لطفا صبرکنید
بازدید
12079
12079
آخرین بروزرسانی:
1395/05/25
کد سایت
fa68856
کد بایگانی
84383
نمایه
رابطه و تفاوت میان اخلاق و تربیت
طبقه بندی موضوعی
کلیات
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
چه ارتباطی میان اخلاق و تربیت وجود دارد؟
پرسش
رابطه و فرق اخلاق و تربیت اسلامی در چیست؟
پاسخ اجمالی
الف. معنای اخلاق
«اخلاق» از نظر لغت جمع «خُلْق» به معنای خوی، طبع، سجیه و عادت است، اعم از اینکه آن سجیه و عادت نیکو باشد یا زشت و بد.
دانشمندان علم اخلاق برای اخلاق معانی متعدّدی ارائه نمودهاند؛ برای نمونه؛ مرحوم نراقی در «جامع السعادات» میگوید: «علم اخلاق دانش صفات (ملکات) مهلکه و منجیه و چگونگی موصوف شدن و متخلق گردیدن به صفات نجاتبخش و رهایی از صفات هلاککننده است».
با توجه به تعاریف عالمان؛ اخلاق عبارت است از: روش و منش چه نیک و چه بد، و علم اخلاق؛ یعنی دانش به این روشها و منشها و اینکه کدامشان باید مورد عمل قرار گیرد.[1]
ب. معنای تربیت
واژه «تربیت» در لغت از «ربوّ» به معنای زیادی و افزونی و رشد است. راغب اصفهانی در اینباره میگوید: «رَبَیتُ» از واژه «ربوّ» است و گفتهاند اصلش از مضاعف یعنی «ربّ» است. ربّ، در اصل به معنای تربیت است، و معنای آن ایجاد چیزی یا حالتی، به تدریج و در مراحل مختلف است تا به حدّ کمال و تامّ خود برسد.
با توجه به معنا و مفهوم یاد شده؛ در بحث تربیت انسان، مفهوم و واژه تربیت بر پرورش استعدادها و تواناییهای انسان دلالت میکند؛ یعنی زمینهای فراهم شود که استعدادهای انسان به تدریج شکوفا شود، تا به حالت نهایی و کمال خود برسد.[2]
ج. رابطه و تفاوت میان اخلاق و تربیت
درباره رابطه و تفاوت میان اخلاق و تربیت به چند نکته باید توجه نمود:
1. میان اخلاق و تربیت، تفاوت است. اخلاق امرى مقدّس و ویژه حوزه افعال اختیارى انسانها است؛ از اینرو معناى آن خاص است. برخلاف تربیت که معناى عام دارد و شامل حیوانات نیز میشود.[3] شهید مطهرى در بیان تفاوت تربیت و اخلاق میگوید: «تربیت، مفهوم پرورش و ساختن را میرساند و بس. از نظر تربیت فرق نمیکند که تربیت چگونه و براى چه هدفى باشد؛ یعنى در مفهوم تربیت، قداست .... [نهفته نیست] که بگوییم تربیت یعنى کسى را آن طور پرورش بدهند که یک خصایص مافوق حیوانى پیدا کند. اما در مفهوم اخلاق قداستى نهاده شده است ... [به همین سبب] کلمه اخلاق را در مورد حیوان یا گیاه به کار نمیبرند؛ اخلاق اختصاص به انسان دارد .... [بنابراین] اگر بخواهیم با اصطلاح صحبت کنیم، باید بگوییم فن اخلاق و فن تربیت یکى نیست ... فن تربیت وقتى گفته میشود که منظور مطلق پرورش باشد».[4]
