جستجوی پیشرفته
بازدید
14743
آخرین بروزرسانی: 1393/08/19
خلاصه پرسش
مقصود از «اسمای کلی» یا «أئمة الأسماء» که اهل معرفت گفته‌اند چیست؟
پرسش
مقصود از اسمای کلی یا ائمة الاسماء که اهل معرفت گفته‌اند چیست؟
پاسخ اجمالی
اهل معرفت برخی از اسما و صفات را «امام» یا «کلی» می‌دانند.
منظور از کلی در این‌جا، چیزی شبیه «کلی سعی» در فلسفه است.
اسم کلی آن است که شامل اسمای جزئی می‌شود و اسم جزئی نیز آن است که تحت اسم کلی دیگر قرار گیرد.
در مورد «اسمای کلی»، یا «أئمة الأسماء»، تقسیم‌های گوناگونی مطرح است که مشهور‌ترین آنها هفت اسمی است که در فلسفه نیز بدان پرداخته شده و عبارتند از «حی»، «مرید»، «قادر»، «عالم»، «سمیع»، «بصیر» و «متکلم».
در مبحث « أئمة الأسماء» و «اسمای هفت‌گانه» نکته‌ای که توجه به آن لازم است این است که این اسامی هفت‌گانه تحت اسم جامعی هستند آن اسم، اسم جامع «الله» است که از آن به «امامِ ائمۀ اسما» نیز یاد می‌شود.
در حقیقت اسم «الله» همان توجه ایجادی است که قرار است همه اشیا و کثرات با آن ایجاد شوند.
بنابراین کلی‌ترین اسمی که بالاتر از آن اسمی نیست و اسم اعظم حقیقی است اسم «الله» است.
 
پاسخ تفصیلی
عارفان-  مانند فیلسوفان و دیگر اندیشمندان الهی - هم‌نظرند که ذات متعالی خداوند آن‌گاه که به صورت اطلاقی و بدون هرگونه قید و صفت در نظر گرفته‌شود، دانش هیچ فردی به آن ذات مقدس نخواهد رسید؛ زیرا ذات حق، به عنوان وجود مطلق و نامتناهی هیچ نسبتی با وجود محدود و متناهی (مخلوقات) ندارد. از همین‌رو؛ اولیا و انبیا و عارفان در شناخت کُنه الهی همگی سرگردانند و اعتراف به ناتوانی خود دارند. این سخن از رسول گرامی اسلام(ص) معروف و مشهور است که فرمود: «خدایا! تو را آن‌گونه که شایسته تو بود، نشناختیم و آن‌گونه که شایسته عبادت تو بود عبادت نکردیم».[1]
همچنین امام علی(ع) در توصیف خداوند می‌فرماید: «خدایى که اندیشه‌هاى بلند او را درک ننمایند، و هوش‌هاى ژرف به حقیقتش دست نیابند».[2]
حافظ به زیبایی، حیرت عارف در مقام ذات و ناتوانی وی از علم بدین مقام را چنین تصویر کرده‌است:
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید[3]
بنابراین، آنچه برای انسان در مورد شناخت خداوند امکان‌پذیر است، شناخت ذات حق در پرتو تجلّیات و در ضمن ظهورات تعیّنی اوست که از آن به «مقام اسما و صفات» یاد می‌شود.[4]
معنای اسم در عرفان
«اسم» در اصطلاح عرفانی عبارت است از ذات به اضافه یک صفت خاص. حقیقت اسم از نظر عرفانی، همانا افزوده شدن یک صفت(اعتبار یا اضافه) به ذات و ایجاد یک تعیّن خاص است. برای مثال؛ اسم «رحمان» در واقع بر ذات دلالت دارد، به اضافه صفت «رحمت». با این تحلیل در واقع بحث اسما هنگامی مطرح می‌شود که عارف، ذات متعالی را این‌گونه در نظر گیرد که؛ از مقامِ ذاتِ عاری از هر اعتبار یا وصف، نزول یافته و در مقام تعیّن خاص قرار گرفته است.[5]
ائمه اسما یا اسمای کلی
اهل معرفت برخی از اسما و صفات را «امام» یا «کلی» می‌دانند. منظور از کلی در این‌جا، چیزی شبیه «کلی سعی» در فلسفه است، همان‌گونه که «کلی سعی» در فلسفه به معنای وجودی است که شامل جزئیات وجودی افراد می‌شود، بحث «اسمای کلی» یا «ائمه اسما» -در مقابل «اسمای جزئی»- در عرفان نیز مشابه این بحث است.
اسم کلی آن است که شامل اسمای جزئی می‌شود و اسم جزئی نیز آن است که تحت اسم کلی دیگر قرار‌گیرد. بنابراین، هر اسم می‌تواند از جهتی کلی و از جهتی دیگر جزئی باشد.
