مقام نبوت عنایت فرمود، در حالی‌که قبل از کشتن جالوت، نبى نبود. پس خداوند دو مقام نبوت و سلطنت را در یک شخص جمع کرده و طالوت هنگام مرگ، داراى هر دو منصب شد؛ زیرا کسى که مقام نبوت و پیامبرى ندارد، نمی‌تواند ریاست و فرمان‌روایى بر پیامبر داشته باشد؛ چون پیامبر جز به حق سخن نمی‌گوید و خبر نمی‌‌دهد و به ظاهر و باطن او اعتماد و اطمینان است و بر غیر پیامبر چنین اعتمادى نیست.[32] البته بر اساس برخی گزارش‌ها مدت حکومت و سلطنت طالوت بیست سال،[33] و چهل سال بود.[34] برخی نیز گفته‌اند بنی‌اسرائیل پس از پیروزی بر سپاه جالوت، تصمیم گرفتند با رضایت طالوت او را از پادشاهى خلع و داوود را به پادشاهی برگزینند.[35]

هم‌چنین نقل شده است که طالوت حضرت داوود(ع) را در مجلس قضاوت و فقه قائم مقام خود قرار داد و آن‌حضرت در بین مردم قضاوت و حکومت می‌کرد، و زمانی که مرگ طالوت نزدیک شد، خدای متعال به او وحى کرد که مواریث انبیا و علوم الهیه را به داوود تحویل دهد و ایشان به امر الهی آنها را به داوود تحویل داد.[36]

 

 


[1]. ابن حزم اندلسی‏، ابو محمد علی بن احمد، جمهرة انساب العرب‏، ص 509، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اوّل‏، 1418ق.

[2]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 6، بیروت، دار الفکر، 1407ق.

[3]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 3، ص 98، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 2، ص 612، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.

[4]. دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص 17، قم، منشورات الرضی، 1368ش.

[5]. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت‏، علی اصغر، ج ‏1، ص 661- 662، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص612 - 613.

[6]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 612.

[7]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 232، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

[8]. همان، ج 2، ص 237.

[9]. مترجمان، ترجمه تفسیر طبری، تحقیق، یغمایی، حبیب، ج 1، ص 152، تهران، توس، چاپ دوم، 1356ش.

[10]. ابن عربی، ابو عبدالله محیی الدین محمد، تفسیر ابن عربی، تحقیق، رباب، سمیر مصطفی، ج ‏1، ص 81 - 82، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق.

[11]. «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً ...». «فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُود...».

[12]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏6، ص 504، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.

[13]. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 67، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش.

[14]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 612.

[15]. گفتنی است که در مورد پیامبر بنی‌اسرائیل در آن دوره اختلاف است، برخی او را شعیب می‌نامند، مانند(اخبارالطوال، ص 17 - 18). برخی او را ارمیا خواندند. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 297، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.

[16]. تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 231 – 232.

[17]. اخبارالطوال، ص 17 - 18.

[18]. تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 231- 232.

[19]. بقره، 247.

[20]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 612.

[21]. بقره، 248.

[22]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج ‏1، ص 81- 82، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.

[23]. در تعداد این لشکر رقم‌‏هایى مبالغه‌آمیز ذکر شده است: برخی گفتند 80000 نفر و برخی دیگر گفتند 70000 نفر بودند. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 617.

[24]. تفسیر القمی، ج 1، ص 83.

[25]. اخبارالطوال، ص 18.

[26]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 617.

[27]. بقره، 251. 

[28]. تفسیر القمی، ج ‏1، ص 83؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 620.

[29]. بقره، 251.

[30]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 620.

[31]. اخبارالطوال، ص 18.

[32]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 620- 621.

[33]. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب، تحقیق، داغر، اسعد، ج 1، ص 69، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق.

[34]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 222، بیروت، دار صادر، 1385ق. «و کانت مدّة ملک طالوت إلى أن قتل أربعین سنة».

[35]. اخبارالطوال، ص 18.

[36]. إثبات الوصیة، ص 69.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها