لطفا صبرکنید
بازدید
2141
2141
آخرین بروزرسانی:
1400/12/14
کد سایت
fa113860
کد بایگانی
132084
نمایه
قاعده «العرض لایبقی زمانین»
طبقه بندی موضوعی
جوهر و عرض |جوهر و عرض
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
قاعده «العرض لا یبقی زمانین»؛(عرض در دو زمان به یک حالت باقی نمیماند) را توضیح دهید؟
پرسش
قاعده «العرض لا یبقی زمانین» را توضیح دهید؟
پاسخ اجمالی
«عرض در دو زمان به یک حالت باقی نمیماند، بلکه همواره متجدد است و در هر آن در حال تغییر است».
این قاعده را نخستین بار متکلمان اشعری به بحث گذاشته و برای اثبات آن برهان اقامه کردهاند. قدمای معتزله نیز در این موضوع از اشاعره پیروی نمودند. البته فلاسفه، مفاد این قاعده را جز در باب زمانها و صداها نپذیرفته، و از همینرو در بسیاری موارد از آن به عنوان یک قاعده معروف کلامی - نه قاعدهای فلسفی - نام بردهاند.
کسانی که این قاعده را پذیرفتهاند، برای اثبات آن سه دلیل ارائه کردهاند:
- برهان اول: هرگاه عرض در زمان دوم همچنان باقی بماند متصف به «صفت بقا» خواهد بود. در این هنگام چون «صفت بقا» خودش نیز یک عرض است، لازم میآید که عرض متصف عرض گردد، در حالی که «قیام عرض به عرض» محال است.
- برهان دوم: از نظر عقل، آفریدن مانند آن عرض در زمان دوم جایز است؛ زیرا خداوند بر این امر قادر است و اتفاق عقلا بر این مطلب شاهد است. اکنون اگر عرض در زمان دوم همچنان باقی بماند، آفریدن مانند آن در زمان دوم محال خواهد بود؛ زیرا آفریدن مانندی برای عرض در زمان دوم، مستلزم «اجتماع مثلین» خواهد بود، در حالی که اجتماع مثلین بالضرورة باطل و محال است.
- برهان سوم: اگر عرض در زمان دوم باقی بماند هرگز معدوم نخواهد شد؛ زیرا معدومشدن آنرا در زمان دوم باید یا به ذات عرض وابسته بدانیم، یا به عارضشدن ضد بر معروض آن، منسوب نماییم، در حالی که هیچکدام از این دو وجه جایز نیست؛ زیرا اگر معدومشدن عرض را به ذات آن وابسته بدانیم، لازم میآید ماهیت عرض از حالت امکان به حالت امتناع انتقال یابد و از قبیل ماهیات ممتنع الوجود باشد، و اگر معدومشدن عرض را به عارضشدن ضد آن بر معروض منسوب نماییم، گفته میشود هیچکدام از دو ضد در معدومکردن خویش بر دیگری ترجیح ندارد و تقدیم هر کدام از آنها بر دیگری مستلزم «ترجیح بلا مرجح» خواهد بود.[1]
[1]. ر. ک: ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، ج 2، ص 371- 377، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366.
نظرات