جستجوی پیشرفته
بازدید
28553
آخرین بروزرسانی: 1393/01/25
خلاصه پرسش
آیا امام علی(ع) شخصی را تنها به دلیل آن‌که او با پیامبر(ص) در مورد شتری اختلاف داشت، کشت؟
پرسش
رسول خدا(ص) از مردی اعرابی شتری به چهارصد درهم خریداری کرد. چون اعرابی پول را تحویل گرفت بانگ برآورد درهم‌ها و شتر مال من است و پیامبر حقی بر من ندارد. اتفاقاً ابوبکر از راه می‌گذشت، پیامبر(ص) به ابوبکر فرمود: بین من و اعرابی قضاوت کن، ابوبکر گفت: اعرابی از شما گواه می‌خواهد. عمر نیز از راه گذشت و سخنان ابوبکر را تکرار کرد. در این موقع علی(ع) از دور نمایان شد، پیامبر(ص) به اعرابی فرمود: قبول داری این جوان بین ما قضاوت کند؟ گفت: بله! چون علی(ع) آمد اعرابی ادعای خود را اظهار کرد، امیرالمؤمنین به اعرابی گفت: شتر را به پیامبر تسلیم کن، اعرابی اعتنا نکرد تا این‌که آن‌حضرت سخن خود را سه مرتبه تکرار فرمود، ولی نتیجه‌ای نداشت، در این هنگام حضرت علی(ع) اعرابی را با یک ضربت شمشیر دور کرد. و آن‌گاه خدمت پیامبر(ص) عرضه داشت: یا رسول الله! ما شما را در وحی تصدیق می‌کنیم چگونه ممکن است در چهارصد درهم تکذیب نماییم؟! و در خبری آمده است پیامبر(ص) به ابوبکر و عمر رو کرد و به آنها فرمود: این حکم خداست نه آنچه شما حکم کردید! آیا این روایت حقیقت دارد؟
پاسخ اجمالی
در برخی از منابع، روایتی نقل شده که کمی محل تأمل است:
ابن عبّاس می‌گوید: رسول خدا(ص) از منزل عائشه بیرون شد و با مردى اعرابى روبرو گشت که با او ماده شترى بود و گفت: اى محمّد! این ناقه را از من مى‏خرى؟ آن‌حضرت فرمود: «آرى، به چند مى‏فروشى؟» گفت: به دویست درهم، پیامبر فرمود: «ارزش آن زیادتر است»، همچنان مى‏گفتند تا حضرت آن‌را به چهار صد درهم خریدارى کرد، و چون رسول خدا(ص) تمام مبلغ را یک‌جا پرداخت، اعرابى وجه را دریافت کرده مهار ناقه را کشید و گفت: ناقه و قیمت هر دو از آن من است و اگر تو ادّعایى داری باید اقامه بیّنه کنی و شاهد بیاوری.
مردى از آن‌جا مى‏گذشت رسول خدا به اعرابى گفت: «آیا به داورى این پیرمرد راضى هستى؟» گفت: آرى، رسول خدا از پیرمرد پرسید: «آیا میان من و این اعرابى حکم مى‌کنى؟» پیرمرد گفت: یا رسول اللَّه سخنت را بگو، آن‌حضرت فرمود: «این ناقه از آن من است و پول‌ها از آن أعرابى»، أعرابى گفت: ناقه و پول هر دو از من است، اگر محمّد ادّعائى دارد بیّنه بیاورد و ثابت کند. پیرمرد گفت: یا رسول اللَّه حکم در این قضیّه بسیار روشن است؛ چون متصرّف که اعرابى است از مدّعى که شما باشید دلیل مى‏خواهد، پیامبر به پیرمرد گفت: «بنشین»، مرد نشست. آن‌گاه مرد دیگرى از دور نمایان شد و رسول خدا(ص) به اعرابى گفت: «آیا تو به این شخص که از دور مى‏آید راضى هستى که داور باشد؟» اعرابى گفت: آرى، چون آن مرد نزدیک شد رسول خدا به او گفت: «میان من و این مرد عرب حکم کن»، مرد گفت: شما سخن خود را بگوئید، رسول خدا فرمود: «این ناقه از آن من است و پول‌ها برای أعرابى»، أعرابى گفت: هرگز، ناقه و درهم‌ها همه از آن من است و اگر محمّد ادّعایى دارد شاهد بیاورد، آن مرد نیز گفت: داورى در این قضیّه آسان است و حکم واضح؛ چون متصرّف از مدّعى طلب بیّنه مى‏کند بر اوست که اقامه حجّت کند، حضرت او را نیز فرمود: «بنشین تا کسى پیدا شود و حکم خدا را میان من و اعرابى بگوید»، آن مرد نیز نشست و حضرت على(ع) در این هنگام به سمت رسول خدا(ص) مى‏آمد، رسول خدا از اعرابى پرسید: «به داورى این جوان راضى هستى؟» گفت: آرى، چون على(ع) رسید رسول خدا فرمود: «یا ابا الحسن میان من و این مرد داورى بنما»، گفت: شما بگوئید مطلب چیست؟ رسول خدا(ص) فرمود: «این‏ ناقه از من شده است و درهم‏ها از این مرد»، اعرابى گفت: نه، بلکه هر دو از آن من است و اگر محمّد ادّعایى دارد بیّنه و شاهد بیاورد. حضرت على(ع) رو به اعرابى کرده و گفت: «اى مرد مهار ناقه را رها کن و به رسولش بسپار»، اعرابى گفت: چنین کارى نخواهم کرد تا زمانى که دلیل بیاورد و اقامه بیّنه کند. ابن عبّاس گفت: در این هنگام على به خانه رفت و شمشیر به دست بیرون شد و به اعرابى گفت: «ناقه را رها کن و به پیغمبر بسپار»، اعرابى امتناع کرد و گفت: باید اقامه شهادت و بیّنه کند، پس على ضربتى بر او کوفت که حجازیان گفتند: سرش پرید و کوفیان گفتند: عضوى از اعضایش برید، رسول خدا از على پرسید: «چه تو را بر آن داشت که با او چنین کردى؟» گفت: «اى رسول خدا ما تو را در وحى الهى تصدیق کرده‏ایم چگونه در چهار صد درهم تصدیق ننمائیم».[1]
در نقل دیگری شبیه به این روایت که البته هیچ سندی برای آن ذکر نشده، در قسمت انتهایی این‌گونه آمده: «حضرت على(ع) فرمود: «اى مرد رسول خدا راست مى‏گوید؟» گفت: نه، چیزى از قیمت به من نپرداخته است، در این هنگام حضرت على دست برد و شمشیر خود را بیرون کشید و گردن آن مرد را بیافکند. رسول خدا(ص) پرسید: «یا على چرا چنین کردى؟» گفت: «یا رسول اللَّه ما تو را به امر و نهى و بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب و وحى خداوند تصدیق کرده‏ایم چگونه در پرداخت هفتاد درهم قیمت شتر این مرد بیابانى تصدیق نکنیم، و من از این جهت او را کشتم که پرسیدم آیا رسول خدا آنچه گفت راست مى‏گوید؟ او پاسخ داد نه، چیزى به من نداده است»، پس رسول خدا (ص) فرمود: «حکم به درستى کردى اى على امّا دیگر در این موارد تکرارش منما»، سپس رو به مرد قرشى کرده که به همراه ایشان بود و فرمود: «این حکم خداوند بود نه آنچه تو کردى».[2]
روایت را شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه خود نقل کرده و منابع دیگر نیز به ایشان استناد داده‌اند.[3] بنابر گفته منابع، شیخ اول، ابوبکر و دوم، عمر بوده است.[4]
در مورد این روایت و تصدیق یا تکذیب آن باید به این نکات توجه داشت:
1. این روایت به لحاظ سندی، قابل اطمینان نبوده و غالب راویان آن از اهل سنت هستند؛[5] لذا این روایت جزو روایات ضعیف است و نمی‌توان به این سند اعتماد و اکتفا کرد.