اهل معرفت معتقدند هر کدام از مخلوقات حق، مظهر اسم و یا اسمایی هستند و از سویی، مخلوقات حق نامتناهی است، پس اسمای جزئی متناهی‌اند، ولی اسمای کلی را می‌توان در هفت، پنج و یا چهار اسم منحصر کرد.
برای مثال؛ در بحث‌های فلسفی مطرح می‌شود که علم حق تعالی امری عام است که سمع و بصر را که گونه‌های خاصی از علم‌اند، شامل می‌شود، در این‌جا دو اسم «سمیع» و «بصیر»، نسبت به اسم کلی «علم»، دو اسم جزئی به شمار می‌آیند.    
در مورد اسمای کلی، تقسیم‌های گوناگونی مطرح است که مشهورترین آنها هفت اسمی است که در فلسفه نیز مطرح است و عبارتند از «حی»، «مرید»، «قادر»، «عالم»، «سمیع»، «بصیر» و «متکلم».
این هفت اسم، در عین آن‌که نسبت به اسمای دیگر عام‌اند و برای آنها اصل به شمار می‌آیند نسبت به همدیگر از تقدّم و تأخّر برخوردارند؛ زیرا برخی از این اسما برای برخی دیگر شرط هستند؛ برای نمونه تا چهار اسم «حی»، «علیم»، «قدیر» و «مرید» نباشند، سه اسم دیگر «متکلم» و «سمیع» و «بصیر» متحقق نمی‌شوند. از این‌رو؛ این چهار اسم شرط اسمای سه‌گانه یاد شده خواهند بود.
همین‌گونه اسم «حی»، شرط اسم «علیم» و اسم «قدیر» است. به طبع هر اسمی که شرط قرار می‌گیرد، نسبت به اسمای مشروط، کلی‌تر خواهد بود.
به بیان دیگر؛ صفات حق به صفاتی که حیطه تام کلی دارند و آنهایی که چنین احاطه‌ای ندارند، تقسیم می‌شوند؛ دسته اول که «ائمه سبعه» نامیده میشوند عبارتند از: «حیات»، «علم»، «اراده»، «قدرت»، «سمع»، «بصر»، و «کلام».
«ائمه اسما» همان هفت اسم هستند که «اسمای الهی» نیز خوانده می‌شوند و عبارتند از: «حی»، «عالم»، «مرید»، «قادر»، «سمیع»، «بصیر» و «متکلم»، اینها اصول تمام اسما هستند.
باید توجه داشت که از میان این هفت اسم، چهار اسم «حی»، «مرید»، «قادر»، «عالم»، اسمای اصلی‌اند و «سمع»، «بصر» و «کلام» تحت همان چهار اسم قرار می‌گیرند. این‌که چرا این چهار اسم به عنوان کلی‌ترین اسما مطرح‌اند، این توضیح می‌تواند راه‌گشا باشد؛ زیرا این اسمای هفت‌گانه از جهت ایجاد اشیا به عنوان «اسمای کلی» و «امهات هفت‌گانه» خوانده می‌شوند؛ در ایجاد اشیا تا علم به اشیا نباشد، اشیا مورد تعلق اراده قرار نمی‌گیرند و تا اراده و تخصیص میان اشیا نباشد، قدرت به آن تعلق نمی‌گیرد و تا تعلق قدرت نباشد، تکلم و قول «کن» به شئ پدید نمی‌آید. از سویی تا حیات که منشأ علم و اراده است نباشد، علم به شئ محقق نمی‌شود. از این‌رو، ترتیب اسمای کلی در ایجاد اشیا این‌گونه خواهد بود: نخست «حی» و سپس «علیم» و پس از آن، «مرید» و آن‌گاه «قادر» و «متکلم».
اسم جامع «الله»
در مبحث ائمه اسما و اسمای هفت‌گانه نکته‌ای که توجه به آن لازم است این است که این اسمای هفت‌گانه مربوط به اسمای صفاتی‌اند، بنابراین، نمی‌توانند بر اسمای ذاتی مقدم باشند، اینجاست که اهل معرفت در پی اسم جامعی هستند که حتی اسمای ذاتی نیز از آن بر گرفته شود، آن اسم، اسم جامع «الله» است که از آن به «امامِ ائمه اسماء» نیز یاد می‌شود.
یک نکته و توضیح در مورد اسم جامع «الله» این‌که نخستین و کلی‌ترین اسمی که در سر سلسله اسما قرار می‌گیرد حتی اسمای هفت‌گانه از او ناشی می‌شوند، اسم جامع «الله» است. در حقیقت اسم «الله» همان توجه ایجادی و تعیّن مبدئیت است که قرار است همه اشیا و کثرات با آن ایجاد شوند. بنابراین، کلی‌ترین اسمی که بالاتر از آن اسمی نیست و اسم اعظم حقیقی است اسم «الله» است.[6]
 

.[1] «ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک»؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، ج 66، ص 292، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
.[2] «الَّذِی لَا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَن‏»؛ سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، خطبه 1، ص 39، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق؛ ترجمه نهج البلاغه، مترجم: انصاریان، حسین، ص 43، تهران، پیام آزادى، چاپ دوم، 1386ش.
