جستجوی پیشرفته
بازدید
44212
آخرین بروزرسانی: 1396/10/18
خلاصه پرسش
در چه حالاتی فعل مضارع منصوب می‌شود؟
پرسش
در آیه 35 سوره بقره، نون عوض رفع در «فتکونا» آیا به جزمی افتاده و یا به نصبی؟ لطفاً در این‌باره توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
همه صیغه‌های فعل مضارع به جز صیغه جمع مؤنث غائب و مخاطب که مبنی بر سکون هستند، از افعال مُعرب به شمار می‌روند. این صیغه‌های معرب، در حالت عادی مرفوع هستند. اما برخی مواقع به دلیل وارد شدن عوامل نصب یا جزم، منصوب یا مجزوم می‌شوند.
عواملی که فعل مضارع را منصوب می‌کنند عبارت‌اند از:
الف. لَنْ: اگر این حرف بر سر فعل مضارع وارد شود، علاوه بر این‌که معنای فعل را از زمان حال به زمان آینده تغییر می‌دهد و معنای آن‌را منفی می‌کند، إعراب آن‌را از رفع به نصب تغییر می‌دهد؛ مانند: «وَ لَنْ یُخْلِفَ اللهُ وَعْدَه‏»؛[1] هیچ‌گاه خدا خُلف وعده نمی‌کند.
ب. کَی: این حرف بر دو قسم است:
1. مصدریه: این قسم از حرف «کی» فعل مضارع را منصوب می‌کند.
2. تعلیلیه: به دلیل این‌که این حرف جرّ است، نمی‌تواند فعل مضارع را منصوب کند و در صورت وارد شدن بر فعل مضارع، حرف «أن» در تقدیر خواهد بود و فعل مضارع توسط «أن مقدّره» منصوب خواهد شد.
اگر بر سر حرف «کی» لام جرّ وارد شود، حتماً مصدریه خواهد بود؛ مانند «لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلى‏ ما فاتَکُمْ»[2] و اگر «کی» بر سر لام جرّ یا «أن» وارد شود، قطعاً تعلیلیه خواهد بود. اما اگر حرف «کی» تنها باشد، هر دو وجه جایز است؛ مانند: «کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاء»؛[3] تا دارایی‌ها فقط بین ثروتمندان دست به دست نشود.
ج. إذَنْ: این حرف با رعایت سه شرط، فعل مضارع را منصوب می‌کند:
1. در صدر کلام قرار گرفته باشد (چیزی از اجزای جمله بر آن مقدّم نشده باشد). اما اگر حروف «واو» یا «فاء» بر آن مقدّم شده باشد، هر دو إعراب نصب و رفع جایز خواهد بود.
2. زمان کلام، آینده باشد.
3. بین آن و فعل مضارع چیزی فاصله نشود مگر فعل قسم.
د. أنْ: این حرف، فعل مضارع را منصوب می‌کند؛ مانند: «أمْ أَرَدْتُمْ أَنْ یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکُم‏»[4] (یا این‌که خواستید غضب خدا بر شما نازل شود). بر خلاف حروف مشابه آن؛ یعنی «أن» زائده،[5] مفسّره[6] و مخفّفه از مثقّله[7] که تأثیری بر فعل نداشته و آن‌را منصوب نمی‌کنند.
گاهی «أن» ناصبه در حالی‌که در کلام ذکر نشده و مقدّر است، فعل را منصوب می‌کند. مواردی که فعل به «أن» مقدّره منصوب می‌شود و مقدّر بودن آن واجب است عبارت‌اند از:
1. لام: اگر قبل از «لام»، یک فعل ماضی منفی از ماده «کون» قرار داشته باشد و به صورت ناقصه باشد، بعد از «لام» حرف «أن» ناصبه در تقدیر خواهد بود. به این «لام»، لام جحود گفته می‌شود؛ مانند: «وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِم‏»؛[8] خدا آنان را عذاب نخواهد کرد در حالی‌که تو در بین آنان هستی.
2. حتّی: اگر فعل مضارعی که بعد از «حتی» قرار گرفته، به اعتبار تکلم یا به اعتبار زمان فعل ما قبلش، برای استقبال باشد، این فعل توسط «أن» که در تقدیر است، منصوب می‌شود؛ مثال قسم اول: «فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّى تَفی‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللهِ‏»؛[9] با آن گروهی که ستم کرده بجنگید تا به امر خدا برگردد. و مثال قسم دوم: «وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللهِ‏»؛[10] و متزلزل شدند تا این‌که پیامبر و مؤمنانی که با او بودند، گفتند: نصرت خدا کی خواهد بود.