2. اگر اخلاق را که صفات نفسانى و اعمال و رفتار عالى انسانى است، در جهت صحیح و مثبت لحاظ کنیم اخلاق در این معنا یکى از ثمرات بلکه مهمترین ثمره تربیت است. بر این اساس؛ تربیت، فعلى است که اخلاق حاصل آن است، اگر چه تمامى آن نیست؛ زیرا پرورش استعدادهاى فکرى و ذهنى و ذوقى و غیره که همگى در دایره تربیت و از موضوعات آن هستند، به جهت اینکه به طور مستقیم با ملکات نفسانى و خصوصیات اخلاقى مرتبط نیستند جزء اخلاق محسوب نمیگردند؛ مثلاً پرورش حافظه و قدرت استنتاج و استعدادهاى هنرى و ذوقى اگرچه در محدوده تربیت قرار میگیرند ولى چون مستقیماً با صفات اخلاقى مرتبط نیستند جزء اخلاق محسوب نمیگردند.[5]
3. گفتنی است؛ تربیت که به معناى «پرورش دادن استعدادهاى یک چیز» است، این استعدادها ممکن است، فیزیکى و مادى، علمى و عقلانى و یا استعدادهاى اخلاقى باشند؛ از اینرو عنوان دیگری با نام «تربیت اخلاقی» وجود دارد؛ مراد از تربیت اخلاقى، چگونگى بهکارگیرى و پرورش استعدادها و قواى درونى، براى توسعه و تثبیت صفات و رفتارهاى پسندیده اخلاقى و نیل به فضائل عالى اخلاقى و دورى از رذیلتها و نابود کردن آنها است. بنابراین، در تربیت اخلاقى، رویکرد اصلى متوجه پرورش استعدادهاى اخلاقى و رسیدن به کمالات اخلاقى است؛ در حالىکه در تربیت علمى، هدفْ شکوفایى استعدادهاى علمى و کسب مراتب بالاى علمى است و از همین روى نگرش به انسان عمدتاً ابزارى و آلى است.
تربیت اخلاقى نیز بخش مهمى از علم اخلاق را تشکیل میدهد و چون مباحث آن عمدتاً ناظر به راهکارهاى عملى و ارائه توصیههایى در باب عمل است، گاهى از این بخش تحت عنوان «اخلاق عملى» یاد میشود. در مقابلِ آن بخش از مباحث اخلاقى که به توصیف خوبیها و بدیهاى اخلاقى میپردازد و به آن گاهى «اخلاق نظرى» گفته میشود.[6]
«اخلاق» از نظر لغت جمع «خُلْق» به معنای خوی، طبع، سجیه و عادت است، اعم از اینکه آن سجیه و عادت نیکو باشد یا زشت و بد.
دانشمندان علم اخلاق برای اخلاق معانی متعدّدی ارائه نمودهاند؛ برای نمونه؛ مرحوم نراقی در «جامع السعادات» میگوید: «علم اخلاق دانش صفات (ملکات) مهلکه و منجیه و چگونگی موصوف شدن و متخلق گردیدن به صفات نجاتبخش و رهایی از صفات هلاککننده است».
با توجه به تعاریف عالمان؛ اخلاق عبارت است از: روش و منش چه نیک و چه بد، و علم اخلاق؛ یعنی دانش به این روشها و منشها و اینکه کدامشان باید مورد عمل قرار گیرد.[1]
ب. معنای تربیت
واژه «تربیت» در لغت از «ربوّ» به معنای زیادی و افزونی و رشد است. راغب اصفهانی در اینباره میگوید: «رَبَیتُ» از واژه «ربوّ» است و گفتهاند اصلش از مضاعف یعنی «ربّ» است. ربّ، در اصل به معنای تربیت است، و معنای آن ایجاد چیزی یا حالتی، به تدریج و در مراحل مختلف است تا به حدّ کمال و تامّ خود برسد.
