لطفا صبرکنید
بازدید
11418
11418
آخرین بروزرسانی:
1397/11/09
کد سایت
fa86570
کد بایگانی
104075
نمایه
شهادت حضرت زهرا(س) در منابع شیعه
طبقه بندی موضوعی
حضرت فاطمه زهرا س|زهرا بعد از پیامبر ص|شهادت زهرا س و مرقد ایشان|حضرت زهرا (س)
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا در منابع شیعی به علت شهادت حضرت فاطمه(س) تصریح شده است؟
پرسش
آیا در منابع شیعه دلیلی که دال بر شهادت حضرت فاطمه(س) باشد، وجود دارد؟
پاسخ اجمالی
بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص)، آسیبهای جسمی و روحی فراوانی به حضرت زهرا(س) وارد شد که در نهایت به شهادت حضرتشان انجامید.[1] در منابع شیعی گزارشهای گوناگونی حاکی از آن است که حضرتشان میان در و دیوار قرار گرفته، بازویشان با غلاف شمشیر، پهلویشان با لگد و صورتشان با سیلی آسیب دید. شدّت این آسیبها به حدّى بود که فرزندی که به او باردار بودند(حضرت محسن) نیز سقط شد. البته گزارشهای موجود دارای برخی تفاوتها میباشند، اما شهادت زهرا(س) و فرزندش نقطه اشتراک تمام آنها است. اکنون به بخش کوچکی از این گزارشها اشاره میکنیم:
1. پیامبر(ص) فرمودند: «... گویا مىبینم پس از من خوارى به خانه زهرا(س) راه یافته؛ حرمتش زیر پا نهاده شده؛ حقش غصب گردیده؛ از ارث ممنوع شده؛ پهلویش شکسته و جنینش سقط شده؛ و فریاد میزند یا محمداه و پاسخی نمیشنود؛ کمک میطلبد و کسى به داد او نمیرسد و همیشه پس از من گرفتار و گریان است... و او اول کسی از خاندانم است که با غم و اندوه شهید شده و بر من وارد میشود. پس میگویم: خدایا کسی که به او ظلم کرده را لعنت کن و غاصب حقش را به مجازاتش برسان و کسی که ذلیلش کرده را خوار کن و آنکه به پهلویش ضربه زد و فرزندش را سقط کرد در آتش قرار ده...».[2]
2. امام على(ع) در جواب این پرسش که چرا عمر مانند دیگر کارگزارانش از قنفذ[3] مالیات نمیگرفت، فرمود: زیرا فاطمه(س) هنگامی که از ما دفاع میکرد، قنفذ او را با تازیانه زد و در حالیکه اثر آن تازیانه در بازویش مانند بازوبندی باقى مانده بود، از دنیا رفت».[4]
3. حضرت زهرا(س): «... آنها آمدند و درب خانهام را به آتش کشیدند. من آنها را به خدا و پدرم سوگند دادم که دست از ما بردارید و بروید، امّا آنها اعتنا نکردند ... همچنین چنان به در لگد زد که درِ نیمسوخته بهروی من افتاد، در حالیکه باردار بودم و همانطور که آتش زبانه میکشید، با صورت به زمین افتادم … سپس چنان با سیلی به صورتم زد که گوشوارههایم کنده شد ... محسنم را سقط کردند».[5]
4. امام باقر(ع): «حضرت زهرا(س)به محسن حامله شد، اما هنگامی که پس از رحلت پیامبر(ص) به خانهاش هجوم آورده و اتفاقاتی که آن روز رخ داد و امام علی(ع) را بیرون کشیدند، هم اینها باعث شد تا فاطمه(س)، محسن که نزدیک وقت زادنش بود را سقط کرد و همین روز آغاز بیماری و رحلتشان بود. درود خدا بر او باد».[6]
5. امام صادق(ع): «پیامبر(ص) فرمود: ملعون است، ملعون است کسی که بعد از من به فاطمه(س) ظلم میکند و حقش را غصب کرده و شهیدش میکند».[7]
