جستجوی پیشرفته
بازدید
46118
آخرین بروزرسانی: 1395/08/19
 
کد سایت fa74534 کد بایگانی 91070 نمایه علت محاصره بنی‌هاشم در شعب ابی‌طالب و سرانجام آن
طبقه بندی موضوعی تاریخ|هجرت
اصطلاحات ابو طالب
گروه بندی اصطلاحات شخصیت‌ها
خلاصه پرسش
چرا پیامبر(ص) و مسلمانان در شعب ابی‌طالب محاصره اقتصادی شدند و آیا افرادی از کفار نیز در آن منطقه همراه و همگام با مسلمانان بودند؟
پرسش
چرا بنی‌هاشم در شعب ابی‌طالب محاصره شدند؟ چرا کفار بنی‌هاشم نیز به شعب رفته و از پیامبر اسلام(ص)،‌ محافظت کردند؟ در آن زمان مابقی مسلمانان چه کردند؟
پاسخ اجمالی
شعب ابی‌طالب منطقه‌ای در نزدیکی مسجدالحرام ، متعلق به عبدالمطلب بود و پیامبر اسلام(ص) نیز همان‌جا به دنیا آمد.
هنگامی که بزرگان قریش به صورت جدّی تصمیم به قتل پیامبر(ص) گرفتند، ابوطالب که از نیت شومشان آگاه شد، فرزندان پدرش را جمع کرد و دستور داد که پیامبر(ص) را در محله خود یعنی همان شعب ابی‌طالب،‌ نگهدارى کرده و مانع هر سوء قصدی شوند. به دنبال این تصمیم و در ابتدای محرّم سال هفتم بعثت، فرزندان ‌عبدالمطلب درون شعب محصور شده و در تحریم اقتصادی و اجتماعی قرار گرفتند.
منابع تاریخی، چندان به وضعیت مسلمانان قبایل دیگر در این دوره نپرداخته‌اند. البته گزارش شده است که پیامبر(ص) همزمان با این محاصره شدید، به تعدادی از مسلمانان دستور هجرت به حبشه داد. این احتمال نیز طبیعی است که بسیاری از مسلمانان مکه نه در شعب حضور داشته و نه به حبشه هجرت کرده باشند.
ذکر این نکته نیز مفید است که در شعب ابی‌طالب تنها مسلمانان بنی‌هاشم حضور نداشتند، بلکه تمام فرزندان ‌عبدالمطلب غیر از ابولهب به دفاع از پیامبر(ص) برخاستند. مسلمانان به انگیزه دفاع از دین و کفار به انگیزه‌های ناشی از پیوست قبیله‌ای!
پاسخ تفصیلی
«شِعب» در لغت به معنای راهی است که از میان کوه‌ها می‌گذرد.[1] مکه چندین شِعب‌ داشت، «شِعب أبی‌یوسف» که در نزدیکی مسجد الحرام قرار داشت، یکی از آنها بود. این شعب بعدها به «شعب ابی‌طالب» معروف شد.[2] این شعب برای عبدالمطلب بود و او زمانی که چشمانش ضعیف شد؛ آن‌جا را میان فرزندانش تقسیم کرد. این شعب محل زندگی بنی‌هاشم بود[3] و پیامبر اسلام(ص) نیز همان‌جا به دنیا آمد.[4]
با این وجود، شهرت «شعب ابی‌طالب» بیشتر به دلیل محاصره بنی‌هاشم در آن‌جا است که از ابتدای محرّم سال هفتم بعثت آغاز شده بود.[5]
علت محاصره شدن در شعب ابی‌طالب
دو نقل وجود دارد که دلیل این محاصره را بیان می‌کند:
1. بعد از گذشت چند سال از بعثت، قریش دریافت که گروه زیادى؛ مانند حمزة بن عبدالمطلب و عمر بن خطاب به تدریج به اسلام گرویده و گروهى از مسلمانان نیز به حبشه رفته و در پناه پادشاه آن‌جا در آسایش و امنیت زندگی می‌کنند. اسلام در میان دیگر قبایل عرب نیز در حال گسترش بود. قریش براى جلوگیرى از ادامه فعالیت تبلیغی پیامبر(ص)، با یکدیگر پیمان بستند که معامله و داد و ستد را به کلى با بنی‌هاشم قطع کنند؛ چیزى به آنان نفروشند، چیزى از آنان نخرند. به آنان زن ندهند، و از آنان زن نگیرند. سپس تعهدنامه خود را میان کعبه آویختند تا بیشتر پایبند عمل به آن باشند».[6]
