لطفا صبرکنید
بازدید
17645
17645
آخرین بروزرسانی:
1396/06/02
کد سایت
fa81365
کد بایگانی
99168
نمایه
ضربت خوردن و شهادت علی(ع) به نقل از منابع اهلسنت
طبقه بندی موضوعی
تاریخ|شهادت امام علی ع
گروه بندی اصطلاحات
شخصیتها|چهارده معصوم
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا در منابع اهلسنت؛ گزارشهایی از شهادت حضرت علی(ع) و تاریخ آن نقل شده است؟
پرسش
آیا کتابهای تاریخی معتبر از اهلسنت وجود دارد که تاریخ دقیق ضربت خوردن و شهادت حضرت علی(ع) در آن ثبت شده باشد.
پاسخ اجمالی
شهادت امام علی(ع) از مسلمات تاریخ است. علاوه بر منابع شیعی،[1] منابع فراوانی از اهلسنت - با اختلاف در برخی جزئیات - نیز بدان پرداختهاند:
1. على(ع) براى نماز صبح بیرون شد. غازهایی در حیاط خانه صیحه میزدند. آنها را کنار زدند. فرمود: «واگذاریدشان که آنها نوحهگرند!». پس ابن ملجم بر او ضربت زد.[2]
2. على(ع) همان شبى که در سحرگاهش ضربت خورد، خارج شد، در حالیکه میگفت: «کمربندت را براى مرگ محکم ببند که مرگ تو را دیدار خواهد کرد. و از مرگ نترس و بیتابى مکن آنگاه که بر تو وارد شود». و وقتی این ملجم به او ضربه زد گفت: «فزت و رب الکعبة»، و آخرین کلام او این بود: «من یعمل مثقال ذرّة خیرا یره، و من یعمل مثقال ذرّة شرا یره[3]».[4]
3. على(ع) هر روز صبح، اوّل اذان بیرون میآمد و مردم را براى نماز بیدار میکرد. ابن ملجم بر اشعث گذر کرد که در مسجد بود. او به ابن ملجم گفت: صبح، رسوایت کرد! حُجر بن عدى آنرا شنید. گفت: اى لوچ، او را کشتى! خدا تو را بکشد!
على(ع) بیرون شد، در حالیکه ندا میداد: «اى مردم، نماز!». ابن ملجم و همراهانش بر او حمله کردند، در حالیکه میگفتند: حکومت از آن خدا است، نه براى تو، اى على!
ابن ملجم با شمشیر بر فرق سر حضرت زد و ضربتِ شبیب به چارچوب در خورد، امّا مجاشع بن وردان گریخت.
على(ع) فرمود: «این مرد نگریزد!». مردم به طرف ابن ملجم دویدند و با سنگریزه بر او میزدند و دشنامش میدادند و فریاد میکشیدند. مردى از همْدان پایش را جلوى ساق او گرفت و مغیرة بن نوفل بن حارث هم بر صورت او زد و او را بر زمین انداخت و او را نزد حسن(ع) آورد.[5]
4. ابن ملجم بر سر حضرت علی(ع) زد. حضرت افتاد و فریاد زد: «بگیریدش!». مردم در پى او شتافتند. هرکس به او نزدیک میشد، با دم شمشیرش او را میزد.
قُثَم بن عبّاس پیش آمد، او را بلند کرد و بر زمین زد. [ابن ملجم] فریاد کشید: اى على! سگ خود را از من دور کن.
او را نزد على(ع) آوردند. حضرت فرمود: «ابن ملجمى؟».
گفت: آرى.
فرمود: «حسن! به دشمنت برس، شکمش را سیر کن و او را محکم ببند. اگر مُردم، او را به من ملحق کن تا نزد پروردگارم با او به مخاصمه پردازم، و اگر زنده ماندم، یا میبخشم یا قصاص میکنم».[6]
برخی منابع اهلسنت تاریخ ضربت خوردن امام علی(ع) را سحر هفدهم ماه رمضان میدانند.[7] اما برخی دیگر از آنها نوزدهم ماه رمضان را هم نقل کردهاند.[8]
5. یعقوبى پس از یادکرد ضربت خوردن امام علی(ع) با شمشیر، میگوید: علی(ع) دو روز زنده بود و شب جمعه، اولین شب از دهه آخر ماه رمضان سال چهلم هجرى در گذشت، که از ماههاى عجم در ماه کانون دوم (ژانویه) بود، در حالیکه 63 سال داشت.
