لطفا صبرکنید
بازدید
8162
8162
آخرین بروزرسانی:
1396/10/19
خلاصه پرسش
رجاء ابن ابی ضحاک که بود؟
پرسش
رجاء ابن ابی ضحاک که بود؟
پاسخ اجمالی
رجاء بن ابی ضحاک، از مردم خراسان و از خویشاوندان فضل بن سهل سرخسی[1] بود.[2] او از کارگزاران بنی عباس بود و به مأمون و معتصم در کار خراج خدمت کرد.[3] مأمون در سال 200هـ.ق، او را به مدینه فرستاد تا امام رضا(ع) را به خراسان بیاورد.[4]
احمد بن على انصارى گفت از رجاء بن ابى ضحاک شنیدم که میگفت: «مأمون مرا فرستاد که على بن موسى(ع) را از مدینه به نزد او ببرم و دستور داد که از راه بصره و اهواز و فارس آمده و از راه قم نگذرم و نیز تا زمانی که به خراسان برسیم، خودم شبانه روز مراقبش باشم. من از مدینه تا مرو با او بودم و به خدا سوگند! مردى که از او پرهیزکارتر باشد، بیشتر از او به یاد خدا باشد و بیشتر از او از خدا بترسد را در تمام عمرم ندیدم».[5]
گزارشی نیز وجود دارد که فردی از امام رضا(ع) خواست تا اجازه دهد که رجاء بن أبی ضحاک را بکشد، اما امام چنین اجازهای نداد.[6]
سرانجام رجاء بن ابی ضحاک، در سال 226 هـ.ق در دمشق به دست علی بن اسحاق بن یحیی به جهت اختلاف در اداره خراج و مالیات کشته شد.[7]
از او فرزندی به نام حسن بن رجاء باقی ماند[8] که در تاریخ نوشتهاند: «او در راه سامرا با علی (قاتل پدرش) برخورد میکرد»،[9] ولی نمیتوانست کاری درباره او انجام دهد.
احمد بن على انصارى گفت از رجاء بن ابى ضحاک شنیدم که میگفت: «مأمون مرا فرستاد که على بن موسى(ع) را از مدینه به نزد او ببرم و دستور داد که از راه بصره و اهواز و فارس آمده و از راه قم نگذرم و نیز تا زمانی که به خراسان برسیم، خودم شبانه روز مراقبش باشم. من از مدینه تا مرو با او بودم و به خدا سوگند! مردى که از او پرهیزکارتر باشد، بیشتر از او به یاد خدا باشد و بیشتر از او از خدا بترسد را در تمام عمرم ندیدم».[5]
گزارشی نیز وجود دارد که فردی از امام رضا(ع) خواست تا اجازه دهد که رجاء بن أبی ضحاک را بکشد، اما امام چنین اجازهای نداد.[6]
سرانجام رجاء بن ابی ضحاک، در سال 226 هـ.ق در دمشق به دست علی بن اسحاق بن یحیی به جهت اختلاف در اداره خراج و مالیات کشته شد.[7]
از او فرزندی به نام حسن بن رجاء باقی ماند[8] که در تاریخ نوشتهاند: «او در راه سامرا با علی (قاتل پدرش) برخورد میکرد»،[9] ولی نمیتوانست کاری درباره او انجام دهد.
[1]. درباره فضل بن سهل سرخسی؛ ر. ک: ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، ج 4، ص 41 – 44، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، بیتا.
[2]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 8،ص 540، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 448، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بیتا.
[3]. ابن عساکر، على بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 18، ص 122، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1415ق.
[4]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 147، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق؛ تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 8، ص 544؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 13، ص 80 – 81، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 6، ص 319، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[5]. عیون أخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 180.
[6]. همان، ص 205.
[7]. تاریخ مدینة دمشق، ج 41، ص 255 – 256.
[8]. همان، ج 18، ص 122.
[9]. همان، ج 41، ص 256.
نظرات