لطفا صبرکنید
90208
- اشتراک گذاری
پروردگار با توجه به مصالح و حکمت ها، احکامی را وضع کرده و تفاوت هایی را به وجود آورده. در همین راستا، با آن که وجود پردۀ بکارت در دختران، انگیزه ای برای حفظ هر چه بیشتر پاک دامنی به شمار می رود، اما بر اساس موازین اعلام شده دینی، فقدان آن را نمی توان لزوماً ناشی از انحراف اخلاقی یک دختر بر شمرده، او را به روابط نامشروع متهم ساخته و آبرویش را در جامعه ریخت. برای توضیحات بیشتر، پاسخ تفصیلی را مطالعه فرمایید.
برای پاسخ به این پرسش، ابتدا به سه نکته توجه فرمایید:
1. در پاره ای از جرائم، کیفر مردان سنگین تر از کیفر زنان است. به عنوان نمونه مجازات مرد مرتد، مرگ است، اما مجازات زن مرتد، حبس است تا زمانی که توبه کند.
2. می دانیم که دست قطع شده، لزوما نشانگر دزدی صاحبش نیست و ممکن است این دست بر اثر حوادث طبیعی از بین رفته و یا اساساً فردی به صورت مادرزادی، معلول پا به جهان بگذارد، اما این دلیلی نیست که قطع دستان دزد را زیر سؤال برده و این مجازات را موجب آبروریزی افرادی بدانیم که مرتکب گناهی نشده، اما دست خود را از دست داده اند و یا سارقانی که از گناه خویش توبه نموده اند.
3. با توبۀ حقیقی، خداوند گناهان انسان را بخشیده و از گذشتۀ او چشم پوشی خواهد کرد و در این ارتباط، تفاوتی نخواهد کرد که فرد توبه کننده، مرد باشد یا زن، گناه او بر دیگران آشکار شده باشد و یا از دید آنان مخفی مانده باشد و ... .
بعد از اشاره به این نکات آغازین، به اصل پاسخ بر می گردیم و آن را با اختصار در دو قسمت مورد ارزیابی قرار خواهیم داد:
1. از بین رفتن پردۀ بکارت، لزوماً به معنای ارتکاب گناه توسط یک دختر نیست. چه بسا او بر اثر حادثه ای مانند پرت شدن از بلندی دچار این مشکل شده است. در روایت است که چه بسا پردۀ بکارت بدون همبستر شدن نیز از بین می رود با حادثه، لغزیدن و یا سقوط![1]
در همین راستا، خارج از انسانیت و اخلاق است اگر مردی با مشاهدۀ فقدان پردۀ بکارت در همسرش و بدون تحقیق لازم او را متهم به رابطۀ نامشروع کند و اگر مردی اقدام به متهم نمودن زنش نموده و دلیلی جز فقدان پرده بکارت نداشت، دادگاه می تواند با شکایت زن، آن مرد را به حد قذف (80 ضربه شلاق) محکوم نماید!
2. همان گونه که خطر یک مرد مرتد برای جامعه بیش از یک زن مرتد بوده و شاید به همین دلیل، کیفر سنگین تری برای او در نظر گرفته شده است، در مقابل، می دانیم که خطر یک دختر منحرف اخلاقی برای جامعه، بسیار بیشتر از یک پسر منحرف است. دلیل واضح این ادعا آن است که فاحشگانی در سراسر دنیا بدون آن که اختصاص به کشور یا مذهب خاصی داشته باشند، وجود دارند. آنان شغل خود را روسپیگری و تأمین نیازهای جنسی مردان به صورت نامشروع قرار داده اند در حالی که به ندرت، مردانی را می توان یافت که تأمین نیاز جنسی زنان را به عنوان شغل و منبع درآمدی برای خود برگزیده باشند.
به عبارت دیگر، با توجه به جذابیت های موجود در زنان، یک زن منحرف می تواند مردان زیادی را به انحراف بکشاند، اما عکس این اتفاق کمتر پیش می آید. شاید به این دلیل باشد که وجود پرده بکارت به عنوان عاملی بازدارنده از وقوع در چنین انحرافاتی که کیان جامعه و بنیاد خانواده را با خطرات فراوانی روبرو می کند، می تواند مفید ارزیابی شود. از بین رفتن بکارت به تنهایی جرمی نیست که کیفری برای آن در نظر گرفته شود، اما می تواند عاملی باشد که همسر آینده را به تحقیق بیشتر در مورد گذشتۀ زن وادارد و همین احتمال کافی است تا دختران در پاک دامنی خود کوشاتر باشند.
با این دیدگاه، همان گونه که بیان شد، از بین رفتن پرده بکارت به خودی خود، دلیلی بر انجام گناه نیست و حتی اگر به صورت نامشروع، دختری بکارت خود را از دست داد، امکان و مشروعیت ازدواج از او سلب نخواهد شد و در صورت توبۀ واقعی، مورد آمرزش پروردگار نیز قرار خواهد گرفت، اما همین که باکره بودن، یکی از نشانه های پاک دامنی به شمار آمده و در صورت فقدان آن، هر دختر، خود را ملزم به ارائه توضیحاتی به همسر آیندۀ خود می داند -علی رغم برخی مشکلاتی که ممکن است در این زمینه به وجود آید- اما وجود پرده بکارت در کلیت آن هم به نفع زنان و هم به نفع جامعه است.