2. در این‌گونه روایات معمولاً در ابتدا خلیفه اول، سپس دوم و بعد امام علی(ع) حاضر می‌شوند و کسی غیر از آنها در این نوع وقایع حضور ندارند که این خود تأمل بر انگیز است! در هر صورت اشکالات محتوایی بر این روایت وارد است که ما را در قبول آن دچار شک و تردید می‌کند:
الف. این قسمت از روایت را توجه کنید: «رسول خدا (ص) از على پرسید چه تو را بر آن داشت که با او چنین کردى؟ گفت: اى رسول خدا ما تو را در وحى الهى تصدیق کرده‏ایم چگونه در چهار صد درهم تصدیق ننمائیم» به نظر این استدلال امام علی(ع) هیچ ارتباطی با سؤال پیامبر ندارد و این دلیل به هیچ وجه توجیه کشتن شخص مخالف نمی‌شود و تنها چیزی که استفاده می‌شود این است که حق را به پیامبر داده و شتر را به او می‌داد.
ب. حداقل سیره خلیفه دوم و امام علی(ع) با آنچه در این روایت از این دو نقل شده متفاوت است. خلیفه دوم عموماً شمشیر به دست بوده و همیشه اجازه برای زدن گردن می‌خواسته است، اتفاقاً در مواردی امام علی(ع) در مقابل او ایستاده و او را از کشتن بر حذر داشته است؛[6] حال چگونه می‌توان باور کرد که خلیفه دوم با خون‌سردی تمام، براساس قواعد حکم کرده و در مقابل، امام علی با خشونت تمام،‌ سر او را بریده است.
ج. قسمت مهم و اصلی اشکال این است؛ آیا کشتن آدمی هرچند بد و دروغ‌گو در یک محفل قضاوت درست است؟! آیا با عدالت سازگار است؟! یکی از طرفین که هر چند، ظواهر به نفع او است، اما می‌دانیم که محق نیست را بکشیم و از همه بدتر امامی دست به این عمل زده که اسوه عدالت است! و اگر آن شخص دروغ گفته که گفته، جُرم آن مشخص است، ولی قطعاً سزایش، گرفتن جانش با این علت بیان شده، نیست.
د. البته باید به این نکته توجه داشت که؛ قضاوت اولیای الهی با قضاوت عادی متفاوت است و کشته شدن فردی هر چند به ظاهر بی‌گناه نیز در قرآن یاد شده است: «فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِیا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً»؛[7] پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند. [بنده ما] او را کشت. [موسى به او ] گفت: «آیا شخص بی‌گناهى را بدون این‌که کسى را به قتل رسانده باشد کشتى؟ واقعاً کار ناپسندى مرتکب شدى».
 

[1]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 3،‌ ص 107،‌ قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[2]. «فَقَالَ یَا أَعْرَابِیُّ أَ صَدَقَ رَسُولُ اللَّهِ فِیمَا قَالَ قَالَ لَا مَا وَفَّانِی شَیْئاً فَأَخْرَجَ عَلِیٌّ سَیْفَهُ فَضَرَبَ عُنُقَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِمَ فَعَلْتَ یَا عَلِیُّ ذَلِکَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ نُصَدِّقُکَ عَلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْیِهِ وَ عَلَى أَمْرِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ وَ وَحْیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا نُصَدِّقُکَ فِی ثَمَنِ نَاقَةِ هَذَا الْأَعْرَابِیِّ وَ إِنِّی قَتَلْتُهُ لِأَنَّهُ‏ کَذَّبَکَ‏ لَمَّا قُلْتُ‏ لَهُ‏ أَ صَدَقَ رَسُولُ اللَّهِ فِیمَا قَالَ فَقَالَ لَا مَا أَوْفَانِی شَیْئاً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَصَبْتَ یَا عَلِیُّ فَلَا تَعُدْ إِلَى مِثْلِهَا ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى الْقُرَشِیِّ وَ کَانَ قَدْ تَبِعَهُ فَقَالَ هَذَا حُکْمُ اللَّهِ لَا مَا حَکَمْتَ بِه‏»؛ همان، ج ‏3، ص 106؛‌ ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، محقق، مصحح، عراقی، مجتبی، ج 3،‌ ص 519،‌ قم، دار سید الشهداء للنشر، چاپ اول، 1405ق.
[3]. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 17، ص 382، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1408ق؛ طباطبایی بروجردی، آقا حسین، جامع أحادیث الشیعة، ج 30، ص 230، تهران، انتشارات فرهنگ سبز، چاپ اول، 1429ق؛ کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، ج 1،‌ ص 262،‌ نشر دانشگاه مشهد، 1348ش.
[4]. مجلسی اول، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علی‌پناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج 6،‌ ص 256، ‌قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق.
[5]. روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج ‏6، ص 256.
[7]. کهف، 74.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • چرا زن نمی‌تواند مرجع تقلید و قاضی باشد؟
    73146 اجتهاد و مرجعیت در اسلام 1387/04/03
    دانشمندان و متخصّصان دینی درباره‌ موضوعاتی؛ مانند مرجع تقلید، یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر، اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی‌آید. کسانی که می‌گویند زنان مرجع تقلید یا قاضی نمی‌شوند، به ادله‌ای؛ نظیر روایات و اجماع، تمسک کرده‌اند ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8592 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • با در نظرگرفتن جمیع جوانب و مصالح، آیا ارجح نیست که مقام رهبری در قانون جمهوری اسلامی ایران دارای یک زمان و دوره مشخص باشد؟
    8512 System 1389/04/16
    دائمی بودن رهبری در ایران ناشی از رأی مردم به قانون اساسی بوده و دلیلی نیز وجود ندارد که در صورت از دست ندادن شرایط، زمان آن را محدود کرد. فساد موجود در حکومت ها بیشتر ناشی از خلق و خوی حاکمان ...
  • با توجه به آیات 103 و 104 سوره کهف، راه تشخیص کار نیک از بد و ناپسند چیست؟
    24104 تفسیر 1389/05/13
    آیات شریفه، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت‏ترین افراد بشر مى‏پردازد. زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه‏هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها ...
  • آیا در اسلام، مسئله ای به نام وضوی ارتماسی داریم؟
    11356 Laws and Jurisprudence 1391/07/03
    وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ اما براى این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، باید در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضویى، هنگام بیرون آوردن ...
  • زنان عقیمی که بچه‌دار نمی‌شوند از دیدگاه قرآن چه جایگاهی دارند؟
    24597 تفسیر 1395/08/04
    گرچه پروردگار صلاح دیده برخی مردان و زنان، عقیم باشند[1] اما عقیم بودن و بچه‌دار نشدن به تنهایی نقصی معنوی - نه برای مردان و نه برای بانوان - نبوده و از مقام و ارزش انسانی هیچ کدام از آنها نمی‌کاهد. البته می‌شود برای ...
  • آیا در تحقیقات پزشکی، جایز است از جنین سقط شدهٔ انسان استفاده کرد؟
    7682 گوناگون 1393/02/25
    بیشتر فقها تشریح بدن انسان(جنین یا غیر جنین) را جایز نمی‌دانند، اما برخی از مراجع[1] در این‌باره می‌گویند، اگر این‌گونه تحقیقات در راستای کشف مطالب پزشکى جديد و مورد نیاز جامعه و نیز درمان بيمارى‌های تهدید کننده زندگى مردم باشد، جايز است؛ ولى تا ...
  • آیا گزارش غیر‌مسلمان مبنی بر نجاست چیزی که در اختیار اوست، مورد قبول است؟
    8833 اثبات نجاست 1393/02/03
    فقها در این زمینه فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نگذارده و می‌گویند، نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مى‌شود، و باید بر آن ترتیب اثر داد: 1. آن که انسان خودش یقین به نجاست پیدا کند. 2. دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى ...
  • معنای استدلال مباشر چیست؟
    19452 قیاس اقترانی و استثنائی 1391/12/06
    در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در این‌باره نگاشته‌اند، در این‌جا نقل می‌کنیم: بسیاری از منطق‌نگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشته‌های پیشین با عنوان «احکام قضایا» یا «نسبت قضایا» مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمرد‌ه‌اند و نام‌هایی؛ همچون استدلال «مباشر»، «بی‌واسطه» و «بسیط» ...
  • محدوده حرم مکه چقدر است؟
    9600 گوناگون 1396/10/23
    ابتدا باید دید منظور از حرم مکه چیست، آیا مراد، مسجد الحرام است؟ یا منطقه‌ای که زائرین خانه‌ی خدا بدون احرام، حق ورود به آن‌را ندارند و ورود کفار نیز به لحاظ شرعی در آن ممنوع است؟ در صورت نخست، پاسخ آن است که هر مکانی که در ...

پربازدیدترین ها