3. أو: اگر قبل از فعل مضارع حرف «أو» قرار بگیرد، به شرط این‌که بتوان به جای آن حرف «حتی» را قرار داد، این فعل مضارع توسط «أن» مقدّره منصوب می‌شود؛ مانند: «لَألزَمَنَّکَ أو تَقضینی حَقّی».
4. فاء سببیت: از جمله مواضعی که فعل مضارع منصوب می‌شود، قرار گرفتن بعد از فاء سببیت است.[11] اگر فعل مضارع بعد از فاء سببیت واقع شود، با مقدّم شدن یکی از امور ذیل بر فاء سببیت، این فعل توسط أنْ مقدر منصوب می‌شود:
1-4. نفی محض: منظور از نفی محض، نفی‌ای است که توسط «إلّا» و یا نفی دیگر، شکسته نشده باشد و معنای کلام به معنای مثبت تغییر نکرده باشد و یا مقرون به استفهام تقریری[12] نباشد. این نفی می‌تواند توسط حروف نافیه، یا اسم منفی مانند «غیر» و یا افعال ناقصه ایجاد شود؛ مانند: «لَا یُقْضَى عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا»؛[13] هرگز فرمان مرگشان صادر نمی‌شود تا بمیرند.
2-4. طلب محض: طلب محض شامل امر، نهی، دعاء، استفهام، عرض،[14] تحضیض،[15] تمنّی[16] و ترجی[17] می‌شود. منظور از طلب محض، طلبی است که لفظ آن به طور صریح و منصوص، دلالت بر امر کند؛ بر خلاف اسم فعل و جمله خبریه‌ای که به معنای امر باشد؛ مانند: «یَا لَیْتَنِی کُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ»؛[18] ای کاش ما هم با آنها بودیم، و به رستگاری [و پیروزی] بزرگی می‌رسیدیم. «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمین‏»؛[19] نزدیک این درخت نشوید؛ که از ستمگران خواهید شد. برخی از نحویون اسم فعل و جمله خبریه را نیز داخل در این حکم دانسته‌اند.
5-4. واو معیّت: پس از «واو» معیت با رعایت همان شرایطی که برای فاء سببیت گفته شد، أنْ ناصبه مقدّر می‌شود.
اما مواردی که فعل مضارع توسط «أن» مقدّره منصوب می‌گردد و مقدّر بودن آن جایز است، عبارت‌اند از:
یک. لام: بعد از لام جارّه و به شرط این‌که قبل از آن فعل ماضی منفی ناقص از ماده «کَون» قرار نگرفته باشد؛ مانند: «وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمین‏»؛[20] ما دستور داریم که تسلیم پروردگار عالمیان باشیم.
دو. در صورتی که فعل مضارع توسط یکی از حروف «أو»، «واو»، «فاء» و «ثُمّ» به اسمی که به تأویل فعل نمی‌رود، عطف شود، توسط «أن»‌ی که مقدّر بودن آن جایز است، منصوب می‌شود؛ مانند: «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً»[21] (و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی می‌فرستد). «و لبسُ عَباءةٍ وَ تَقرَّ عَینی»، «لولا توقعُ مُعترٍّ فأرضیَه» و «إنّی وَ قَتلی سلیکا ثم أعقلَه».[22]
 

[1]. حج، 47.
[2]. آل عمران، 153.
[3]. حشر، 7.
[4]. طه، 86.
[5]. حرفی که بعد از لمّا قرار می‌گیرد و یا بین «قسم» و «لو» واقع می‌شود؛ مانند: «فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشیر»؛ یوسف، 96.
[6]. حرفی که جمله ما قبل آن، معنای قول و سخن دارد؛ مانند: «فَأَوْحَیْنا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْک‏»؛ مؤمنون، 27.
[7]. در صورتی که «أن» بعد از کلامی قرار بگیرد که دلالت بر یقین و علم و اعتقاد ثابت دارد؛ مانند: «عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضى»؛ مزمل، 20. «أَ فَلا یَرَوْنَ أَلاَّ یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلا»؛ طه، 89.
[8]. انفال، 33.
[9]. حجرات، 9.
[10]. بقره، 214.
[12]. مانند: «آلم تشهد الورد متفتحًا فتسر به؟». در این حالت هم نصب جایز است به دلیل داشتن صورت نفی و استفهام و هم رفع جایز است به دلیل داشتن معنای اثباتی جمله.
[13]. فاطر، 36.
[14]. درخواست با نرمی و ملایمت.
