خیالم زیر باران درهم آشفت
هزاران راز در گوش دلم گفت
من آن جا همچو کوهی پر ز پژواک
پر و بالم گشوده، سوی افلاک
به دستانم هزاران قطره شور
دلم را سرخ کرده، چشمه نور
زبانم همچو بلبل در ترنم
به گوشم نغمه های اَیْنَ کُنْتُمْ
نه دستم را توان این کتابت
نه عقلم را تحمل این صلابت
مرا امر سکوت آمد در اینجا
که من ماندم از اینجا و از آنجا
سروده آیت الله مهدی هادوی تهرانی