روز گذشته دوباره کوچه و خیابونهای شهرمون پُر شد از عطر مردانگی و ایثار، پُر شد از عطر شهید، پارسایان بی ادعائی که وقتی برای جهاد می رفتن بی توقع بودن که کسی جز حضرت دوست به اونها گوشه چشم داشته باشه و حالا هم که اومدن، آرام و بی صدا، شهرمون رو پُر از عطر معنویت و نور می کنند و حالا که فکر می کنم چقدر ما هر چند گاهی به این گونه شدن فضای شهرمون نیاز داریم، بعضی وقتا یادمون میره، در گذشته نه خیلی دور، همین چند سال پیش، عده ای از همه چیزشون گذشتن تا این آب و خاک و دین و ناموس من و تو بمونه، تا شرف ایرانی که دشمن به دنبال پایمال کردنش بود، بمونه، اما چقدر سپاسگذار اونها هستیم؟ نمی دونم.
چند روز قبل فرزند شهیدی که یکی از دوستان منه به مناسبت روز پدر و تبریک پیشاپیش، برام پیامکی فرستاد؛ «به راحتی گفتیم بابا آب داد و نان داد اما نفهمیدیم بابا برای آب و نان چگونه جوانیش را داد، برای باباهائی که دیگه هیچ وقت پیش ما نیستند یکدسته گل نور از حمد و سوره نثار کنید و به اسطوره های زندگیمون بگویم روزت مبارک». و من براش پیامک کردم؛ «آنها نه برای آب و نان که برای هنر عاشق شدنشان اسطوره شدند و رفتند ....... و ماندند».
آره رفیق بسیاری از فرزندان شهدا تودلشون مونده که چرا بابا بیشتر پیش ما نبود و چه سخت گذشت روزها و شبهای بدون عطر پدر در خانه و بسیاری از مادرهای شهدا هنوز افسوس می خورند که چرا چند بار بیشتر پسرشون رو نبوسیدن و چند بار بیشتر به قد و قامتش نگاه نکردن و... خدا کنه این 96 شهیدی که به سرعت برق و باد ما رو پشت سر گذاشتن و رفتن تا پس از دیدار با پیر و مرادشون دوباره تو عرش خدا جابگیرن، برای ما دعا کنن که یادمون نره چه زحمتهائی کشیده شده که حالا اینجائیم، نکنه خدا نکرده به اسم شهدا و جهاد نردبون بسازیم که خودمون بالا بریم، نکنه حال و هوای شهدا همین چند روزه باشه و دوباره دعواها سر پست و مقام و ممیز شروع بشه، نکنه یادمون بره اونا رفتن که ما موندیم، نکنه عُقلا بگن؛ اگه راه و رسم شهدا رو قبول دارید پس این همه بد اخلاقی و گاهاً ابتذال فرهنگی و بد حجابی و سینما و بعضی فیلمهای رسانه ملی و دعواهای سیاسی و... یعنی چی؟!!! «بابا دم خروس ببینیم یا قسم حضرت عباس رو» باور کنیم که شهدا به ما حاضر و ناظرند، خدا کنه قیامت شرمنده ای مرامشون نشیم و با اسم بی مرام تو محشر صدامون نکنن که بریم پای حساب و کتاب.
یا علی