لطفا صبرکنید
بازدید
11943
11943
آخرین بروزرسانی:
1393/03/26
کد سایت
fa45614
کد بایگانی
56127
نمایه
زندگینامه عدی بن حاتم
طبقه بندی موضوعی
تاريخ بزرگان|گوناگون
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
عدی بن حاتم که بود و چه نقشی در حوادث صدر اسلام داشت؟
پرسش
عدی بن حاتم که بود و چه نقش تاریخیای پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) داشت؟
پاسخ اجمالی
عدی فرزند حاتم طایی، ابتدا پیرو مسیحیت بود، سپس در زمان پیامبر(ص)، اسلام اختیار کرد و از اصحاب آنحضرت شد. عدی از اصحاب وفادار امام علی(ع) نیز بود. وی با وجود کهولت سن در هر سه جنگ(جمل، صفین و نهروان) در کنار امام علی(ع)؛ حضور داشت و علاوه بر آنکه دو فرزندش در همین جنگها به شهادت رسیدند، خود او نیز یکی از چشمهایش را از دست داد. از او در ستایش امام علی(ع) سخنان بسیاری وجود دارد.
پاسخ تفصیلی
عدىّ بن حاتم بن عبد الله بن سعد بن حشرج، که مانند پدرش حاتم طایی به سخاوت شهره بود، یکی از صحابیان پیامبر اسلام(ص) به شمار میآمد.[1] در مورد زمان مسلمان شدن عدی اختلافاتی وجود دارد؛ برخی سال هفتم هجرت،[2] و گروهی سال نهم و یا دهم را ذکر کردهاند.[3]
عدی پس از پدرش رئیس قبیله خود گردید و حتی پس از اسلام آوردن نیز بر این مقام باقی ماند.[4] او برخلاف بسیاری از مسلمانان، قبل از اسلام، بتپرست نبود، بلکه پیرو آیین الهی مسیحیت به شمار میآمد.[5]
اسلام آوردن عدی بن حاتم
مسلمان شدن عدیّ بن حاتم، از چند جهت اهمیت ویژهای داشت؛ اوّل به این جهت که بزرگزادهای که خود نیز بزرگ و رئیس قبیله بود، به اسلام گرویده است. دوم اینکه در جریان اسلام آوردن او، پیشگوییهایی از پیامبر(ص) نقل شده است که گذشت زمان، درستی همه آنها را نشان داد و شاهدی اعجازآمیز بر نبوّت پیامبر اسلام(ص) میگردد.
اما داستان اسلام آوردن عدی چنین است؛ خواهر عدی که به وسیله مسلمانان اسیر شده بود، به وسیله پیامبر(ص) آزادشده و برادرش را مجاب میکند که به ملاقات پیامبر برود. تاریخ، ادامه ماجرا را از زبان خود عدی چنین نقل میکند: «به سوى مدینه حرکت کردم و خود را به آن شهر رساندم و هنگامى که رسول خدا(ص) در مسجد نشسته بود خدمت آنحضرت شرفیاب شده و بر او سلام کردم، حضرت فرمود: کیستى؟ گفتم: عدى بن حاتم. رسول خدا که مرا شناخت از جا برخاست مرا به سوى خانه خود بُرد و همچنان که در راه میرفتیم پیرزنى سر راه او آمد و او را نگه داشت. به خدا سوگند آنحضرت را دیدم زمانى طولانی در آنجا ایستاد و درباره کار آن پیر زن با او صحبت کرد. من که این جریان را دیدم با خود گفتم: به خدا سوگند این مرد داعیه پادشاهى ندارد. سپس پیامبر مرا به خانه بُرد و در آنجا زیرانداز چرمى که میانش لیف خرما بود براى من پهن کرده و به من فرمود: روى آن بنشین، من گفتم: تو خود روى آن بنشین، فرمود: نه، تو بنشین، که من روى آن زیرانداز نشسته و رسول خدا(ص) روى زمین نشست. من پیش خود گفتم: به خدا این رفتار پادشاهان نیست،... سپس فرمود: اى عدى! شاید آنچه تو را از پذیرفتن اسلام بازمیدارد، احتیاج و فقر مسلمانان است. به خدا سوگند طولى نمیکشد که آنقدر مال در میان آنها بریزد که براى گرفتن آن کسى پیدا نشود، و شاید مانع تو از پذیرفتن اسلام، زیادى دشمنان و کمى افراد مسلمانان باشد ولى به خدا سوگند طولى نمیکشد که تو میشنوى زن مسلمانی از قادسیه بر شتر خویش سوار شده و بدون هیچگونه ترسى به زیارت خانه کعبه بیاید، و شاید دلیل مسلمان نشدن تو آن باشد که میبینى سلطنت و قدرت (دنیا) در دست دیگران است، ولى به خدا سوگند طولى نمیکشد که میبینى قصرهاى سفید سرزمین بابل به دست ایشان فتح شود.