6. امام صادق(ع): «در شب معراج به پیامبر(ص) گفته شد که خداوند شما را با سه چیز مورد آزمایش قرار میدهد. سوّمین آزمایش، مصیبتی است که بعد از رحلتت به اهلبیت تو میرسد که کشته خواهند شد... و امّا دخترت مورد ستم قرار گرفته، حقش را غصب مىکنند، با آنکه باردار است، او را مىزنند. بدون اجازه او به منزلش داخل شده و افراد فرومایه، او را میرنجانند و وى پشتیبانی نداشته و به دنبال آسیبی که به او میرسد، فرزندش سقط شده و به همین دلیل از دنیا مىرود».[8]
7. امام صادق(ع) فرمودند: «علت وفات حضرت زهرا(س) ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر خود بر حضرتشان زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و بعد از آن هیچ یک از آزار دهندگان خویش را به خانهاش راه نداد».[9]
8. امام صادق(ع): «...وقتی حضرت زهرا(س) نامه فدک را از ابوبکر گرفت، با عمر برخورد کرد. عمر از ایشان خواست که نامه را به او بدهد، اما حضرتشان نپذیرفت. عمر با لگد به پهلوی آنحضرت(س) زد که باعث شد فرزندش محسن را سقط کند. سپس به صورت آنحضرت نیز سیلی زد که گوشوارهاش کنده شد...».[10]
9. امام صادق(ع): «... امام زمان(ع) بعد از ظهور، نحوه آتش زدن خانه زهرا(س)، تازیانهزدن به آنحضرت و فشردهشدن شکمشان و سقط شدن فرزندشان را بیان میکند».[11]
10. سلمان فارسی در مورد اتفاقات بعد از وفات پیامبر(ص) میگوید: «... قنفذ به منزل امام علی(ع) رفت تا از او برای خلیفه اول بیعت بگیرد، اما امام(ع) نپذیرفت و او برگشت. عمر گفت: اگر اجازه ندادند، بدون اجازه وارد شوید. آنها اجازه خواستند، اما زهرا(س) اجازه نداد. قنفذ برگشت و سپس عمر به گروهى دستور داد تا هیزم برداشته و در اطراف منزل على(ع) قرار دهند و سپس گفت: به خدا سوگند یا خارج میشوی و با خلیفه پیامبر بیعت میکنى، و یا خانهات را آتش میزنم. سپس به قنفذ دستور داد که اگر خارج نشد، بدون اجازه داخل شو در صورت ممانعت، خانه را بسوزان! قنفذ و همراهانش به خانه یورش بردند و ریسمانى بر گردن علی(ع) انداختند. زهرا(س) خواست که میان علی(ع) و آنان فاصله بیندازد؛ اما قنفذ تازیانهاش را بگونهای بر بازوى ایشان زد که اثرش تا لحظه شهادت بر بدنشان باقى بود. سپس ابوبکر به قنفذ پیام داد که علىّ را نزد من بیاور، و اگر فاطمه ممانعت کرد از نزد علىّ دورش کن. با این پیام کار بالا گرفت و قنفذ در نهایت قساوت، زهرا(س) را میان در و دیوار قرار داد که پهلوى آن بانو شکست و بچّه داخل شکمش سقط شد. به دنبال آن، فاطمه(س) تا آخر عمر پیوسته زمینگیر و بسترى بود تا مظلومانه به شهادت رسید...».[12]
11. عباس میگوید: «به امام علی(ع) و افرادی که در منزلشان بودند، حمله کرده و در را آتش زدند و به زور آنحضرت(ع) را بیرون آورده و با در خانه، حضرت زهرا(س) را فشار دادند که به سقط فرزندش محسن انجامید».[13]
12. در زیارتنامه حضرت زهرا(س) آمده است: «...الْمَغْصُوبَةِ حَقُّهَا الْمَمْنُوعَةِ إِرْثُهَا الْمَکسُورَةِ ضِلْعُهَا الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا...»؛[14] کسی که حق او غصب شد، از ارث خودش محروم شد، پهلوی او شکست، شوهر او مظلوم بود و فرزندش نیز کشته شد.
