لطفا صبرکنید
18451
- اشتراک گذاری
1. الفاظ و واژه ها در تمام زبان ها و فرهنگ ها، عموماً کاربرد مشترک دارند، به ویژه هنگامی که صفت واقع می شوند؛ ازاین رو در قرآن کریم الفاظ و کلماتی مشاهده می شود که از لحاظ مفهومی هم بر خداوند و هم بر بندگان صدق می کند؛ مانند واژه «شهید» که به معنای گواه و آگاه است. این واژه به تناسب آیه ای که در آن به کار گرفته شده، و به جهت بار معنایی که در بر دارد، هم بر خداوند اطلاق شده است: «وَ اللَّهُ شَهیدٌ عَلى ما تَعْمَلُون»؛![1] و خداوند بر اعمالى که انجام مى دهید، گواه است! و هم بر بندگان خدا: «وَ اسْتَشْهِدُوا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ»؛[2] و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حقّ) شاهد بگیرید.
این گونه است الفاظی مانند؛ «حفیظ» و «علیم» که در سوره های هود،[3] سبأ،[4] و... . به عنوان صفات خدا به شمار رفته، در عین حال در سوره یوسف از صفات حضرت یوسف (ع) هم دانسته شده است: «قالَ اجْعَلْنی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیم»،[5] (یوسف) گفت: «مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده، که نگهدارنده و آگاهم».
بنابراین، آیات این چنینی از نظر معنایی با هم در تنافی و تضاد نیستند؛ چرا که صفاتی نظیر گواه(شهید)، حافظ، عالم، رئوف و... صفات مشترک اند که به تناسب موصوف شدت و ضعف پیدا می کنند. بدیهی است که علم و دانش بنده، نسبت به علم خداوند قابل مقایسه نیست، اما انسان همین که مقداری از علم بهره دارد، به او عالم می گویند، و به خداوند نیز که تمام علوم در اختیار او است، عالم گفته می شود: «إِنَّ اللَّهَ عالِمُ غَیْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»؛[6] خداوند از غیب آسمان ها و زمین آگاه است، و آنچه را در درون دل ها است مىداند.
بنابر این، هم خداوند رئوف و رحیم است و هم پیامبر خدا، چنان که در آیه دیگر در وصف پیامبر اکرم (ص) و مؤمنان آمده است: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم ...»؛[7] محمّد (ص) فرستاده خدا است و کسانى که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند.
2. مخالفت امام علی (ع) با این آیه در منابع روایی نقل نشده است، بلکه بر عکس، آن حضرت در موارد مختلف به این آیه استدلال کرده اند، مانند آنچه را که در یکی از خطبه هایش بیان می کند: «قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً (ص) بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَى عِبَادَتِه ... وَ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْکُمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ کِتَاباً عَزِیزا...».[8]
از این رو، پرسش مطرح شده در مورد آیه: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ»،[9] هیچ دلیل و سندی ندارد؛ زیرا در جای خود ثابت شده است که آیات و کلمات قرآن وحی است[10] که بر پیامبر اسلام (ص) نازل شده، و آن حضرت عین کلمات وحی را بر کاتبان املاء می کرد و آنها می نوشتند.
برای آگاهی بیشتر نمایه های زیر را مطالعه کنید:
عبدالله ابن ابی سرح و تحریف قرآن، 720
[1] آل عمران، 98.
[2] بقره، 282.
[3] هود، 57، «إِنَّ رَبِّی عَلى کُلِّ شَیْءٍ حَفیظٌ».
[4] سبأ، 21، «ٍّ وَ رَبُّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ حَفیظ».
[5] یوسف، 55.
[6] فاطر، 38.
[7] فتح، 29.
[8] کلینی، کافی، ج 8، ص 389، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
[9] توبه، 128.
[10] «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى»، نجم، 3-4.