لطفا صبرکنید
بازدید
18585
18585
آخرین بروزرسانی:
1396/10/10
کد سایت
fa82223
کد بایگانی
100067
نمایه
معنای ظاهر و باطن در خدای متعال
طبقه بندی موضوعی
حدیث|امام علی ع|صفات الهی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
هر آشکاری غیر از خدا، پنهان است(پنهان نیست. نسخه بدل) و هر پنهانی غیر از خدا آشکار نیست. تفسیر این سخن امام علی(ع) چیست؟
پرسش
سلام. در ترجمه خطبهی 65 نهج البلاغه، در باب خداشناسی آمده است: «هر ظاهری غیر از او پنهان است». چگونه چیزی که ظاهر است میتواند پنهان باشد؟! لطفاً توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
امام علی(ع) در یکی از خطبههایش در توصیف پروردگار فرموده است: «وَ کُلُّ ظَاهِرٍ غَیْرَهُ [غَیْرُ بَاطِنٍ] بَاطِنٌ، وَ کُلُّ بَاطِنٍ غَیْرَهُ غَیْرُ ظَاهِرٍ»؛[1] و هر آشکارى جز او غیر پنهان(در نسخهای، پنهان) است، و هر پنهانى جز او غیر آشکار است.
جمله «و کلّ ظاهر غیره غیر باطن»؛ یعنى هر ظاهر و معلوم بر غیرى، غیر از خدا، غیر باطن و غیر مجهول است؛ زیرا که بکنه مفهوم و ماهیّت معلوم است، برخلاف خداى متعال که بکنه حقیقت، به سبب شدّت ظهور، معلوم هیچکس نیست، و کسی راه علم به او ندارد، الّا ذاتش.[2]
البته در حاشیه نسخه اصل به عنوان نسخه بدل چنین نوشته است: «و کلّ ظاهر غیره باطن»؛ یعنی هر ظاهر و موجودی غیر از او، باطن و مخفی است بذاته، و موجود و ظاهر است به او؛ زیرا که او است موجود و ظاهر بذاته، و نیست غیر او مگر مخفی بذاته و ظاهر به او. پس او است ظاهر، و مخفی است از شدت ظهور.[3]
معنای ظاهر
ظهور در مورد خداوند دو معنا دارد: یکی از معانی ظهور نسبت به خداوند، غلبه و احاطه است؛ وقتی بگوییم خداوند ظاهر است؛ یعنی او بر نظام وجود احاطه، غلبه و سلطه دارد.
معنای دیگر ظهور نسبت به ذات قدس الهی، این است که اگر کسی با چشم بصیرت نگاه کند، متوجه میشود که این نظام وجود، عین احتیاج و فقر است، و وقتی عین احتیاج و فقر شد، پس وابسته به قدرت مطلقه است. به تعبیر دیگر، به طور کلی نظام وجود، «معنای حرفی» و وابستگی صرف است و قابل ملاحظه استقلالی نیست؛ بدین معنا که «معنای حرفی» وقتی قابل توجه و قابل ملاحظه است که به تبع «معنای اسمی» ملاحظه شود. پس آن چیزی که اول از نظام وجود به ذهن میآمد هستی مستقل بود، در صورتی که هستی مستقل، ذات باری تعالی است و هستیهای دیگر همه به او وابستهاند.
امام حسین(ع) خطاب به خداوند میفرماید: «کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک، أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک»؛[4] چگونه میتوان برای اثبات وجود تو به چیزی استدلال نمود که خود او در وجودش به تو احتیاج دارد؟! آیا برای موجودی غیر از تو ظهوری مشاهده میشود که در تو نباشد، تا او بخواهد تو را آشکار کند؟!
معنای کلام حضرت این است که: به طور کلی «ظاهر» همان چیزی است که ذاتش مستقل است، و آن ذات لایزال خدا است.
بنابر این یک معنای ظهور یعنی غلبه و احاطه؛ و معنای دیگرش وضوح و روشنی است، به گونهای که هیچ چیز دیگر در برابر او وضوح و روشنی ندارد.