در پایان، بیان این نکته ضروری است که بسیاری از آنچه گفته شد و بیش از اینها در منابع معتبر اهلسنت نیز وجود دارد که در برخی پاسخهای دیگر بدان پرداخته شده است.[15]
1. پیامبر(ص) فرمودند: «... گویا مىبینم پس از من خوارى به خانه زهرا(س) راه یافته؛ حرمتش زیر پا نهاده شده؛ حقش غصب گردیده؛ از ارث ممنوع شده؛ پهلویش شکسته و جنینش سقط شده؛ و فریاد میزند یا محمداه و پاسخی نمیشنود؛ کمک میطلبد و کسى به داد او نمیرسد و همیشه پس از من گرفتار و گریان است... و او اول کسی از خاندانم است که با غم و اندوه شهید شده و بر من وارد میشود. پس میگویم: خدایا کسی که به او ظلم کرده را لعنت کن و غاصب حقش را به مجازاتش برسان و کسی که ذلیلش کرده را خوار کن و آنکه به پهلویش ضربه زد و فرزندش را سقط کرد در آتش قرار ده...».[2]
2. امام على(ع) در جواب این پرسش که چرا عمر مانند دیگر کارگزارانش از قنفذ[3] مالیات نمیگرفت، فرمود: زیرا فاطمه(س) هنگامی که از ما دفاع میکرد، قنفذ او را با تازیانه زد و در حالیکه اثر آن تازیانه در بازویش مانند بازوبندی باقى مانده بود، از دنیا رفت».[4]
3. حضرت زهرا(س): «... آنها آمدند و درب خانهام را به آتش کشیدند. من آنها را به خدا و پدرم سوگند دادم که دست از ما بردارید و بروید، امّا آنها اعتنا نکردند ... همچنین چنان به در لگد زد که درِ نیمسوخته بهروی من افتاد، در حالیکه باردار بودم و همانطور که آتش زبانه میکشید، با صورت به زمین افتادم … سپس چنان با سیلی به صورتم زد که گوشوارههایم کنده شد ... محسنم را سقط کردند».[5]
4. امام باقر(ع): «حضرت زهرا(س)به محسن حامله شد، اما هنگامی که پس از رحلت پیامبر(ص) به خانهاش هجوم آورده و اتفاقاتی که آن روز رخ داد و امام علی(ع) را بیرون کشیدند، هم اینها باعث شد تا فاطمه(س)، محسن که نزدیک وقت زادنش بود را سقط کرد و همین روز آغاز بیماری و رحلتشان بود. درود خدا بر او باد».[6]
5. امام صادق(ع): «پیامبر(ص) فرمود: ملعون است، ملعون است کسی که بعد از من به فاطمه(س) ظلم میکند و حقش را غصب کرده و شهیدش میکند».[7]
6. امام صادق(ع): «در شب معراج به پیامبر(ص) گفته شد که خداوند شما را با سه چیز مورد آزمایش قرار میدهد. سوّمین آزمایش، مصیبتی است که بعد از رحلتت به اهلبیت تو میرسد که کشته خواهند شد... و امّا دخترت مورد ستم قرار گرفته، حقش را غصب مىکنند، با آنکه باردار است، او را مىزنند. بدون اجازه او به منزلش داخل شده و افراد فرومایه، او را میرنجانند و وى پشتیبانی نداشته و به دنبال آسیبی که به او میرسد، فرزندش سقط شده و به همین دلیل از دنیا مىرود».[8]
7. امام صادق(ع) فرمودند: «علت وفات حضرت زهرا(س) ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر خود بر حضرتشان زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و بعد از آن هیچ یک از آزار دهندگان خویش را به خانهاش راه نداد».[9]
8. امام صادق(ع): «...وقتی حضرت زهرا(س) نامه فدک را از ابوبکر گرفت، با عمر برخورد کرد. عمر از ایشان خواست که نامه را به او بدهد، اما حضرتشان نپذیرفت. عمر با لگد به پهلوی آنحضرت(س) زد که باعث شد فرزندش محسن را سقط کند. سپس به صورت آنحضرت نیز سیلی زد که گوشوارهاش کنده شد...».[10]
9. امام صادق(ع): «... امام زمان(ع) بعد از ظهور، نحوه آتش زدن خانه زهرا(س)، تازیانهزدن به آنحضرت و فشردهشدن شکمشان و سقط شدن فرزندشان را بیان میکند».[11]
10. سلمان فارسی در مورد اتفاقات بعد از وفات پیامبر(ص) میگوید: «... قنفذ به منزل امام علی(ع) رفت تا از او برای خلیفه اول بیعت بگیرد، اما امام(ع) نپذیرفت و او برگشت. عمر گفت: اگر اجازه ندادند، بدون اجازه وارد شوید. آنها اجازه خواستند، اما زهرا(س) اجازه نداد. قنفذ برگشت و سپس عمر به گروهى دستور داد تا هیزم برداشته و در اطراف منزل على(ع) قرار دهند و سپس گفت: به خدا سوگند یا خارج میشوی و با خلیفه پیامبر بیعت میکنى، و یا خانهات را آتش میزنم. سپس به قنفذ دستور داد که اگر خارج نشد، بدون اجازه داخل شو در صورت ممانعت، خانه را بسوزان! قنفذ و همراهانش به خانه یورش بردند و ریسمانى بر گردن علی(ع) انداختند. زهرا(س) خواست که میان علی(ع) و آنان فاصله بیندازد؛ اما قنفذ تازیانهاش را بگونهای بر بازوى ایشان زد که اثرش تا لحظه شهادت بر بدنشان باقى بود. سپس ابوبکر به قنفذ پیام داد که علىّ را نزد من بیاور، و اگر فاطمه ممانعت کرد از نزد علىّ دورش کن. با این پیام کار بالا گرفت و قنفذ در نهایت قساوت، زهرا(س) را میان در و دیوار قرار داد که پهلوى آن بانو شکست و بچّه داخل شکمش سقط شد. به دنبال آن، فاطمه(س) تا آخر عمر پیوسته زمینگیر و بسترى بود تا مظلومانه به شهادت رسید...».[12]