فرزندش حسن(ع) او را غسل داد و بر او نماز خواند و هفت تکبیر بر او گفت و فرمود: «آگاه باشید که پس از او بر احدى اینگونه تکبیر گفته نمیشود». در کوفه، در جایى که به آن «غَرىّ» گفته میشود، دفن شد.[9]
6. على(ع) صبحدم بیست و یکم رمضان کشته شد. حسن(ع) در خطبهاى در مناقب على(ع) میگفت: «شب نزول قرآن کشته شد، شبى که عیسى را به معراج بردند، شبى که موسى جان باخت». حسن بن على(ع) بر وى نماز گزارد.[10]
1. على(ع) براى نماز صبح بیرون شد. غازهایی در حیاط خانه صیحه میزدند. آنها را کنار زدند. فرمود: «واگذاریدشان که آنها نوحهگرند!». پس ابن ملجم بر او ضربت زد.[2]
2. على(ع) همان شبى که در سحرگاهش ضربت خورد، خارج شد، در حالیکه میگفت: «کمربندت را براى مرگ محکم ببند که مرگ تو را دیدار خواهد کرد. و از مرگ نترس و بیتابى مکن آنگاه که بر تو وارد شود». و وقتی این ملجم به او ضربه زد گفت: «فزت و رب الکعبة»، و آخرین کلام او این بود: «من یعمل مثقال ذرّة خیرا یره، و من یعمل مثقال ذرّة شرا یره[3]».[4]
3. على(ع) هر روز صبح، اوّل اذان بیرون میآمد و مردم را براى نماز بیدار میکرد. ابن ملجم بر اشعث گذر کرد که در مسجد بود. او به ابن ملجم گفت: صبح، رسوایت کرد! حُجر بن عدى آنرا شنید. گفت: اى لوچ، او را کشتى! خدا تو را بکشد!
على(ع) بیرون شد، در حالیکه ندا میداد: «اى مردم، نماز!». ابن ملجم و همراهانش بر او حمله کردند، در حالیکه میگفتند: حکومت از آن خدا است، نه براى تو، اى على!
ابن ملجم با شمشیر بر فرق سر حضرت زد و ضربتِ شبیب به چارچوب در خورد، امّا مجاشع بن وردان گریخت.
على(ع) فرمود: «این مرد نگریزد!». مردم به طرف ابن ملجم دویدند و با سنگریزه بر او میزدند و دشنامش میدادند و فریاد میکشیدند. مردى از همْدان پایش را جلوى ساق او گرفت و مغیرة بن نوفل بن حارث هم بر صورت او زد و او را بر زمین انداخت و او را نزد حسن(ع) آورد.[5]
4. ابن ملجم بر سر حضرت علی(ع) زد. حضرت افتاد و فریاد زد: «بگیریدش!». مردم در پى او شتافتند. هرکس به او نزدیک میشد، با دم شمشیرش او را میزد.
قُثَم بن عبّاس پیش آمد، او را بلند کرد و بر زمین زد. [ابن ملجم] فریاد کشید: اى على! سگ خود را از من دور کن.
او را نزد على(ع) آوردند. حضرت فرمود: «ابن ملجمى؟».
گفت: آرى.
فرمود: «حسن! به دشمنت برس، شکمش را سیر کن و او را محکم ببند. اگر مُردم، او را به من ملحق کن تا نزد پروردگارم با او به مخاصمه پردازم، و اگر زنده ماندم، یا میبخشم یا قصاص میکنم».[6]
برخی منابع اهلسنت تاریخ ضربت خوردن امام علی(ع) را سحر هفدهم ماه رمضان میدانند.[7] اما برخی دیگر از آنها نوزدهم ماه رمضان را هم نقل کردهاند.[8]
5. یعقوبى پس از یادکرد ضربت خوردن امام علی(ع) با شمشیر، میگوید: علی(ع) دو روز زنده بود و شب جمعه، اولین شب از دهه آخر ماه رمضان سال چهلم هجرى در گذشت، که از ماههاى عجم در ماه کانون دوم (ژانویه) بود، در حالیکه 63 سال داشت.
فرزندش حسن(ع) او را غسل داد و بر او نماز خواند و هفت تکبیر بر او گفت و فرمود: «آگاه باشید که پس از او بر احدى اینگونه تکبیر گفته نمیشود». در کوفه، در جایى که به آن «غَرىّ» گفته میشود، دفن شد.[9]
6. على(ع) صبحدم بیست و یکم رمضان کشته شد. حسن(ع) در خطبهاى در مناقب على(ع) میگفت: «شب نزول قرآن کشته شد، شبى که عیسى را به معراج بردند، شبى که موسى جان باخت». حسن بن على(ع) بر وى نماز گزارد.[10]
[1]. مانند: شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 9، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 309، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، 1417ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 3، ص 307، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق.
[2]. شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، فضائل الصحابة، ج 2، ص 560، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1403ق؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 388، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 13، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[3]. «پس هر که هموزن ذرّهاى نیکى کند [نتیجه] آنرا خواهد دید. و هر که هموزن ذرّهاى بدى کند [نتیجه] آنرا خواهد دید»؛ زلزله، 7 – 8.
[4]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 2، ص 499، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[5]. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 412 – 413، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق.
[6]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 212، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بیتا.
[7]. برای نمونه نک: أنساب الأشراف، ج 2، ص490؛ ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 10 و 13، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ سبط بن جوزی، تذکرة الخواص من الأمة فی ذکر خصائص الأئمة، ص 162، قم، منشورات الشریف الرضی، چاپ اول، 1418ق؛ أبو الفَرَج اصفهانی، على بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص 46، بیروت، دار المعرفة، بیتا.
[8]. مقاتل الطالبیین، ص 46؛ ابن ابى الدنیا بغدادی، ابوبکر عبدالله بن محمد، مقتل الإمام أمیر المؤمنین على بن أبیطالب، ص 59، قم، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، چاپ اوّل، 1411ق.
[9]. تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 212 – 213.
[10]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: عطا، مصطفی عبد القادر، ج 3، ص 154، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.
نظرات