عدى بن حاتم میگوید: من مسلمان شدم و به خدا سوگند از آن سه چیزى که فرمود دو مورد اول را دیدهام و به خدا سوّمى آنها نیز به وقوع خواهد پیوست»،[6] و ما حقیقت پیشگویی سوّم را نیز دیدهایم؛ پس از رحلت پیامبر(ص) در حالیکه بسیاری سر به طغیان افراخته بودند، عدی خراج خود را پرداخت میکرد[7] و در جنگهای ردّه (بر علیه مرتدان) حضور یافته[8] و سپس در فتح عراق شرکت کرد و به دنبال آن، در کوفه ساکن شد.[9]
عدی در زمان خلافت امام علی(ع)
بعد از به دست گرفتن حکومت اسلامی توسط امام علی(ع)، عدی یکی از ملازمان خاص حضرتشان بود و با وجود کهولت سن (حدود نود سالگی) در هر سه جنگ(جمل، صفین و نهروان) در کنار امام علی(ع)؛ حضور داشت و علاوه بر شهادت دو فرزندش در جریان این نبردها، یکی از چشمان خود را نیز از دست داد.[10]
در جنگ جمل، امام علی(ع) رو به عدى کرد و فرمود: «اى عدى! آیا تو با ما خواهى بود و در این کار که گرفتار آن هستیم، با ما همراهى خواهى کرد؟ عدى گفت: چه من همراه شما باشم و چه نباشم، جماعت ما جایى خواهد بود که شما دوست بدارید. اینک اسبهای ما آماده و پیکانهاى نیزههاى ما تیز شده و شمشیرهایمان در آتش سرخ شده است. اگر صلاح بدانید که پیش برویم، پیشروى خواهیم کرد و اگر صلاح بدانید درنگ کنیم، درنگ خواهیم کرد. ما مطیع فرمان شخص تو خواهیم بود، به هر چه میخواهى فرمان بده تا براى اجراى آن شتاب کنیم».[11]
عدی در نبرد صفین نیز حضور فعال و مؤثّری داشت به نحوی که در تاریخ آمده؛ زمانی که کار جنگ بر معاویه سخت و دشوار شد؛ عمرو بن عاص و بسر بن أرطاة و عبید الله بن عمر بن خطّاب و عبد الرّحمن بن خالد بن ولید را فراخوانده و به ایشان گفت: پارهاى از یاران على(ع) مرا اندوهگین و دلنگران کردهاند، از جمله سعید بن قیس در (قبیله) همدان، و مالک اشتر در میان قوم خود، و هاشم مرقال، و عدىّ بن حاتم، و قیس بن سعد در میان انصار... .[12]
توصیف امام علی(ع) از زبان عدی
عدی بن حاتم در فراخوانی افراد قبیله خود برای یاری رساندن به امام علی(ع) گفتاری پیرامون آنحضرت دارد که طبیعتاً در شناختن شخصیت عدی مؤثر میباشد؛ «ای مردم! اگر کسى جز على ما را به جنگ با اهل قبله فرا میخواند او را پاسخ نمیدادیم. على در هیچ کارى وارد نشده مگر اینکه از طرف پروردگارش داراى حجت و برهان است. او از عثمان به خاطر شبههاى که داشت درگذشت، و با اهل جمل به خاطر اینکه بیعتشان را شکستند نبرد کرد. با اهل شام نیز به علت طغیان آنان جنگید. در کار خودتان و على بنگرید... به خدا سوگند، على آگاهترین مردم به کتاب و سنت رسول خدا(ص) است. او در اسلام برادر رسول خدا(ص)، رهبر و پیشواى مسلمانان است. اگر زهد و عبادت را در نظر گیریم، وى زاهدترین و عابدترین مردم است. اگر رضا و خشنودى را در نظر گیریم، مهاجران و انصار در شورایى که عمر تشکیل داد از على خشنود بودند. چه کسى برتر از این است که جز او شما را به سوى هدایت فرا خواند و چه نقصى بدتر از اینکه کسى او را به سوى گمراهى فرا خواند...».[13]
عدی پس از شهادت امام نیز به او وفادار بود. روزی معاویه با لحنی تمسخرآمیز از عدی پرسید: پسرانت چه شدند؟... علی با تو منصفانه رفتار نکرد که فرزندان خود را نگاه داشت و فرزندان تو را به دم تیغ فرستاد!