11. عباس میگوید: «به امام علی(ع) و افرادی که در منزلشان بودند، حمله کرده و در را آتش زدند و به زور آنحضرت(ع) را بیرون آورده و با در خانه، حضرت زهرا(س) را فشار دادند که به سقط فرزندش محسن انجامید».[13]
12. در زیارتنامه حضرت زهرا(س) آمده است: «...الْمَغْصُوبَةِ حَقُّهَا الْمَمْنُوعَةِ إِرْثُهَا الْمَکسُورَةِ ضِلْعُهَا الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا...»؛[14] کسی که حق او غصب شد، از ارث خودش محروم شد، پهلوی او شکست، شوهر او مظلوم بود و فرزندش نیز کشته شد.
در پایان، بیان این نکته ضروری است که بسیاری از آنچه گفته شد و بیش از اینها در منابع معتبر اهلسنت نیز وجود دارد که در برخی پاسخهای دیگر بدان پرداخته شده است.[15]
[1]. ر. ک: «مصائب و مشکلات حضرت فاطمه (س) بعد از وفات پیامبر (ص)»؛ سؤال 8125 (سایت: 8534)؛ «زمان غصب فدک و آتش زدن خانۀ حضرت زهرا»، 7591؛ نارضایتی حضرت زهرا از بعضی صحابه»، 8139؛ تاریخ دقیق شهادت حضرت زهرا (ع)»، 8086؛ عکس العمل امام علی (ع)در حادثۀ هجوم به منزل آن حضرت فاطمه زهرا»، 578؛ اسامی هجومآورندگان به خانه حضرت فاطمه(س)»، 69908؛ عدم رضایت حضرت زهرا (س) از عمر و ابو بکر»، 8240؛ «فرزندان حضرت علی (ع)»؛ سؤال 2702 (سایت: 3198).
[2]. شیخ صدوق، الامالی، ص 113 – 114، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.، ص: 113 – 114؛ ابن شاذان قمی، أبو الفضل سدیدالدین، الفضائل، ص 9 – 10، قم، منشورات الرضی، چاپ دوم، 1363ش.
[3]. او بردهاى از آزادشدگان فتح مکّه بود که روحیهاى تند و خشن و ستمکار داشت و از افراد سرسخت قبیله بنیتیم بود.
[4]. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج 2، ص 674، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1405ق.
[5]. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 179، بیروت، البلاغ، بیروت، 1419ق.
[6]. طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 104، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق.
[7]. حسینی عمیدی، سید عمید الدین بن محمد اعرج، کنز الفوائد فی حل مشکلات القواعد، محقق، مصحح، واعظی، محی الدین، کاتب، حاج کمال، اسدی، جلال، ج 1، ص 150، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1416ق.
[8]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق، مصحح، امینی، عبد الحسین، ص 332 – 333، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش.
[9]. دلائل الامامة، ص 134.
[10]. شیخ مفید، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 185، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، قم، چاپ اول، 1413ق.
[11]. الهدایة الکبرى، ص 407؛ حلی، حسن بن سلیمان بن محمد، مختصر البصائر، محقق، مصحح، مظفر، مشتاق، ص 449، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ اول، 1421ق.
[12]. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج 2، ص 588؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 82 – 83، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[13]. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 146، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش.
[14]. ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، گردآورنده، آخوندی، محمد، ج 2، ص 625، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1367ش.
[15]. به عنوان نمونه، ر. ک: «شهادت حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت».؛ سؤال 5256 (سایت: 5512).
نظرات