لطفا صبرکنید
4053
- اشتراک گذاری
یکی از آموزههای دین اسلام به پیروان خود، ترغیب و تشویق آنان به پذیرش اصول دینی همراه با نگاه نقادانه است. این موضوع یک ادعای صرف نیست، بلکه هم در قرآن کریم و متون روایی بدان تصریح شده و هم در عملکرد پیشوایان دین فراوان به چشم میخورد. و اساساً یکی از امتیازات مکتب اسلام مبارزه با تقلید کورکورانه است.
قرآن کریم در بسیاری از آیات خویش، کسانی که بدون تعقل و تفکر و کورکورانه، به تقلید از نیاکان خود میپردازند را به شدت مورد توبیخ قرار داده و در مباحث اعتقادی آنها را دعوت به تفکر و اندیشه میکند.
آیات زیر به عنوان نمونه بیانگر اهتمام قرآن به این موضوع است:
«ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ»؛[1] با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن!
بدیهی است جدال ویژه کسانى است که ذهن آنها نسبت به برخی مسائل نقد و شبهه دارد که باید از طریق مناظره و در قالب نقد آنها را شنید، تا با ارائه برهان، آنان را براى پذیرش حق آماده نمود.
و اساساً تا نگاه انتقادی و پژوهشی نباشد، ایمان کامل شکل نخواهد گرفت. چنانکه قرآن کریم میفرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُون»؛[2] و این قرآن را بر تو نازل کردیم تا براى مردم آنچه را به ایشان نازل شده بیان کنى، شاید اندیشه کنند.
قرآن کریم در این آیه به صراحت، پذیرش تعالیم دین را همراه با تفکر و اندیشه به مردم توصیه میکند.
بدیهی است تفکر و اندیشه پیرامون هر مسئلهای شبهات و نقدهایی را به دنبال دارد و اسلام این اجازه را به پیروان خویش داده است.[3]
موضوع نقد در متون حدیثی و روایی فراوان توصیه شده است. با جستوجو در عملکرد پیشوایان دین(ع) ترغیب و تشویق به نقد و طرح سؤال جایگاه خاص دارد.
امام صادق(ع) در ارتباط با پذیرش انتقاد میفرماید: «أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَی مَنْ أَهْدَى إِلَی عُیوبِی»؛[4]در میان برادران دینى آن کس را بیشتر دوست دارم که عیبهایم را به من بنمایاند.
این روایت بهترین و گویاترین اجازه نقد و انتقاد مسلمانان از رهبران دینی و عملکردشان است.
این موضوع در سیرهی امام علی(ع) در جایگاه حاکم و زمامداری اسلامی به وضوح قابل مشاهده است؛ یعنی امام على(ع) نه تنها حق انتقاد را از دیگران نمیگرفت، بلکه مردم را ترغیب میکرد، تا از این حق شهروندی خویش استفاده کرده و او را نقد کنند:
«وَ لَا تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَةِ وَ لَا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقَالًا فِی حَقٍّ قِیلَ لِی»؛[5]و با مدارا و چاپلوسى با من معاشرت ننمایید، و گمان نکنید که شنیدن سخن حق بر من سنگین است.
و نیز حضرتشان میفرماید:
«از حقگویى یا مشورت به عدل خوددارى نکنید که من در نظر خود نه بالاتر از آنم که خطا کنم، و نه در کارم از اشتباه ایمن میباشم، مگر اینکه خداوند پشتیبان من باشد».[6]
در مورد امام باقر(ع) در روایت آمده است؛ روزی شخصی آنحضرت را در آفتاب سوزان مشاهده میکند که مشغول کشاورزی است. او به گمان خود زبان به انتقاد گشود و پس از عرض سلام به امام گفت: آیا برای یکی از بزرگان قریش شایسته است که در این هوای گرم در پی دنیا باشد؟ اگر در این حال از دنیا بروی، چه وضعیتی خواهی داشت؟ حضرت فرمود: «به خدا قسم! اگر در این حال بمیرم در حین انجام طاعتی از طاعات خداوند جان سپردهام».[7]
اینها تنها نمونههایی است از آموزههای مکرّر پیشوایان اسلام و شیعه که پیروان خود را به نقدکردن ترغیب نمودهاند.
گفتنی است که در تعالیم اسلام نقدگریزی از ویژگیهای منفی است که ریشه در تکبر و خودبرتربینی دارد، در حالیکه انسان هم باید نقد کننده و هم نقدپذیر باشد. در متون دینی ما روایات زیادی وجود دارد که بیانگر آن است که فردی که انتقاد میکند باید با روی باز منتظر شنیدن انتقاد هم باشد.
البته گفتنی است که بررسی انتقادی یک حکم دینی با فرار از انجام آن با توجیه قابل انتقاد بودن، دو موضوع متفاوت است و تا جایی که یقین حاصل نشد که انتقادی که صورت میپذیرد، نقدی صحیح است، نمیتوان نسبت به آن آموزه اسلامی بیتفاوت بود.
به این نکته نیز باید توجه داشت که برخی از امور نیز، اگرچه به دنبال حکمت آنها بودن امری ناپسند نیست، اما نمیتوان آنرا در دایره نقد گنجاند. به عنوان نمونه، اگر وجود خدا برایمان ثابت شد و نیز به نبوت پیامبر(ص) و آسمانی بودن قرآن نیز یقین یافتیم، دیگر معنایی ندارد که زبان به نقد بگشاییم که چرا قرآن اعلام کرد که روزه در ماه رمضان واجب شده و این وجوب در ماه شعبان نیست؟!
[1]. نحل، 125.
[2]. نحل، 44.
[3]. ر. ک: «انتقاد سازنده و عوامل نقدگریزی»، 36464؛ «علت مشورت دادن امام علی(ع) به خلیفه دوم و انتقاد از او»، 51355.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب،کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 639، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، 335، خ 216، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[6]. همان.
[7]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 162، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.