لطفا صبرکنید
بازدید
9403
9403
آخرین بروزرسانی:
1395/01/03
خلاصه پرسش
معنای واژه «قیله» در آیه «وَ قیلِه یا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُون» چیست و از لحاظ ادبیات عرب در چه جایگاهی قرار دارد؟
پرسش
در آیه آخر سوره زخرف چرا کلمه قیله مجرور است و ضمیر آن به کجا برمی گردد؟
پاسخ اجمالی
این آیه بیانگر شکایت پیامبر اکرم(ص) از ایماننیاوردن مخاطبانش میباشد و با توجه به ارتباط آیه شریفه با آیات پیشین، ترجمه چند آیه قبل نیز بایسته است.
«وَ تَبارَکَ الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ وَ لا یَمْلِکُ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ وَ قیلِه یا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ».[1]
«پر برکت و پایدار است کسى که حکومت آسمانها و زمین و آنچه در میان آندو است از آن او است و آگاهى از قیام قیامت نزد او است و به سوى او بازگردانده میشوید! و کسانى که (مشرکان آنان را) به جاى او (به پرستش) میخوانند قادر بر شفاعت نیستند، مگر آنها که شهادت به حق دادهاند و بخوبى آگاهاند. و اگر از آنها بپرسى چه کسى آنان را آفریده، قطعاً میگویند خدا، پس چگونه از عبادت او منحرف میشوند؟! آنها چگونه از شکایت پیامبر که میگوید: «پروردگارا! اینها قومى هستند که ایمان نمیآورند» (غافل میشوند؟!)
از لحاظ ادبیات عرب، کلمه «قیلِه» در آیه شریفه «وَ قیلِه یا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ»، را میتوان به سه صورت خواند. نصب، جر و رفع.
عاصم و حمزه آن را به جرّ خوانده و سایر قاریان هفتگانه نصب آن را برگزیدند. اعرج، قتادة، ابن هرمز و مسلم بن جندب نیز رفع آن را ترجیح دادهاند.
برای هر قرائتی، وجهی نیز بیان شده است.
1. کسانی که به جر خواندند آنرا عطف به «الساعةِ» و به عنوان مضافالیه برای «علم» گرفتهاند؛ یعنی «عنده علم الساعة و علم قیله».
2. کسانیکه به رفع خواندهاند آنرا عطف بر «علمُ» گرفتهاند که مبتدای مؤخر است.
3. کسانی که به نصب خواندند در توجیه آن دیدگاههای گوناگونی را بیان کردهاند؛ برخی آنرا «مفعول به» برای فعل مقدر «یعلم» گرفتند. برخی نیز آنرا عطف بر عبارت «أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ- نَجْواهُمْ» در نظر گرفتهاند که در چند آیه قبل از آن وجود داشته[2] و نقش «مفعول به» برای فعل «یحسَبُونَ» در همان آیه را دارد. ، و عدهای نیز آنرا «مفعول مطلق» برای فعل محذوف «قال» گرفتهاند.[3]
به هر حال و رد تمام شرایط، ضمیر موجود در «قیله» به رسول خدا(ص) برمیگردد.[4]
«وَ تَبارَکَ الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ وَ لا یَمْلِکُ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ وَ قیلِه یا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ».[1]
«پر برکت و پایدار است کسى که حکومت آسمانها و زمین و آنچه در میان آندو است از آن او است و آگاهى از قیام قیامت نزد او است و به سوى او بازگردانده میشوید! و کسانى که (مشرکان آنان را) به جاى او (به پرستش) میخوانند قادر بر شفاعت نیستند، مگر آنها که شهادت به حق دادهاند و بخوبى آگاهاند. و اگر از آنها بپرسى چه کسى آنان را آفریده، قطعاً میگویند خدا، پس چگونه از عبادت او منحرف میشوند؟! آنها چگونه از شکایت پیامبر که میگوید: «پروردگارا! اینها قومى هستند که ایمان نمیآورند» (غافل میشوند؟!)
از لحاظ ادبیات عرب، کلمه «قیلِه» در آیه شریفه «وَ قیلِه یا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ»، را میتوان به سه صورت خواند. نصب، جر و رفع.
عاصم و حمزه آن را به جرّ خوانده و سایر قاریان هفتگانه نصب آن را برگزیدند. اعرج، قتادة، ابن هرمز و مسلم بن جندب نیز رفع آن را ترجیح دادهاند.
برای هر قرائتی، وجهی نیز بیان شده است.
1. کسانی که به جر خواندند آنرا عطف به «الساعةِ» و به عنوان مضافالیه برای «علم» گرفتهاند؛ یعنی «عنده علم الساعة و علم قیله».
2. کسانیکه به رفع خواندهاند آنرا عطف بر «علمُ» گرفتهاند که مبتدای مؤخر است.
3. کسانی که به نصب خواندند در توجیه آن دیدگاههای گوناگونی را بیان کردهاند؛ برخی آنرا «مفعول به» برای فعل مقدر «یعلم» گرفتند. برخی نیز آنرا عطف بر عبارت «أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ- نَجْواهُمْ» در نظر گرفتهاند که در چند آیه قبل از آن وجود داشته[2] و نقش «مفعول به» برای فعل «یحسَبُونَ» در همان آیه را دارد. ، و عدهای نیز آنرا «مفعول مطلق» برای فعل محذوف «قال» گرفتهاند.[3]
به هر حال و رد تمام شرایط، ضمیر موجود در «قیله» به رسول خدا(ص) برمیگردد.[4]
[1]. زخرف، 85 – 88.
[2]. زخرف، 80.
[3]. ر. ک: فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 27، ص 649، بیروت، دار احیاء التراث العربى، چاپ سوم، 1420ق؛ قرطبى، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 16، ص 123، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[4]. «و الضمیر فی قیله یعود على الرسول علیه السلام». صافى، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی إعراب القرآن، ج 25، ص 116، دمشق، بیروت، دار الرشید، مؤسسة الإیمان، چاپ چهارم، 1418ق؛ مفاتیح الغیب، ج 27، ص 650.
نظرات