عدی گفت: «نه؛ به خدا من به انصاف رفتار نکردم که علی(ع) کشته شد و من هنوز زندهام!».[14]
سرانجام عدی در زمان مختار ثقفی در کوفه از دنیا رفت.[15] در مورد سن او در زمان مرگ، اقوال مختلفی وجود دارد،[16] اما به هر حال، او عمری طولانی داشت به نحوی که برخی عمر او را تا ۱۲۰ سال نیز ذکر کردهاند.[17]
عدی پس از پدرش رئیس قبیله خود گردید و حتی پس از اسلام آوردن نیز بر این مقام باقی ماند.[4] او برخلاف بسیاری از مسلمانان، قبل از اسلام، بتپرست نبود، بلکه پیرو آیین الهی مسیحیت به شمار میآمد.[5]
اسلام آوردن عدی بن حاتم
مسلمان شدن عدیّ بن حاتم، از چند جهت اهمیت ویژهای داشت؛ اوّل به این جهت که بزرگزادهای که خود نیز بزرگ و رئیس قبیله بود، به اسلام گرویده است. دوم اینکه در جریان اسلام آوردن او، پیشگوییهایی از پیامبر(ص) نقل شده است که گذشت زمان، درستی همه آنها را نشان داد و شاهدی اعجازآمیز بر نبوّت پیامبر اسلام(ص) میگردد.
اما داستان اسلام آوردن عدی چنین است؛ خواهر عدی که به وسیله مسلمانان اسیر شده بود، به وسیله پیامبر(ص) آزادشده و برادرش را مجاب میکند که به ملاقات پیامبر برود. تاریخ، ادامه ماجرا را از زبان خود عدی چنین نقل میکند: «به سوى مدینه حرکت کردم و خود را به آن شهر رساندم و هنگامى که رسول خدا(ص) در مسجد نشسته بود خدمت آنحضرت شرفیاب شده و بر او سلام کردم، حضرت فرمود: کیستى؟ گفتم: عدى بن حاتم. رسول خدا که مرا شناخت از جا برخاست مرا به سوى خانه خود بُرد و همچنان که در راه میرفتیم پیرزنى سر راه او آمد و او را نگه داشت. به خدا سوگند آنحضرت را دیدم زمانى طولانی در آنجا ایستاد و درباره کار آن پیر زن با او صحبت کرد. من که این جریان را دیدم با خود گفتم: به خدا سوگند این مرد داعیه پادشاهى ندارد. سپس پیامبر مرا به خانه بُرد و در آنجا زیرانداز چرمى که میانش لیف خرما بود براى من پهن کرده و به من فرمود: روى آن بنشین، من گفتم: تو خود روى آن بنشین، فرمود: نه، تو بنشین، که من روى آن زیرانداز نشسته و رسول خدا(ص) روى زمین نشست. من پیش خود گفتم: به خدا این رفتار پادشاهان نیست،... سپس فرمود: اى عدى! شاید آنچه تو را از پذیرفتن اسلام بازمیدارد، احتیاج و فقر مسلمانان است. به خدا سوگند طولى نمیکشد که آنقدر مال در میان آنها بریزد که براى گرفتن آن کسى پیدا نشود، و شاید مانع تو از پذیرفتن اسلام، زیادى دشمنان و کمى افراد مسلمانان باشد ولى به خدا سوگند طولى نمیکشد که تو میشنوى زن مسلمانی از قادسیه بر شتر خویش سوار شده و بدون هیچگونه ترسى به زیارت خانه کعبه بیاید، و شاید دلیل مسلمان نشدن تو آن باشد که میبینى سلطنت و قدرت (دنیا) در دست دیگران است، ولى به خدا سوگند طولى نمیکشد که میبینى قصرهاى سفید سرزمین بابل به دست ایشان فتح شود.
