لطفا صبرکنید
3131
- اشتراک گذاری
بر اساس برخی گزارشهای تاریخی، هنگام خروج امام حسین(ع) از مدینه، برادرش محمد بن حنفیه خدمت حضرتشان آمده و از ایشان خواست تا به کوفه نرود.
پیشنهاد محمد حنفیه به امام حسین(ع)
وی به امام گفت: شما محبوبترین مردم و عزیزترین آنها نزد من هستید و سپس این درخواستها را نزد امام مطرح نمود: با یزید بیعت نکن؛ بلکه نمایندگانی به سوی مردم بفرست تا آنها را به بیعت با شما فراخوانند. اگر بیعت کردند، خدا را حمد و سپاس بگو، و اگر گرد فرد دیگری جمع شده و با او بیعت کردند، هیچ نقصی در دین و عقل شما به وجود نیامده و جوانمردی و فضل شما از بین نمیرود، زیرا میترسم به شهری از این شهرها رفته و گروهی از مردم نزد شما آمده (و بیعت کنند)؛ اما بین آنها اختلاف افتاده؛ گروهی به طرفداری شما، و گروهی بر ضد شما شده و بین آنها جنگ رخ دهد و شما نخستین کسی باشید که هدف(تیرها) قرار میگیرید. در این صورت، آنکسی که خود او و پدر و مادرش از بهترین این امت هستند، بیش از همه تباه خواهد شد و خاندانش بیش از همه خوار خواهند گشت![1]
وصیت امام حسین(ع) به محمد حنفیه
امام حسین(ع) در پاسخ نوشت:
حسین بن علی(ع) شهادت میدهد که خدا یکی است و شریکی ندارد. محمد(ص) بنده و رسول او بود که حق را از طرف او آورده است. بهشت و جهنم حقیقت دارند، قیامت خواهد آمد و شکی در آن نیست، خدای توانا تمام کسانی که در گورها هستند را زنده خواهد کرد، من برای سرکشی و دشمنی و فساد و ظلم از مدینه خارج نشدم؛ بلکه، برای ایجاد صلح و سازش در میان امت جدم این کار را انجام میدهم، من در نظر دارم امر به معروف و نهی از منکر نموده و میخواهم مطابق سیره جدم رسول خدا(ص) و پدرم علی بن ابیطالب(ع) رفتار نمایم. کسی که مرا به جهت اینکه حق میگویم قبول کند، او به حق سزاوارتر است و کسی که دست رد بر سینه من بگذارد، من صبر میکنم تا خدا که بهترین حکمکنندگان است بین من و او داوری نماید.
ای برادرم! این وصیتی است که من برای تو نوشتم. توفیق من جز با خدا نیست من به او توکل کرده و بازگشتم به سوی اوست. سپس امام(ع) آن وصیتنامه را مهر کرد و پیچید و به محمّد بن حنفیه داد، و در دل شب از مدینه خارج شد.[2]
البته در برخی از گزارشها گفته شده که امام حسین(ع) فرمود که من بر اساس سیره جدم رسول خدا(ص)، پدرم علی بن ابیطالب(ع) و خلفای راشدین مهدیین رفتار خواهم کرد.[3]
اکنون این پرسش به وجود میآید که آیا امام حسین(ع)، سیره خلفای راشدین را قبول داشته که تصمیم گرفته تا مانند آن رفتار نماید؟!
در پاسخ باید گفت:
- آن بخش از گزارش که به خلفای راشدین اشاره میکند تنها در کتاب الفتوح نقل شده و در هیچ کتاب تاریخی دیگر مشاهده نمیشود که این خود به نوعی نشانگر ضعف و یا احتمال تحریف در این نقل میباشد؛ زیرا در گزارشهای دیگری که در زمینه این وصیت وجود دارد، به خلفای راشدین اشارهای نشده است.
- با فرض پذیرش گزارش، در سخن امام حسین(ع)، مصداق خلفای راشدین ذکر نشده است و نمیتوان به صورت قطعی از آن برداشت کرد که مراد حضرتشان، سه خلیفهی اول است! شاید مراد آنحضرت آن باشد که به سیرهای رفتار میکنم که جایگزینان واقعی پیامبر(ص) - که خود هم یکی از آنان هستم - رفتار نموده و خواهند کرد.
- همچنین میتوان گفت منظور امام از سیرهی خلفا، آن بخش از سیره آنان در حکومتداری است که مورد تأیید قرآن و پیامبر(ص) بوده، و نه تمام سیره آنان؛ زیرا واضح است که یزید خود را مقید به برخی رفتارهای آن خلفا نیز نمیدانست، بلکه بر خلاف رویکرد ظاهری آنان، بهگونهای رفتار میکرد که رسما و صریحا بیقیدی خود را به دین نشان میداد.
[1]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 5، ص 341 – 342، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ،ج 4، ص 16 – 17، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 44، ص 329 – 330، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛ کرکی حائری، سید محمد، تسلیة المجالس و زینة المجالس، ج 2، ص 160، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اوّل، 1418ق.
[3]. ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، ج 5، ص 21، بیروت، دار الاضواء، 1411ق.