قرآن کریم در این باره میفرماید: «أفی الله شک فاطر السماوات و الارض»؛[5] آیا در خدایی که خالق آسمانها و زمین است شک و تردید میکنید؟
معنای این آیه این است که خدای متعال از بس ظاهر است، جای هیچ شک و تردید نیست.[6]
«و کلّ باطن غیره غیر ظاهر»؛[7] یعنى هر غیر ظاهر و مجهول بر غیرى، غیر از خدا، غیر ظاهر است بنفسه و بذاته، بلکه بذاته مجهول است و بیایجاد و اظهار خدا، او را جلوه ظهور نتواند بود، و در ظلمت عدم و خفا باقى است، چه در خارج و چه در ذهن، بر خلاف خداى تعالى که بذاته ظاهر و از شدّت ظهور محجوب و مخفى است. و باطن است، در عین ظهور فى ذاته بذاته لذاته، و ظاهر است از براى غیر به آثار.[8]
معنای باطن
در معنای باطن هم دو احتمال وجود دارد: یکی آن است که ذات خداوند برای ما مخفی است، به گونهای که ما نمیتوانیم او را درک نموده و به آن احاطه پیدا کنیم. برخی از فلاسفه معتقدند: ذات خدا در عین حال که ظاهر است، باطن هم هست؛ یعنی برای ما قابل درک نیست؛ ذهن ما محدود است و ذات لایزال خدا غیر محدود.
بنابراین انسان محدود، قدرت احاطه به نامحدود را ندارد. به عبارت دیگر، ما خود محاط هستیم؛ یعنی خدا محیط بر ما است و ما محاط او هستیم، آن وقت محاط نمیتواند احاطه به محیط پیدا کند؛ لذا ذات خداوند برای ما باطن است، یعنی برای ما قابل درک نیست.
معنای دیگر باطن، این است که در باطن اشیاء نفوذ دارد؛ یعنی خدا به باطن همه اشیای جهان آفرینش علم دارد، و علم او به داخل و باطن اشیاء نفوذ دارد؛ از باطن همه موجودات خبر دارد؛ از دلهای ما؛ از درون دریاها؛ از داخل کوهها؛ و از درون هر چیز خبر دارد. پس معنای دیگر این است که علم خدا به خفایای تمامی موجودات نفوذ کرده است.[9]
جمله «و کلّ ظاهر غیره غیر باطن»؛ یعنى هر ظاهر و معلوم بر غیرى، غیر از خدا، غیر باطن و غیر مجهول است؛ زیرا که بکنه مفهوم و ماهیّت معلوم است، برخلاف خداى متعال که بکنه حقیقت، به سبب شدّت ظهور، معلوم هیچکس نیست، و کسی راه علم به او ندارد، الّا ذاتش.[2]
البته در حاشیه نسخه اصل به عنوان نسخه بدل چنین نوشته است: «و کلّ ظاهر غیره باطن»؛ یعنی هر ظاهر و موجودی غیر از او، باطن و مخفی است بذاته، و موجود و ظاهر است به او؛ زیرا که او است موجود و ظاهر بذاته، و نیست غیر او مگر مخفی بذاته و ظاهر به او. پس او است ظاهر، و مخفی است از شدت ظهور.[3]
معنای ظاهر
ظهور در مورد خداوند دو معنا دارد: یکی از معانی ظهور نسبت به خداوند، غلبه و احاطه است؛ وقتی بگوییم خداوند ظاهر است؛ یعنی او بر نظام وجود احاطه، غلبه و سلطه دارد.
معنای دیگر ظهور نسبت به ذات قدس الهی، این است که اگر کسی با چشم بصیرت نگاه کند، متوجه میشود که این نظام وجود، عین احتیاج و فقر است، و وقتی عین احتیاج و فقر شد، پس وابسته به قدرت مطلقه است. به تعبیر دیگر، به طور کلی نظام وجود، «معنای حرفی» و وابستگی صرف است و قابل ملاحظه استقلالی نیست؛ بدین معنا که «معنای حرفی» وقتی قابل توجه و قابل ملاحظه است که به تبع «معنای اسمی» ملاحظه شود. پس آن چیزی که اول از نظام وجود به ذهن میآمد هستی مستقل بود، در صورتی که هستی مستقل، ذات باری تعالی است و هستیهای دیگر همه به او وابستهاند.