عدى بن حاتم میگوید: من مسلمان شدم و به خدا سوگند از آن سه چیزى که فرمود دو مورد اول را دیدهام و به خدا سوّمى آنها نیز به وقوع خواهد پیوست»،[6] و ما حقیقت پیشگویی سوّم را نیز دیدهایم؛ پس از رحلت پیامبر(ص) در حالیکه بسیاری سر به طغیان افراخته بودند، عدی خراج خود را پرداخت میکرد[7] و در جنگهای ردّه (بر علیه مرتدان) حضور یافته[8] و سپس در فتح عراق شرکت کرد و به دنبال آن، در کوفه ساکن شد.[9]
عدی در زمان خلافت امام علی(ع)
بعد از به دست گرفتن حکومت اسلامی توسط امام علی(ع)، عدی یکی از ملازمان خاص حضرتشان بود و با وجود کهولت سن (حدود نود سالگی) در هر سه جنگ(جمل، صفین و نهروان) در کنار امام علی(ع)؛ حضور داشت و علاوه بر شهادت دو فرزندش در جریان این نبردها، یکی از چشمان خود را نیز از دست داد.[10]
در جنگ جمل، امام علی(ع) رو به عدى کرد و فرمود: «اى عدى! آیا تو با ما خواهى بود و در این کار که گرفتار آن هستیم، با ما همراهى خواهى کرد؟ عدى گفت: چه من همراه شما باشم و چه نباشم، جماعت ما جایى خواهد بود که شما دوست بدارید. اینک اسبهای ما آماده و پیکانهاى نیزههاى ما تیز شده و شمشیرهایمان در آتش سرخ شده است. اگر صلاح بدانید که پیش برویم، پیشروى خواهیم کرد و اگر صلاح بدانید درنگ کنیم، درنگ خواهیم کرد. ما مطیع فرمان شخص تو خواهیم بود، به هر چه میخواهى فرمان بده تا براى اجراى آن شتاب کنیم».[11]
عدی در نبرد صفین نیز حضور فعال و مؤثّری داشت به نحوی که در تاریخ آمده؛ زمانی که کار جنگ بر معاویه سخت و دشوار شد؛ عمرو بن عاص و بسر بن أرطاة و عبید الله بن عمر بن خطّاب و عبد الرّحمن بن خالد بن ولید را فراخوانده و به ایشان گفت: پارهاى از یاران على(ع) مرا اندوهگین و دلنگران کردهاند، از جمله سعید بن قیس در (قبیله) همدان، و مالک اشتر در میان قوم خود، و هاشم مرقال، و عدىّ بن حاتم، و قیس بن سعد در میان انصار... .[12]
توصیف امام علی(ع) از زبان عدی
عدی بن حاتم در فراخوانی افراد قبیله خود برای یاری رساندن به امام علی(ع) گفتاری پیرامون آنحضرت دارد که طبیعتاً در شناختن شخصیت عدی مؤثر میباشد؛ «ای مردم! اگر کسى جز على ما را به جنگ با اهل قبله فرا میخواند او را پاسخ نمیدادیم. على در هیچ کارى وارد نشده مگر اینکه از طرف پروردگارش داراى حجت و برهان است. او از عثمان به خاطر شبههاى که داشت درگذشت، و با اهل جمل به خاطر اینکه بیعتشان را شکستند نبرد کرد. با اهل شام نیز به علت طغیان آنان جنگید. در کار خودتان و على بنگرید... به خدا سوگند، على آگاهترین مردم به کتاب و سنت رسول خدا(ص) است. او در اسلام برادر رسول خدا(ص)، رهبر و پیشواى مسلمانان است. اگر زهد و عبادت را در نظر گیریم، وى زاهدترین و عابدترین مردم است. اگر رضا و خشنودى را در نظر گیریم، مهاجران و انصار در شورایى که عمر تشکیل داد از على خشنود بودند. چه کسى برتر از این است که جز او شما را به سوى هدایت فرا خواند و چه نقصى بدتر از اینکه کسى او را به سوى گمراهى فرا خواند...».[13]
عدی پس از شهادت امام نیز به او وفادار بود. روزی معاویه با لحنی تمسخرآمیز از عدی پرسید: پسرانت چه شدند؟... علی با تو منصفانه رفتار نکرد که فرزندان خود را نگاه داشت و فرزندان تو را به دم تیغ فرستاد!
عدی گفت: «نه؛ به خدا من به انصاف رفتار نکردم که علی(ع) کشته شد و من هنوز زندهام!».[14]
سرانجام عدی در زمان مختار ثقفی در کوفه از دنیا رفت.[15] در مورد سن او در زمان مرگ، اقوال مختلفی وجود دارد،[16] اما به هر حال، او عمری طولانی داشت به نحوی که برخی عمر او را تا ۱۲۰ سال نیز ذکر کردهاند.[17]
[1]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: بجاوی، علی محمد، ج 3، ص 1058 – 1059، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
[2]. همان.
[3]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 505، بیروت، دار الفکر، بیروت، 1409ق.
[4]. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 4، ص 220، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.
[5]. اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 505.
[6]. ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق: السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، ج 2، ص 580 – 581، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بیتا؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 286، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[7]. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: داغر، اسعد، ج 2، ص 301، دار الهجرة، قم، چاپ دوم، 1409ق.
[8]. الاعلام، ج 4، ص 220.
[9]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 4، ص 388، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[10]. الاستیعاب، ج 3، ص 1058 – 1059؛ ابن قتیبة، أبو محمد عبد الله بن مسلم، المعارف، تحقیق: ثروت عکاشة، ص 313، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، 1992م.
[11]. شیخ مفید، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، محقق، مصحح، میرشریفی، علی، ص 270، قم، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق.
[12]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق و مصحح: هارون، عبد السلام محمد، ص 426، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[13]. ابن قتیبه دینوری، عبد الله بن مسلم، الامامة و السیاسة، تحقیق: شیری، علی، ج 1، ص 141، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1410ق.
[14]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 5، ص 119، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[15]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 6، ص 99، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[16]. الإصابة، ج 4، ص 388.
[17]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق: مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 557، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
نظرات