.[3] حافظ، شمس الدین، محمد، دیوان اشعار، تصحیح، خرمشاهی، بهاءالدین، ص 57، تهران، دوستان، چاپ چهارم، 1382ش.
[4]. ر. ک: یزدان پناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 312 - 318، قم، مؤسسه امام خمینی، 1388ش.
[5]. همان، ص 308 - 309.
[6]. ر. ک: همان، ص 450 - 455.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • چرا زن نمی‌تواند مرجع تقلید و قاضی باشد؟
    73146 اجتهاد و مرجعیت در اسلام 1387/04/03
    دانشمندان و متخصّصان دینی درباره‌ موضوعاتی؛ مانند مرجع تقلید، یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر، اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی‌آید. کسانی که می‌گویند زنان مرجع تقلید یا قاضی نمی‌شوند، به ادله‌ای؛ نظیر روایات و اجماع، تمسک کرده‌اند ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8592 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • با در نظرگرفتن جمیع جوانب و مصالح، آیا ارجح نیست که مقام رهبری در قانون جمهوری اسلامی ایران دارای یک زمان و دوره مشخص باشد؟
    8512 System 1389/04/16
    دائمی بودن رهبری در ایران ناشی از رأی مردم به قانون اساسی بوده و دلیلی نیز وجود ندارد که در صورت از دست ندادن شرایط، زمان آن را محدود کرد. فساد موجود در حکومت ها بیشتر ناشی از خلق و خوی حاکمان ...
  • با توجه به آیات 103 و 104 سوره کهف، راه تشخیص کار نیک از بد و ناپسند چیست؟
    24104 تفسیر 1389/05/13
    آیات شریفه، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت‏ترین افراد بشر مى‏پردازد. زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه‏هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها ...
  • آیا در اسلام، مسئله ای به نام وضوی ارتماسی داریم؟
    11356 Laws and Jurisprudence 1391/07/03
    وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ اما براى این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، باید در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضویى، هنگام بیرون آوردن ...
  • زنان عقیمی که بچه‌دار نمی‌شوند از دیدگاه قرآن چه جایگاهی دارند؟
    24597 تفسیر 1395/08/04
    گرچه پروردگار صلاح دیده برخی مردان و زنان، عقیم باشند[1] اما عقیم بودن و بچه‌دار نشدن به تنهایی نقصی معنوی - نه برای مردان و نه برای بانوان - نبوده و از مقام و ارزش انسانی هیچ کدام از آنها نمی‌کاهد. البته می‌شود برای ...
  • آیا در تحقیقات پزشکی، جایز است از جنین سقط شدهٔ انسان استفاده کرد؟
    7682 گوناگون 1393/02/25
    بیشتر فقها تشریح بدن انسان(جنین یا غیر جنین) را جایز نمی‌دانند، اما برخی از مراجع[1] در این‌باره می‌گویند، اگر این‌گونه تحقیقات در راستای کشف مطالب پزشکى جديد و مورد نیاز جامعه و نیز درمان بيمارى‌های تهدید کننده زندگى مردم باشد، جايز است؛ ولى تا ...
  • آیا گزارش غیر‌مسلمان مبنی بر نجاست چیزی که در اختیار اوست، مورد قبول است؟
    8833 اثبات نجاست 1393/02/03
    فقها در این زمینه فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نگذارده و می‌گویند، نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مى‌شود، و باید بر آن ترتیب اثر داد: 1. آن که انسان خودش یقین به نجاست پیدا کند. 2. دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى ...
  • معنای استدلال مباشر چیست؟
    19452 قیاس اقترانی و استثنائی 1391/12/06
    در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در این‌باره نگاشته‌اند، در این‌جا نقل می‌کنیم: بسیاری از منطق‌نگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشته‌های پیشین با عنوان «احکام قضایا» یا «نسبت قضایا» مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمرد‌ه‌اند و نام‌هایی؛ همچون استدلال «مباشر»، «بی‌واسطه» و «بسیط» ...
  • محدوده حرم مکه چقدر است؟
    9600 گوناگون 1396/10/23
    ابتدا باید دید منظور از حرم مکه چیست، آیا مراد، مسجد الحرام است؟ یا منطقه‌ای که زائرین خانه‌ی خدا بدون احرام، حق ورود به آن‌را ندارند و ورود کفار نیز به لحاظ شرعی در آن ممنوع است؟ در صورت نخست، پاسخ آن است که هر مکانی که در ...

پربازدیدترین ها