لطفا صبرکنید
3201
- اشتراک گذاری
عبدالله بن داذبه[1](داذویه[2])، (داذ جِشْنِش[3]) بن مبارک[4] معروف به ابن مقفع[5](المُقَفَّع) یکی از افراد مشهور ایرانی در قرن دوم است. در مورد زندگی او سخنان فراوانی گفته شده است؛ لذا نمیتوان هر آنچه را که به او نسبت دادهاند پذیرفت.
نام اصلی ابن مقفع «روزبه» و کنیهی او «ابو عمرو» بود؛ اما بعد از اسلام آوردن، نام او به «عبدالله» و کنیهاش به «ابو محمد» تغییر یافت.[6]
پدر وی، داذبه از اشراف و بزرگان فارس بود.[7] بعد از آنکه حجاج بن یوسف،[8] و یا خالد بن عبدالله قسری[9] به حکومت عراق رسید، داذبه مأمور خراج فارس شد، اما وی در این کار دچار اشتباه و لغزش شد و حجاج یا یوسف بن عمر ثقفی[10] آن قدر او را شکنجه دادند که دستش ناقص شد؛ لذا وی به «مقفّع» معروف شد.[11]
ابن مقفع در منطقهی حوز از توابع «کور» فارس به دنیا آمد،[12] اما بعد از مدتی ساکن بصره شد.[13] پدرش در تربیت وی تلاش زیادی نمود و ادیبان را نزد وی میآورد و یا او را به مجالس آنها میبرد. وی توانست «ابوالغول اعرابی» و «ابوالخاموس» که از فصیحان عرب بودند را مأمور به آموزش ابن مقفع نماید.[14] در نتیجه این تلاشها بود که ابن مقفع توجه زیادی به لغت و فصاحت پیدا کرد.[15]
توصیف ابن مقفع در کلام دیگران
برخی در توصیف وی گفتهاند که «علم او بیش از عقل او است».[16] و یا «وی دارای علم فراوان و عقل ناتوانی است».[17] وی سخنوری توانا بود و عبارت فصیحی داشت.[18]
مناصب حکومتی ابن مقفع
ابن مقفع توانست خود را وارد دستگاه حکومت کند و در کارهای آنها نقش ایفا نماید. وی ابتدا کاتب داود بن عمر بن هبیره بود.[19] سپس به خدمت خاندان آل علی بن عبدالله درآمد و مسئولیت کتابت این خاندان را پذیرفت. از میان این خاندان، تمایل وی به سمت عیسی بن علی بیشتر بود.[20]
دین ابن مقفع
در مورد دین ابن مقفع اختلاف وجود دارد. برخی وی را از دایره اسلام خارج نموده و او را «زندیق» و «ملحد»[21] میدانستند،[22] به گونهای که هر کتابی در مورد زندقه نوشته میشد، گمان میکردند که اصل آن از سوی ابن مقفع باشد.[23] برخی نیز وی را دهری میدانند.[24] اما به هر حال، گزارش شده است که وی به دست عیسی بن علی اسلام آورد.[25]
ابن مقفع، امام صادق(ع) را برترین مردم زمانهاش میدانست. روزی ابن ابى العوجاء و عبدالله بن مقفّع به همراه عدهای دیگر در مسجدالحرام نشسته بودند. ابن مقفّع بعد از اشاره به مردمی که در حال طواف بودند، گفت در میان این مردم کسى نیست که نام آدمى را شایسته او بدانم، مگر امام صادق(ع) که در مسجد نشسته بود.[26]
آثار ابن مقفع
- کتاب خدینامه فی السیر
- کتاب آیین نامه
- کتاب کلیلة ودمنة[27] (این کتاب به زبان فارسی بود و ابن مقفع آنرا به زبان عربی ترجمه نمود).[28]
- کتاب مزدک
- کتاب التاج فی سیرة أنوشروان
- کتاب الآداب الکبیر
- کتاب الیتیمه فی الرسائل.[29]
- کتاب الرسائل البدیعة[30]
و ...
سال وفات
در مورد چگونگی کشته شدن او اختلافات زیادی وجود دارد.[31] برخی علت قتل او را اختلاف با سفیان بن معاویه مهلبی میدانند،[32] اما شاید بتوان متهم شدن او به زندقه و کفر را یکی از دلایل قتل وی دانست.[33] ابن مقفع در یکی از سالهای 142، 143، 144 و یا 145 کشته شد.[34]
[1]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 4، ص 218، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[2]. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان، ج 2، ص 155، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، بیتا.
[3]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی، ج 11، ص 394، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق.
[4]. ابن ندیم بغدادی، محمد بن إسحاق، الفهرست، ج 1، ص 150، بیروت، دار المعرفة، چاپ دوم، 1417ق.
[5]. انساب الاشراف، ج 4، ص 218.
[6]. الفهرست، ج 1، ص 150.
[7]. انساب الاشراف، ج 4، ص 218.
[8]. همان.
[9]. وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان، ج 2، ص 155.
[10]. همان.
[11]. انساب الاشراف، ج 4، ص 218.
[12]. الفهرست، ج 1، ص 150.
[13].انساب الاشراف، ج 4، ص 218.
[14]. همان.
[15]. همان، ج 4 ، ص220.
[16]. وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان، ج 2، ص 151.
[17]. حموی، شهاب الدین أبوعبدالله یاقوت بن عبدالله، معجم الأدباء(إرشاد الأریب إلى معرفة الأدیب)، محقق، إحسان عباس، ج 3، ص 968، بیروت، دارالغرب الإسلامی، چاپ اول، 1414ق.
[18]. علم الهدی، علی بن حسین، امالی المرتضی (غرر الفوائد و درر القلائد)، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 1، ص 136، قاهره، دار الفکر العربی، چاپ اول، 1998م.
[19]. الفهرست، ج 1، ص 150.
[20]. انساب الاشراف، ج 4، ص 218.
[21]. «تفکر در ذات خدا ممنوع»، 99324.
[22].ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم، محقق، عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 8، ص 56، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق؛ کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، محقق، مصحح، نعمة، عبد الله، ج 2، ص 75، قم، دارالذخائر، چاپ اول، 1410ق.
[23]. المنتظم، ج 8، ص56؛ کنز الفوائد، ج 2، ص 75.
[24]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 4، ص 382، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[25]. انساب الاشراف، ج 4، ص 218.
[26]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 74، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[27]. الفهرست، ج 1، ص 150.
[28]. بلعمی، تاریخنامه طبری، تحقیق، روشن، محمد، ج 4، ص 1173، تهران، سروش، البرز، چاپ سوم، 1373 و 1378ش.
[29]. الفهرست، ج 1، ص 150.
[30]. وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان، ج 2، ص 151.
[31]. ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، ج 8، ص 356، بیروت، دار الاضواء، 1411ق.
[32].همان.
[33]. معجم الأدباء، ج 3، ص 1268؛ وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان، ج 2، ص 153.
[34]. وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان، ج 2، ص 154.