امام حسین(ع) خطاب به خداوند میفرماید: «کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک، أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک»؛[4] چگونه میتوان برای اثبات وجود تو به چیزی استدلال نمود که خود او در وجودش به تو احتیاج دارد؟! آیا برای موجودی غیر از تو ظهوری مشاهده میشود که در تو نباشد، تا او بخواهد تو را آشکار کند؟!
معنای کلام حضرت این است که: به طور کلی «ظاهر» همان چیزی است که ذاتش مستقل است، و آن ذات لایزال خدا است.
بنابر این یک معنای ظهور یعنی غلبه و احاطه؛ و معنای دیگرش وضوح و روشنی است، به گونهای که هیچ چیز دیگر در برابر او وضوح و روشنی ندارد.
قرآن کریم در این باره میفرماید: «أفی الله شک فاطر السماوات و الارض»؛[5] آیا در خدایی که خالق آسمانها و زمین است شک و تردید میکنید؟
معنای این آیه این است که خدای متعال از بس ظاهر است، جای هیچ شک و تردید نیست.[6]
«و کلّ باطن غیره غیر ظاهر»؛[7] یعنى هر غیر ظاهر و مجهول بر غیرى، غیر از خدا، غیر ظاهر است بنفسه و بذاته، بلکه بذاته مجهول است و بیایجاد و اظهار خدا، او را جلوه ظهور نتواند بود، و در ظلمت عدم و خفا باقى است، چه در خارج و چه در ذهن، بر خلاف خداى تعالى که بذاته ظاهر و از شدّت ظهور محجوب و مخفى است. و باطن است، در عین ظهور فى ذاته بذاته لذاته، و ظاهر است از براى غیر به آثار.[8]
معنای باطن
در معنای باطن هم دو احتمال وجود دارد: یکی آن است که ذات خداوند برای ما مخفی است، به گونهای که ما نمیتوانیم او را درک نموده و به آن احاطه پیدا کنیم. برخی از فلاسفه معتقدند: ذات خدا در عین حال که ظاهر است، باطن هم هست؛ یعنی برای ما قابل درک نیست؛ ذهن ما محدود است و ذات لایزال خدا غیر محدود.
بنابراین انسان محدود، قدرت احاطه به نامحدود را ندارد. به عبارت دیگر، ما خود محاط هستیم؛ یعنی خدا محیط بر ما است و ما محاط او هستیم، آن وقت محاط نمیتواند احاطه به محیط پیدا کند؛ لذا ذات خداوند برای ما باطن است، یعنی برای ما قابل درک نیست.
معنای دیگر باطن، این است که در باطن اشیاء نفوذ دارد؛ یعنی خدا به باطن همه اشیای جهان آفرینش علم دارد، و علم او به داخل و باطن اشیاء نفوذ دارد؛ از باطن همه موجودات خبر دارد؛ از دلهای ما؛ از درون دریاها؛ از داخل کوهها؛ و از درون هر چیز خبر دارد. پس معنای دیگر این است که علم خدا به خفایای تمامی موجودات نفوذ کرده است.[9]
[1]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 96، خ 65، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[2]. نواب لاهیجی، میزا محمد باقر، شرح نهج البلاغه، تصحیح و تعلیقات، جعفر، سید محمد مهدی، نیری، محمد یوسف، ج 1، ص 356، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، 1379ش.
[3]. همان.
[4]. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، ج 1، ص 349، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1409ق.
[5]. ابراهیم، 10.
[6]. منتظری، حسینعلی، درسهایی از نهج البلاغه، ج 3، ص 130 – 131، تهران، سرایی، چاپ دوم، 1383ش.
[7]. در حاشیه نسخه اصل است: «کل باطن غیره فهو ظاهر»؛ یعنی هر باطن و مخفی بر غیری غیر او، ظاهر است نزد عقل به حسب ماهیت. و او است باطن و مخفی بکنه ذات و صفات بر جمیع مدارک، اگر چه اظهر از هر ظاهر است به حسب آثار. نواب لاهیجی، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 356.
[8]. نواب لاهیجی، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 356.
[9]. درسهایی از نهج البلاغه، ج 3، ص 132.
نظرات