2. البته مشهور مورّخان معتقدند که تهدید قریش جدی‌تر بوده و آنان تصمیم به کشتن حضرتشان داشتند؛ زیرا:
الف. تعدادی از مسلمانان پس از هجرت به حبشه مورد احترام نجاشی قرار گرفتند. از طرف دیگر، فرستاده‌های قریش برای بازگرداندن آنان با جواب منفی نجاشی مواجه شده و با سرافکندگی به مکه بازگشتند؛‌ این‌جا بود که قریش تصمیم به کشتن مسلمانان و در رأس آنان پیامبر(ص) گرفت.[7]
ب. آموزه‌های تبلیغی پیامبر(ص) در قریش با استقبال روبرو شده بود. قریشیان می‌پنداشتند که ادامه چنین وضعیتی، [اعتقادات] فرزندان و همسرانشان را نابود خواهد کرد؛ از این‌رو  به بنی‌هاشم پیشنهاد دادند که بگذارید شخصی غیر از قریش او را بکشد؛ و ما خونبهای بیشتری به شما خواهیم پرداخت و سپس هم ما و هم شما آسوده‌خاطر خواهیم شد. اما فرزندان عبدالمطلب از این امر سرباز زده و چنین پیشنهاد ننگینی را نپذیرفتند.[8]
ج. بزرگان قریش نزد ابوطالب آمده و از برادرزاده‌اش گلایه‌ها کرده و امتیازها و هشدارهایی را مطرح کردند. ابوطالب خبر را به پیامبر(ص) رساند که با این پاسخ تاریخی روبرو شد: «اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند، این رسالت را رها نمی‌کنم». زمانی که پاسخ پیامبر(ص) به قریش رسید؛ بسیار بر آنها سخت آمده و سوگند خوردند که پیامبر را آشکار و یا پنهانی به قتل برسانند.[9] ابوطالب که از نیت شومشان آگاه شده بود، فرزندان عبدالمطلب را جمع کرد و دستور داد که پیامبر(ص) را در محل سکونت خود یعنی «شعب ابی‌طالب»،‌ نگهدارى کرده و نگهبان او در برابر هر سوء قصدی باشند. به دنبال آن بود که فرزندان عبدالمطلب -چه مسلمان و چه کافر- این پیشنهاد را پذیرفتند، اما در طرف مقابل، سران قریش هنگامی که دریافتند که تمام بنی‌هاشم در نگهبانی از پیامبر(ص) اتفاق نظر دارند، گردهم آمده و تصمیم گرفتند تا زمانی که بنی‌هاشم، پیامبر(ص)‌ را تسلیم آنان نکرده، با آنها همنشینى و خرید و فروش ننمایند![10]
عموم مورّخان به محتوای عهدنامه‌ای اشاره کرده‌اند که خودداری از همنشینی، ازدواج و خرید و فروش در آن گنجانده شده است.[11] این پیمان‌ توسط «منصور بن عکرمة بن عامر» نگاشته و در کعبه آویخته شد.[12] مهر چهل تن از سران قریش نیز ذیل این پیمان بود.[13]
پیش از بحث درباره دوران حضور پیامبر(ص) در شعب و دشواری‌های آن؛ لازم است به نکاتی توجه داشت:
1. با آن‌که مهم‌ترین انگیزه ابوطالب در اتخاذ این تصمیم دشوار، حفظ جان پیامبر(ص) و تشکیل جبهه واحد در نقطه‌ای امن در مقابل دشمنی کینه‌توز بود، اما برخی برداشت دیگری را مطرح ساختند که شاید هدف دیگر آن بود که گویا ابوطالب برای حفظ وحدت و تقویت روحیه بنی‌هاشم صلاح دید آنان را از قریش جدا سازد و در یک‌جا جمع کند تا برخورد تحقیر کننده و اهانت‌آمیزی از قریش با آنان صورت نگیرد.[14]
2. برخی از منابع گفته‌اند که پیامبر(ص) پس از رفتن به شعب، به تعدادی از مسلمانان دستور داد تا به حبشه بروند.[15] به نظر می‌رسد این هجرت برای مسلمانان بی‌پناهی بود که نمی‌توانستند در مکه از خود دفاع کنند. بنابراین، می‌توان احتمال داد؛ علاوه بر بنی‌هاشم که در شعب بودند، تعدادی از مسلمانان نیز در مکه ماندند و در موقعیتی بودند که قریش با آنها کاری نداشت. و عموم افراد ضعیف نیز به حبشه هجرت داده شدند.
3. همان‌گونه که در نقل‌های گذشته آمد؛ حضور در شعب مختص به مسلمانان نبود، بلکه تمام بنی ‌عبدالمطلب غیر از ابولهب[16] به دفاع از پیامبر برخاستند. مسلمانان به جهت ایمان و کفار به جهت هم‌بستگی قبیله‌ای دست به این عمل زدند.[17] البته دستور ابوطالب؛ به عنوان بزرگ خاندان، نقشی اساسی و مهم داشت و همو بود که در خطاب به بنی‌هاشم سوگند یاد کرد، که اگر خارى به پاى محمد رود شما را تنبیه خواهم کرد![18]
شعب ابی‌طالب؛‌ سه سال سخت و طاقت‌فرسا
حضور در شعب ابی‌طالب با وجود محاصره اقتصادی و اجتماعی و همچنین ایجاد موانع مختلف برای داد و ستد با دیگران، سختی‌های بسیاری را برای بنی‌هاشم به وجود آورد. آنها تنها در ایام حج (تمتع و عمره) از شعب خارج می‌شدند.[19] سختی‌ها و گرسنگی‌ها به حدی بود که کودکان از گرسنگی می‌گریستند و صدای گریه آنها به گوش قریش می‌رسید و برخی از آنها ناراحتی خود را از قبول پیمان ظالمانه علناً اظهار می‌کردند.[20]
امام علی(ع) در نامه‌ای به معاویه دوران حضور در شعب را چنین بیان می‌کند: «پس مردم ما (قریش) خواستند پیامبرمان را بکشند و ریشه ما را بکنند، و درباره ما اندیشه‌ها کردند و کارها راندند. از زندگى گوارامان باز داشتند و در بیم و نگرانى گذاشتند، و ناچارمان کردند تا به کوهى دشوار گذار بر شویم، و آتش جنگ را براى ما بر افروختند. امّا خدا خواست تا ما پاسدار شریعتش باشیم و نگاهدار حرمتش. مؤمن ما از این کار خواهان مزد بود، و کافر ما از تبار خویش حمایت می‌نمود».[21]
پیامبر اسلام، خدیجه و ابوطالب در این دوران سخت، اموال خود را از دست دادند و آنها را برای رفع مشکلات و تهیه مایحتاج خرج نمودند.[22]
روزى ابوجهل به حکیم بن حزام (از اقوام حضرت خدیجه) برخورد و دید که او مقدارى گندم به همراه غلام خود برداشته و براى خدیجه که در شعب نزد رسول خدا(ص) بود، می‌برد، ابوجهل جلوی او را گرفت و گفت: آیا آذوقه براى بنی‌هاشم می‌برى؟ به خدا نمی‌گذارم از این‌جا بروى تا تو را در مکه رسوا کنم. ابوالبخترى سر رسید و گفت: چه شده؟ ابوجهل: آذوقه براى بنی‌هاشم می‌برد. ابوالبخترى گفت: خدیجه مالک آذوقه است اما نزد حکیم بوده و اکنون براى صاحبش می‌برد، آیا از این‌که مال خدیجه را به نزدش ببرند جلوگیری می‌کنی؟ رهایش کن! ابوجهل دست بر نداشت و هم‌چنان ممانعت می‌کرد. بالأخره نزاع در گرفت، ابوالبخترى استخوان فک شترى را که در آن‌جا افتاده بود برداشته، بر سر ابوجهل کوفت و سرش شکست. حمزه شاهد این ماجرا بود. آنچه در این ماجرا براى ابوجهل ناگوار بود، این بود که می‌ترسید این خبر به گوش رسول خدا(ص) و اصحاب او برسد و موجب دلگرمى و شماتت آنها گردد.[23]
ابولهب به عنوان تنها فرزند عبدالمطلب که با ابوطالب و پیامبر اسلام، مخالفت کرده بود و با قریشیان بود؛ پس از جدایی از قبیله خود، هند همسر ابوسفیان را دید و گفت: ای دختر عتبه! آیا لات و عزی را یاری رساندم و با آنان‌‌که از او جدا شده بودند، جدا شدم؟ هند گفت: خداوند به تو جزای خیر دهد ای ابا عتبه![24]
در زمان شعب، ابوطالب بر جان پیامبر(ص) بیم بسیار داشت، به طوری که موقع خواب به حضرتشان می‌گفت در رختخواب خود بخوابد و زمانی که مردم می‌خوابیدند؛ به یکى از فرزندان یا برادرانش دستور می‌داد که در رختخواب پیامبر بخوابد و آن‌حضرت جای دیگرى می‌رفت.[25] روزی ابوطالب به علی(ع) دستور داد جاى پیامبر(ص) بخوابد. علی(ع) قبول کرد، شب شد و مردم خوابیدند، علی(ع) در جاى پیامبر(ص) خوابید و به ابوطالب گفت: «یا ابتاه إنّى مقتول»؛ اى پدر، من کشته خواهم شد! ابوطالب در پاسخ فرزندش شعری سرود که معنای ابیات اول آن چنین است: پسرم! در این آزمایش صبور باش؛ زیرا صبر راهی عاقلانه‌ است. هر زنده‌ای سرانجام خواهد مرد. تو را در این آزمایش شدید، قربانی فردی قرار دادم که نجیب و پسر نجیب است.[26]
پایان حضور در شعب
با گذشت سه سال، ‌آتش دل قریشیان کمی فروکش کرد و همچنین دیدن سختی‌های فرزندان عبدالمطلب که با برخی از قریشیان، رابطه خویشاوندی نیز داشتند،‌ فضای عمومی را علیه پیمان‌نامه شکل داد و حتی برخی خواهان شکستن عهد خود بودند.[27] در این زمان، جبرئیل مسلط شدن موریانه بر عهدنامه را به اطلاع پیامبر(ص) و حضرتشان به اطلاع ابوطالب رساند. ابوطالب همراه برادرانش به مسجدالحرام آمد و خطاب به قریشیان گفت: برادرزاده‌ام که هیچ‌گاه دروغ نمی‌گوید به من خبر داد، خداوند بر پیمان‌نامه شما موریانه را مسلط فرمود و هر مطلبى را که مربوط به ظلم و جور و قطع رحم بود، خورده و در آن تنها نام خدا باقی مانده است، اگر برادرزاده‌ام راست گفته باشد، شما از این همه بداندیشى و بدرفتارى دست بردارید و اگر دروغ گفته باشد، او را به شما می‌سپارم تا بکشیدش و اگر هم خواستید او را زنده نگه دارید! گفتند: حرف منصفانه‌ای زدی! پیمان‌نامه را آوردند، و زمانی که آن‌را گشودند، آن‌را همان‌گونه دیدند که پیامبر(ص) گفته بود، و خرده‌های پیمان‌نامه بر روی دست‌ها و سر آنان فرو ریخت. ابوطالب به شعب بازگشت. گروهى از سران قریش از جمله مطعم بن عدى، عدىّ بن قیس، زمعة بن اسود، ابوالبخترى بن هاشم، زهیر بن ابی‌امیة این رفتار با بنی‌هاشم را نکوهش کردند، لباس و سلاح جنگى پوشیدند و پیش بنی‌هاشم و بنی‌مطلب رفتند و خواستند آنها بیرون آیند و به خانه‌هاى خود بروند و چون قریش چنین دیدند، درمانده شده و دانستند که آنان نمی‌توانند بنی‌هاشم را تسلیم خود کنند و بدین ترتیب بود که این محاصره ظالمانه در سال دهم بعثت پایان یافت.[28]
 

[1]. ‏طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی‏، سید احمد، ج 2، ص 90، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[2]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبدالله، معجم البلدان، ج 3، ص 347، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م.
[3]. همان.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 439، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 261، بیروت، دارالفکر، 1407ق.
[5]. مقریزی، تقی الدین‏، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع‏، ج 1، ص 44، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
[6]. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 350، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، بی‌تا؛ با اندکی تفاوت ر.ک: ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق، خلیل شحادة، ج 2، ص 414، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[7]. کاتب واقدی، محمد بن سعد بن منیع‏، الطبقات الکبری‏، ج 1، ص 163، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[8]. صالحی دمشقی‏، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 2، ص 377، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق.
[9]. بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 1، ص 230، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق.
[10]. ذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، محقق، معروف، بشار عوّاد، ج 1، ص 221،  دارالغرب الإسلامی، چاپ اول، 2003م؛ ابونعیم اصفهانی‏، احمد بن عبدالله‏، دلائل النبوة، ج 2، ص 311، بیروت‏، دارالنفائس‏، چاپ سوم‏، 1412ق‏.
[11]. الطبقات ‏الکبرى، ج‏ 1، ص 163؛ مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 4، ص 153، بورسعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.
[12]. یعقوبی، احمد بن أبی‌یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 31، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا.
[13]. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 50،‌ تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق.
[14]. میر شریفی، سید علی، آشنایی با تاریخ اسلام «پیام آور رحمت»، ج 1، ص 120، سازمان حج و زیارت.
[15]. ابن سید الناس‏، عیون الاثر، ج 1، ص 147، بیروت، دارالقلم‏، چاپ اول، 1414ق.
[16]. السیرة النبویة، ج ‏1، ص 351.
[17]. تاریخ‏ الإسلام، ج‏ 1، ص 221.
[18]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج 1، ص 63، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.
[19]. إمتاع ‏الأسماع، ج ‏1، ص 44.
[20]. دلائل ‏النبوة، ج ‏2، ص 315.
[21]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 368، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[22]. تاریخ ‏الیعقوبى، ج‏ 2، ص 31.
[23]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبوالفضل، ج 2، ص 336، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق.
[24]. السیرة النبویة، ج‏ 1، ص 351.
[25]. تاریخ ‏الإسلام، ج ‏1، ص 221.
[26]. شیخ مفید، الفصول المختارة، محقق، میر شریفی، علی، ص 58 - 59، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ ابن أبی‌الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، محقق، ابراهیم، محمد ابوالفضل،‏ ج 14، ص 64، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[27]. تاریخ ‏ابن‏خلدون، ج ‏2، ص 414.
[28]. الطبقات ‏الکبرى، ج ‏1، ص 164.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • چرا زن نمی‌تواند مرجع تقلید و قاضی باشد؟
    73146 اجتهاد و مرجعیت در اسلام 1387/04/03
    دانشمندان و متخصّصان دینی درباره‌ موضوعاتی؛ مانند مرجع تقلید، یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر، اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی‌آید. کسانی که می‌گویند زنان مرجع تقلید یا قاضی نمی‌شوند، به ادله‌ای؛ نظیر روایات و اجماع، تمسک کرده‌اند ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8592 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • با در نظرگرفتن جمیع جوانب و مصالح، آیا ارجح نیست که مقام رهبری در قانون جمهوری اسلامی ایران دارای یک زمان و دوره مشخص باشد؟
    8512 System 1389/04/16
    دائمی بودن رهبری در ایران ناشی از رأی مردم به قانون اساسی بوده و دلیلی نیز وجود ندارد که در صورت از دست ندادن شرایط، زمان آن را محدود کرد. فساد موجود در حکومت ها بیشتر ناشی از خلق و خوی حاکمان ...
  • با توجه به آیات 103 و 104 سوره کهف، راه تشخیص کار نیک از بد و ناپسند چیست؟
    24104 تفسیر 1389/05/13
    آیات شریفه، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت‏ترین افراد بشر مى‏پردازد. زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه‏هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها ...
  • آیا در اسلام، مسئله ای به نام وضوی ارتماسی داریم؟
    11356 Laws and Jurisprudence 1391/07/03
    وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ اما براى این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، باید در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضویى، هنگام بیرون آوردن ...
  • زنان عقیمی که بچه‌دار نمی‌شوند از دیدگاه قرآن چه جایگاهی دارند؟
    24597 تفسیر 1395/08/04
    گرچه پروردگار صلاح دیده برخی مردان و زنان، عقیم باشند[1] اما عقیم بودن و بچه‌دار نشدن به تنهایی نقصی معنوی - نه برای مردان و نه برای بانوان - نبوده و از مقام و ارزش انسانی هیچ کدام از آنها نمی‌کاهد. البته می‌شود برای ...
  • آیا در تحقیقات پزشکی، جایز است از جنین سقط شدهٔ انسان استفاده کرد؟
    7682 گوناگون 1393/02/25
    بیشتر فقها تشریح بدن انسان(جنین یا غیر جنین) را جایز نمی‌دانند، اما برخی از مراجع[1] در این‌باره می‌گویند، اگر این‌گونه تحقیقات در راستای کشف مطالب پزشکى جديد و مورد نیاز جامعه و نیز درمان بيمارى‌های تهدید کننده زندگى مردم باشد، جايز است؛ ولى تا ...
  • آیا گزارش غیر‌مسلمان مبنی بر نجاست چیزی که در اختیار اوست، مورد قبول است؟
    8833 اثبات نجاست 1393/02/03
    فقها در این زمینه فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نگذارده و می‌گویند، نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مى‌شود، و باید بر آن ترتیب اثر داد: 1. آن که انسان خودش یقین به نجاست پیدا کند. 2. دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى ...
  • معنای استدلال مباشر چیست؟
    19452 قیاس اقترانی و استثنائی 1391/12/06
    در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در این‌باره نگاشته‌اند، در این‌جا نقل می‌کنیم: بسیاری از منطق‌نگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشته‌های پیشین با عنوان «احکام قضایا» یا «نسبت قضایا» مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمرد‌ه‌اند و نام‌هایی؛ همچون استدلال «مباشر»، «بی‌واسطه» و «بسیط» ...
  • محدوده حرم مکه چقدر است؟
    9600 گوناگون 1396/10/23
    ابتدا باید دید منظور از حرم مکه چیست، آیا مراد، مسجد الحرام است؟ یا منطقه‌ای که زائرین خانه‌ی خدا بدون احرام، حق ورود به آن‌را ندارند و ورود کفار نیز به لحاظ شرعی در آن ممنوع است؟ در صورت نخست، پاسخ آن است که هر مکانی که در ...

پربازدیدترین ها