[15]. تشویق همراه با اعمال فشار.
[16]. آرزو کردن.
[17]. امید داشتن.
[18]. نساء، 73.
[19]. بقره، 35؛ اعراف، 19.
[20]. انعام، 71.
[21]. شورا، 51.
[22]. نجار، محمد عبدالعزیز، ضیاء السالک الی اوضح المسالک، ج 4، ص 3 - 30، بیروت، مؤسسه رسالت، چاپ اول، 1422ق.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • چرا زن نمی‌تواند مرجع تقلید و قاضی باشد؟
    73146 اجتهاد و مرجعیت در اسلام 1387/04/03
    دانشمندان و متخصّصان دینی درباره‌ موضوعاتی؛ مانند مرجع تقلید، یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر، اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی‌آید. کسانی که می‌گویند زنان مرجع تقلید یا قاضی نمی‌شوند، به ادله‌ای؛ نظیر روایات و اجماع، تمسک کرده‌اند ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8592 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • با در نظرگرفتن جمیع جوانب و مصالح، آیا ارجح نیست که مقام رهبری در قانون جمهوری اسلامی ایران دارای یک زمان و دوره مشخص باشد؟
    8512 System 1389/04/16
    دائمی بودن رهبری در ایران ناشی از رأی مردم به قانون اساسی بوده و دلیلی نیز وجود ندارد که در صورت از دست ندادن شرایط، زمان آن را محدود کرد. فساد موجود در حکومت ها بیشتر ناشی از خلق و خوی حاکمان ...
  • با توجه به آیات 103 و 104 سوره کهف، راه تشخیص کار نیک از بد و ناپسند چیست؟
    24104 تفسیر 1389/05/13
    آیات شریفه، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت‏ترین افراد بشر مى‏پردازد. زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه‏هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها ...
  • آیا در اسلام، مسئله ای به نام وضوی ارتماسی داریم؟
    11356 Laws and Jurisprudence 1391/07/03
    وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ اما براى این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، باید در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضویى، هنگام بیرون آوردن ...
  • زنان عقیمی که بچه‌دار نمی‌شوند از دیدگاه قرآن چه جایگاهی دارند؟
    24597 تفسیر 1395/08/04
    گرچه پروردگار صلاح دیده برخی مردان و زنان، عقیم باشند[1] اما عقیم بودن و بچه‌دار نشدن به تنهایی نقصی معنوی - نه برای مردان و نه برای بانوان - نبوده و از مقام و ارزش انسانی هیچ کدام از آنها نمی‌کاهد. البته می‌شود برای ...
  • آیا در تحقیقات پزشکی، جایز است از جنین سقط شدهٔ انسان استفاده کرد؟
    7682 گوناگون 1393/02/25
    بیشتر فقها تشریح بدن انسان(جنین یا غیر جنین) را جایز نمی‌دانند، اما برخی از مراجع[1] در این‌باره می‌گویند، اگر این‌گونه تحقیقات در راستای کشف مطالب پزشکى جديد و مورد نیاز جامعه و نیز درمان بيمارى‌های تهدید کننده زندگى مردم باشد، جايز است؛ ولى تا ...
  • آیا گزارش غیر‌مسلمان مبنی بر نجاست چیزی که در اختیار اوست، مورد قبول است؟
    8833 اثبات نجاست 1393/02/03
    فقها در این زمینه فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نگذارده و می‌گویند، نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مى‌شود، و باید بر آن ترتیب اثر داد: 1. آن که انسان خودش یقین به نجاست پیدا کند. 2. دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى ...
  • معنای استدلال مباشر چیست؟
    19452 قیاس اقترانی و استثنائی 1391/12/06
    در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در این‌باره نگاشته‌اند، در این‌جا نقل می‌کنیم: بسیاری از منطق‌نگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشته‌های پیشین با عنوان «احکام قضایا» یا «نسبت قضایا» مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمرد‌ه‌اند و نام‌هایی؛ همچون استدلال «مباشر»، «بی‌واسطه» و «بسیط» ...
  • محدوده حرم مکه چقدر است؟
    9600 گوناگون 1396/10/23
    ابتدا باید دید منظور از حرم مکه چیست، آیا مراد، مسجد الحرام است؟ یا منطقه‌ای که زائرین خانه‌ی خدا بدون احرام، حق ورود به آن‌را ندارند و ورود کفار نیز به لحاظ شرعی در آن ممنوع است؟ در صورت نخست، پاسخ آن است که هر مکانی که در ...

پربازدیدترین ها