
لطفا صبرکنید
1
در ادبیات عرب، «حروف جاره» یا «حروف جر» حرفهایی هستند که تنها بر سر اسمها در می آیند و آنها را مجرور میکنند. حروف جر بر اساس نظر مشهور، هفده حرفاند که یکی از آنها حرف «مِن» است.
«معانى و عملکرد من»
ادیبان عرب برای این حرف جر، معانی و کاربردهای متفاوتی بیان کردهاند که البته ممکن است برخی از آنچه گفته میشود، مترادف و یا تا حد زیادی مشابه با هم باشند.
به عنوان نمونه بر اساس نظر صاحب المغنی اللبیب «من» پانزده معنا دارد:
- ابتدای غایت، مانند: «سُبْحانَ الَّذی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی»؛
منزه است خدایى که در شبی مبارک، بنده خود را از مسجدالحرام به مسجد الاقصی سیر داد.
- تبعیض، مانند: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ ...»؛
بعضى از این پیامبران را بر بعض دیگر برترى دادیم. از جمله آن پیامبران کسى بود که خدا با وى سخن گفت.
- بیان جنس، مانند: «یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَب»؛ در بهشت به دستبندهایى از جنس طلا آراسته خواهند شد.
- تعلیل؛ مانند: «مِمَّا خَطیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا ...»؛ آن قوم به علت گناهانشان غرق شدند.
- بدل مانند: «أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ»؛ آیا به جاى آخرت به زندگى دنیا راضى شدهاید؟!
- به معناى «عن»، مانند: «فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّه»؛ واى بر آنانی که در برابر ذکر خدا قلب هایى سخت دارند!
- به معناى «باء»، مانند: «یَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِیٍّ»؛ و با گوشه چشم نگاه میکنند.
- به معناى «فى»، مانند: «إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ...»؛ هنگامی که براى نماز جمعه اذان گفتند، به سوی یاد خدا بشتابید.
- به معناى «عند»، مانند: «لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً»؛ اموال و فرزندان کافران هرگز نزد خدا فایدهای برایشان نخواهد داشت.
- به معناى «ربّما»، مانند این شعر:
«و انّا لممّا نضرب الکبش ضربة *** على رأسه تلقى اللّسان من الفم»؛
و ما چه بسا ضربهای به سر گوسفند وارد میکنیم که ...
- به معناى «عَلَى»، مانند: «وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا»؛ او را بر گروهی پیروز کردیم که نشانههای ما را دروغ میپنداشتند.
- به معنای فصل(جدا کردن) و این معنا زمانی خواهد بود که دو واژه متضاد در کنار هم آمده باشند و حرف جر «من» بر سر دوّمى آنها درآمده باشد، مانند: «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ»؛ و خدا اهل فساد را از اهل صلاح تشخیص میدهد.
- غایت، مانند: «رأیته من ذلک الموضع». او را از اینجا هم میبینم!
- تنصیص و تأکید بر عموم، مانند: «ما جاءنى من رجل».
گفتنی است؛ عبارت «ما جاءنى رجل» اگر بدون «من» مورد استفاده قرار گیرد، ممکن است معنایش نفی جنس باشد(هیچ مردی نزدم نیامد) و یا نفی وحدت(تنها یک مرد نزدم نیامد؛ بلکه دو یا چند مرد آمدند)؛ اما اگر همین عبارت با حرف جر «من» گفته شود، معنایش تنها نفی جنس خواهد بود.
- تأکید عموم، مانند: «ما جاءنى من احد».[1]
در مثال «ما جاءنى من احد»، اگر «من» را هم نیاوریم؛ چون کلمه «احد» دلالت بر عموم دارد، همینکه بعد از «ما جاءنى» آمده، «نفى عموم» از آن برداشت میشود و بر خلاف مورد قبل، آوردن «من» هیچ چیزی را تغییر نمیدهد؛ بلکه تنها تأکید مجددی بر نفی عموم است.
[1]. ر. ک: ذهنى تهرانى، سید محمد جواد، قواعد صرف و نحو و روش تجزیه و ترکیب، ج 1، ص 147، قم، مؤلف، چاپ اول، 1371ش.