تمام اینها هم در صورتی است که دختری بخواهد با مردی پاک دامن ازدواج کند که پاک دامنی همسرش برای او به عنوان یک معیار ارزشی به شمار می آید، اما مردان بسیاری هستند که به دلیل پایبند نبودن خود به این معیارها و ارزش ها، گذشتۀ پاک همسرشان نیز شاید برایشان اهمیت چندانی نداشته باشد و طبیعی است که دختران منحرف، نباید در انتظار ازدواج با مردانی پاک دامن بوده، بلکه باید با منحرفانی چون خود وصلت نمایند همان گونه که در آیۀ 26 سورۀ نور به این موضوع اشاره شده است.[2]
وجود این ویژگی در دختران و فقدان آن در پسران نیز نشانی از ناعدالتی نیست؛ زیرا همان گونه که در ابتدا گفته شد، پسران در برخی جرائم، کیفر سنگین تری دارند و نیز تکالیف سنگینی چون جنگ و جهاد بر عهدۀ آنان نهاده شده که دختران از آن معاف هستند و اگر در مورد دیگر، نگهداری نشان پاک دامنی تنها در مورد دختران نمود دارد، نمی توان آن را ناعادلانه دانست؛ زیرا طبیعی است که پروردگار با توجه به توانایی ها و ویژگی هایی که در دو جنس مرد و زن به وجود آورده، درخواست ها و تکالیف مختلفی را نیز برای آنان در نظر بگیرد.
در ذیل، به برخوردهایی که یک مرد بعد از پی بردن به باکره نبودن زن می تواند داشته باشد، اشاره می کنیم:
اول. فقط بدون هیچ کنایه ای باکره نبودنش را به او خاطر نشان سازد که در این صورت، گناهی مرتکب نشده است. در ارتباط با وضعیت مردی که به همسرش گفت که من تو را باکره نیافتم از امام صادق (ع) پرسشی یه عمل آمد. ایشان فرمودند (تنها بیان این مطلب) ایرادی ندارد و ممکن است پرده بکارت بدون همبستری نیز از بین برود.[3]
دوم. صراحتاً همسر خود را متهم به روابط نامشروع نکند، اما با اعلام عدم بکارت، با گوشه و کنایه، همسر خود را آزار داده و غیر مستقیم او را متهم کند که در این صورت مرد، مستحق مجازات تعزیر خواهد بود.
مردی (با کنایه) به زنش گفت: هنگامی که با تو ازدواج کردم، باکره نبودی! از امام در این مورد پرسیدند. ایشان فرمود که باید این مرد شلاق بخورد. پرسیده شد که اگر دوباره حرف خود را تکرار کرد؟ امام فرمود شلاق می خورد تا از این سخنان کنایه آمیز دست بردارد. راوی در ادامه روایت، توضیح می دهد که مراد امام از شلاق، هشتاد ضربه حد قذف نبوده، بلکه شلاق تعزیری است تا منجر بدان شود که زن با ایمانی از جانب همسرش با کنایه و تعریض، مورد اذیت و آزار واقع نشود.[4]
سوم. با مشاهده فقدان بکارت، مرد مستقیماً همسرش را متهم به روابط نامشروع کند که در این صورت چنانچه گفته شد، در صورت شکایت زن، می توان مرد را به مجازات و حد قذف محکوم نمود.
چهارم. اگر مرد، همسرش که فاقد بکارت بود را بعد از ازدواج نیز مقید به احکام شرعی ندیده و مشاهده می کند که او همچنان در ارتباط با جنس مخالف و گفت و گو با آنان بی پروا عمل می کند، طبیعی است که به گذشتۀ او نیز بدگمان شده و تحقیقاتی به عمل آورد. البته تا زمانی که مستندات کافی و محکمه پسند برای اثبات روابط نامشروع به دست نیاورد، نمی تواند همسرش را متهم کند، اما اگر شک و تردید زیادی نسبت به او داشت، می تواند بعد از پرداخت حقوق شرعی همسرش، از او جدا شود.
پنجم. و در نهایت، اگر همسرش را بعد از ازدواج، بانویی مقید به رعایت اصول شرعی و اخلاقی بیابد و از وضعیت فعلی او مطمئن باشد، نباید فقدان بکارت را دست آویزی برای آزار و اذیت او قرار دهد و باید به خود بباوراند که ممکن است این موضوع بر اثر حادثه ای ناخواسته ایجاد شده و حتی اگر فقدان بکارت همسرش ناشی از گناهی بوده که او در گذشته انجام داده، امروزه که او از گناهش پشیمان است، نباید با یادآوری آن، او را دل آزرده کند و به این آیۀ قرآن بیاندیشد که «باید بگذرند و چشم پوشی کنند! آیا دوست ندارید که پروردگار – به پاداش این چشم پوشی - از گناهان شما بگذرد؟!»[5]
ادامه پاسخ ها را می توانید در این لینک ها مطالعه کنید: 6580، 267، 531، 1433.
[1] . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4 ، ص 49، ح 5065، انتشارات جامعۀ مدرسین، قم، 1413 ق.
[2] . «الْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبات».
[3] . شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 22، ص 436، ح 28974، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 ق.
[4] همان، ص 437، ح 28975.
[5] . نور، 22.