لطفا صبرکنید
1940
«بئر معطله» به معناى چاه قابل استفادهای است که در آن آب و ابزار آلات مورد نیاز برای استخراج آب وجود دارد؛ امّا از آنجا که صاحبانش هلاک شدهاند، متروک مانده و از آن استفاده نمىشود.[1]
این تعبیر در قرآن کریم در آیه 45 سوره حج و در مورد شهرها و آبادیهایی آمده است که مردمانش ظالم بودند و به سبب کفر و ظلم حاکمان و مردمانش، خداوند به آنها غضب نمود، مردمش را هلاک و ساختمانهایش را ویران کرد، و در نتیجه کاخهای بلندمرتبه و نیز چاههای پر آب آنها - که سرمایههایی بسیار ارزشمند بود - به صورت متروک و بدون استفاده به حال خود رها شدند:
«فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها وَ هِیَ ظالِمَةٌ فَهِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشید»؛[2]
ظاهر این آیه ناظر به چاه خاص و حتی منطقهای خاص نبوده و شامل تمام سرزمینهایی میشود که زمانی زندگی در آنجا با شور و نشاط جریان داشت، ولی بعدها به ویرانههایی خالی از سکنه تبدیل شد.
با این وجود گزارشهایی وجود دارد که آیه را در مرحله اول، ناظر به منطقه خاصی اعلام میکند که دچار عذاب الهی شدهاند.
به عنوان نمونه، ضحاک میگوید: این چاه در یکى از آبادیهاى حضرموت به نام حاضور قرار داشت که حضرت صالح(ع) به اتفاق چهار هزار نفر از مؤمنان در آنجا اقامت گزیدند و چون حضرتشان از دنیا رفت، گفتند: «حضرموت» یعنی «مرگ فرارسید»؛ از اینرو آن منطقه حضرموت نامیده شد. سپس بعد از مرگ صالح، جمعیت آنها افزایش یافت؛ اما به تدریج آنان به کفر و به بتپرستى روی آوردند. خداوند پیامبرى به نام حنظله را به سوى آنها فرستاد؛ اما آنها بر کفرشان باقی مانده و حنظله را نیز به شهادت رساندند. در این هنگام بود که خداوند عذابش را نازل کرد، آنان را به هلاکت رساند چاهشان معطل ماند و کاخ پادشاهشان ویران گشت.[3]
در تفسیری باطنی از اهلبیت(ع)، «بئر معطله» به دانشمندانی تفسیر شده است که از دانش آنها بهره گرفته نمیشود:
چه بسیار دانشمندانى که به علم آنها کارى ندارند و از وجود آنها استفاده نمیشود.[4]
در همین راستا روایتی وجود دارد که بر اساس آن، مصداق «قصر مشید» و یا همان «کاخ بلند مرتبه»، امامی است که از وجودش بهره گرفته میشود و مصداق «بئر معطله» و یا همان «چاه متروک»، امامی است که به دلیل شرایط محیطی سکوت را برگزیده و از وجودش استفاده نمیشود:
«عَنْ نَصْرِ بْنِ قَابُوسَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ قَالَ الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَةُ الْإِمَامُ الصَّامِتُ وَ الْقَصْرُ الْمَشِیدُ الْإِمَامُ النَّاطِقُ».[5]
[1]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 3، ص 52، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش؛ طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 127، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 3، ص 162، بیروت، دار الکتاب العربی،
چاپ سوم، 1407ق.
[2] حج، 45.
[3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 7، ص 141، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[4]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، آقابزرگ، محقق، قصیرعاملی، احمد، ج 7، ص 325، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
[5]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، محقق، کوچه باغی، محسن، ص 505، قم، مکتبة آیة الله المرعشی، چاپ دوم، 1404ق.