با توجه به معنا و مفهوم یاد شده؛ در بحث تربیت انسان، مفهوم و واژه تربیت بر پرورش استعدادها و تواناییهای انسان دلالت میکند؛ یعنی زمینهای فراهم شود که استعدادهای انسان به تدریج شکوفا شود، تا به حالت نهایی و کمال خود برسد.[2]
ج. رابطه و تفاوت میان اخلاق و تربیت
درباره رابطه و تفاوت میان اخلاق و تربیت به چند نکته باید توجه نمود:
1. میان اخلاق و تربیت، تفاوت است. اخلاق امرى مقدّس و ویژه حوزه افعال اختیارى انسانها است؛ از اینرو معناى آن خاص است. برخلاف تربیت که معناى عام دارد و شامل حیوانات نیز میشود.[3] شهید مطهرى در بیان تفاوت تربیت و اخلاق میگوید: «تربیت، مفهوم پرورش و ساختن را میرساند و بس. از نظر تربیت فرق نمیکند که تربیت چگونه و براى چه هدفى باشد؛ یعنى در مفهوم تربیت، قداست .... [نهفته نیست] که بگوییم تربیت یعنى کسى را آن طور پرورش بدهند که یک خصایص مافوق حیوانى پیدا کند. اما در مفهوم اخلاق قداستى نهاده شده است ... [به همین سبب] کلمه اخلاق را در مورد حیوان یا گیاه به کار نمیبرند؛ اخلاق اختصاص به انسان دارد .... [بنابراین] اگر بخواهیم با اصطلاح صحبت کنیم، باید بگوییم فن اخلاق و فن تربیت یکى نیست ... فن تربیت وقتى گفته میشود که منظور مطلق پرورش باشد».[4]
2. اگر اخلاق را که صفات نفسانى و اعمال و رفتار عالى انسانى است، در جهت صحیح و مثبت لحاظ کنیم اخلاق در این معنا یکى از ثمرات بلکه مهمترین ثمره تربیت است. بر این اساس؛ تربیت، فعلى است که اخلاق حاصل آن است، اگر چه تمامى آن نیست؛ زیرا پرورش استعدادهاى فکرى و ذهنى و ذوقى و غیره که همگى در دایره تربیت و از موضوعات آن هستند، به جهت اینکه به طور مستقیم با ملکات نفسانى و خصوصیات اخلاقى مرتبط نیستند جزء اخلاق محسوب نمیگردند؛ مثلاً پرورش حافظه و قدرت استنتاج و استعدادهاى هنرى و ذوقى اگرچه در محدوده تربیت قرار میگیرند ولى چون مستقیماً با صفات اخلاقى مرتبط نیستند جزء اخلاق محسوب نمیگردند.[5]
3. گفتنی است؛ تربیت که به معناى «پرورش دادن استعدادهاى یک چیز» است، این استعدادها ممکن است، فیزیکى و مادى، علمى و عقلانى و یا استعدادهاى اخلاقى باشند؛ از اینرو عنوان دیگری با نام «تربیت اخلاقی» وجود دارد؛ مراد از تربیت اخلاقى، چگونگى بهکارگیرى و پرورش استعدادها و قواى درونى، براى توسعه و تثبیت صفات و رفتارهاى پسندیده اخلاقى و نیل به فضائل عالى اخلاقى و دورى از رذیلتها و نابود کردن آنها است. بنابراین، در تربیت اخلاقى، رویکرد اصلى متوجه پرورش استعدادهاى اخلاقى و رسیدن به کمالات اخلاقى است؛ در حالىکه در تربیت علمى، هدفْ شکوفایى استعدادهاى علمى و کسب مراتب بالاى علمى است و از همین روى نگرش به انسان عمدتاً ابزارى و آلى است.
تربیت اخلاقى نیز بخش مهمى از علم اخلاق را تشکیل میدهد و چون مباحث آن عمدتاً ناظر به راهکارهاى عملى و ارائه توصیههایى در باب عمل است، گاهى از این بخش تحت عنوان «اخلاق عملى» یاد میشود. در مقابلِ آن بخش از مباحث اخلاقى که به توصیف خوبیها و بدیهاى اخلاقى میپردازد و به آن گاهى «اخلاق نظرى» گفته میشود.[6]
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات