لطفا صبرکنید
بازدید
15251
15251
آخرین بروزرسانی:
1393/01/25
کد سایت
fa39965
کد بایگانی
48775
نمایه
قواعد خصوصی باب تفعل و تفاعل در علم صرف
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
در جایی از قرآن «تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَة» آمده است و در جایی دیگر «تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَة»، آیا این دو فرقی با یکدیگر دارند؟
پرسش
مقایسه کلمات توفاهم (نسا 97) و تتوفاهم (نحل 32) را همراه با فرقشان؟
پاسخ اجمالی
وقتی ریشهای در زبان عربی به بابهای ثلاثی مزید میرود، قواعد مخصوص به آنها نیز در کلمه جاری خواهد بود. از جمله آنها، قواعد مخصوص به بابهای «تفعل و تفاعل» است، که در بسیاری از آیات قرآنی نیز جریان دارد. مهمترین این قواعد عبارتاند از:
۱. اگر سومین حرف ریشه واو باشد، در مصدر این دو باب یعنی «تفعُّل و تفاعُل»، حرف آخر ریشه تبدیل به یاء شده و قبل از آن نیز کسره قرار خواهد گرفت، چنانچه در مصدر ناقص یائی نیز همینگونه خواهد بود؛ مانند «وَ لَکِنْ أَوْثَقُ عُرَى الْإِیمَانِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ وَ تَوَالِی أَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّی مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ»؛[1] محکمترین دستآویزهاى ایمان دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا و پیروى اولیای خدا و بیزارى از دشمنان خدا است.
۲. در صیغههایی از مضارع معلوم که دو «تاء» در اول فعل جمع میشود، میتوان یکی از دو تاء را حذف کرد؛ مانند: «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها»[2] و «أَ فَلا تَذَکَّرُون»[3] و «تَزاوَرُ عَنْ کَهْفِهِم».[4]
موردی هم که در سؤال آمده، از همین قاعده جوازی پیروی کرده است: دو عبارت «تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَة» و «تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَة» به یک معنا بوده و تنها حرف تاء در یکی از آنها حذف شده است.
3. هر گاه حرف اول ریشه در این دو باب یکی از دوازده حروف «ت، ث، ج، د، ذ، ز، س، ش، ص، ض، ط، ظ» باشد، جایز است «تاء» باب را همجنس فاء الفعل و در آن ادغام کنیم. مانند: «أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا القَولَ»،[5] «لا یَسَّمَّعُونَ»،[6] «فَأَصَّدَّق»،[7] و مانند آنها. در مثال اول در حقیقت فعل مضارع از ریشه دبر بوده است، یعنی «یتدبّروا». از آنجا که فاء الفعل آن یعنی حرف دال جزء حروف دوازدهگانه است، تاء باب نیز تبدیل به دال شده است یعنی «یددبّروا». سپس دو حرف همجنس دال در یکدیگر ادغام شدهاند، «یدَّبَّروا».
بدیهی است در مواردی که اجرای این قاعده موجب ساکن شدن حرف اول کلمه گردد، برای پرهیز از ابتدا به سکون، همزه وصل مکسوری در اول کلمه آورده میشود. مانند «فَاطَّهَّرُوا»[8] از باب تفعل. این فعل ماضی در حقیقت «تطهَّروا» بوده است، که پس از اجرای قاعده قبل، تبدیل به «طّهّروا» میشود. از آنجا که ابتدا به ساکن امری نا ممکن است، یک همزه وصل در اول آن قرار میدهیم و در نهایت میشود «فَاطَّهَّرُوا»؛ و مانند «اثَّاقَلْتُمْ إِلىَ الْأَرْض»[9] و «ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فىِ الاَخِرَةِ»[10] از باب تفاعل و بسیاری از آیات مشابه دیگر.
نکته: در بعضی موارد چون فعل مضارع مضاعف(یعنی دارای دو حرف همجنس در ریشه) به باب «تفعل» برده شود، لام الفعل آن به حرف یاء تبدیل میشود؛ مانند «ثُمَّ ذَهَبَ إِلى أَهْلِهِ یَتَمَطَّى»[11] که از ریشه «مطط» است و «فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى»[12] که از ریشه صدد است. در اصل فعل تصدّد تبدیل به «تصدّی» شده است.[13]
۱. اگر سومین حرف ریشه واو باشد، در مصدر این دو باب یعنی «تفعُّل و تفاعُل»، حرف آخر ریشه تبدیل به یاء شده و قبل از آن نیز کسره قرار خواهد گرفت، چنانچه در مصدر ناقص یائی نیز همینگونه خواهد بود؛ مانند «وَ لَکِنْ أَوْثَقُ عُرَى الْإِیمَانِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ وَ تَوَالِی أَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّی مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ»؛[1] محکمترین دستآویزهاى ایمان دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا و پیروى اولیای خدا و بیزارى از دشمنان خدا است.
۲. در صیغههایی از مضارع معلوم که دو «تاء» در اول فعل جمع میشود، میتوان یکی از دو تاء را حذف کرد؛ مانند: «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها»[2] و «أَ فَلا تَذَکَّرُون»[3] و «تَزاوَرُ عَنْ کَهْفِهِم».[4]
موردی هم که در سؤال آمده، از همین قاعده جوازی پیروی کرده است: دو عبارت «تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَة» و «تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَة» به یک معنا بوده و تنها حرف تاء در یکی از آنها حذف شده است.
3. هر گاه حرف اول ریشه در این دو باب یکی از دوازده حروف «ت، ث، ج، د، ذ، ز، س، ش، ص، ض، ط، ظ» باشد، جایز است «تاء» باب را همجنس فاء الفعل و در آن ادغام کنیم. مانند: «أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا القَولَ»،[5] «لا یَسَّمَّعُونَ»،[6] «فَأَصَّدَّق»،[7] و مانند آنها. در مثال اول در حقیقت فعل مضارع از ریشه دبر بوده است، یعنی «یتدبّروا». از آنجا که فاء الفعل آن یعنی حرف دال جزء حروف دوازدهگانه است، تاء باب نیز تبدیل به دال شده است یعنی «یددبّروا». سپس دو حرف همجنس دال در یکدیگر ادغام شدهاند، «یدَّبَّروا».
بدیهی است در مواردی که اجرای این قاعده موجب ساکن شدن حرف اول کلمه گردد، برای پرهیز از ابتدا به سکون، همزه وصل مکسوری در اول کلمه آورده میشود. مانند «فَاطَّهَّرُوا»[8] از باب تفعل. این فعل ماضی در حقیقت «تطهَّروا» بوده است، که پس از اجرای قاعده قبل، تبدیل به «طّهّروا» میشود. از آنجا که ابتدا به ساکن امری نا ممکن است، یک همزه وصل در اول آن قرار میدهیم و در نهایت میشود «فَاطَّهَّرُوا»؛ و مانند «اثَّاقَلْتُمْ إِلىَ الْأَرْض»[9] و «ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فىِ الاَخِرَةِ»[10] از باب تفاعل و بسیاری از آیات مشابه دیگر.
نکته: در بعضی موارد چون فعل مضارع مضاعف(یعنی دارای دو حرف همجنس در ریشه) به باب «تفعل» برده شود، لام الفعل آن به حرف یاء تبدیل میشود؛ مانند «ثُمَّ ذَهَبَ إِلى أَهْلِهِ یَتَمَطَّى»[11] که از ریشه «مطط» است و «فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى»[12] که از ریشه صدد است. در اصل فعل تصدّد تبدیل به «تصدّی» شده است.[13]
[1]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج2، ص126، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق.
[2]. قدر، 4؛ «فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان براى [تقدیر و تنظیم] هر کارى نازل مىشوند».
[3]. هود، 24؛ «پس آیا پند نمىگیرید»؟
[4] . کهف، 17؛ «به سمت راست غارشان متمایل مىگردد».
[5]. مومنون، 68؛ «آیا در این سخن [که وحى خداست] نیندیشیدند»؟
[6]. صافات، 8؛ «گوش فرا نمیدهند».
[7]. منافقون، 10؛ [چرا اجل مرا اندکى تأخیر نینداختى] تا صدقه دهم.
[8]. مائده، 6؛ پاکیزه شوید (غسل کنید).
[9]. توبه، 38؛ بر زمین سنگینى مىکنید (و سستى به خرج مىدهید).
[10]. نمل، 66؛ «علم آنان در باره آخرت نارسا است».
[11]. قیامت، 33؛ «سپس خرامان به سوى اهل خویش رفت».
[12]. عبس، 6؛ «تو به او روى مىآورى [و نسبت به وى اهتمام مىورزى]».
[13] . برای بررسی بیشتر این قواعد ر.ک طباطبایی، محمدرضا، صرف ساده، ص155- 162، قم، دار العلم، چاپ هفتاد و سوم با بازنگری و اصطلاحات، 1390ش؛ رضی الدین استر آبادی، محمد بن حسن، شرح شافیه ابن حاجب، ج 3، ص 209 و 290 و 291، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1395ق.
نظرات