لطفا صبرکنید
6152
- اشتراک گذاری
زید بن حسن بن علی بن ابیطالب هاشمی،[1] مدنی،[2] از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) بود که عمری طولانی داشت.[3] و به ایشان زید اکبر هم گفته میشد.[4] کنیهی وی أبوالحسین) بوالحسن( است.[5] مادرش ام بشیر(ام بشر)[6] دختر ابومسعود عقبة بن عمرو بن ثعلبهی خزرجی است[7] که به همراه دو خواهرش ام الحسن و ام الحسین از یک مادر بودند.[8] وی از نظر ظاهری بزرگاندام بود که موجب تعجب دیگران میشد.[9]
فرزندان زید
در کتابهای تاریخی چند فرزند برای وی ذکر کردهاند: حسن و محمد که مادراشان ام ولد بودند، و نفیسه که مادرش لبابة بنت عبدالله بن عباس بود.[10]
در برخی از منابع ذکر شده است که لبابه، ابتدا همسر حضرت ابوالفضل العباس بود و بعد از شهادت ایشان با زید ازدواج کرد.[11]
البته برخی از کتابهای تاریخی فرزندانی به نام قاسم[12]و حسین[13] را هم برای او ذکر کردهاند. گفتنی است که اولاد امام حسن(ع) از سوی زید بن حسن و حسن بن حسن(حسن مثنی) ادامه یافت.[14]
اشخاصی مانند حسن بن زید بن حسن(ع) - که از سوی منصور مدت پنج سال حاکم مدینه بود[15]- عبدالعظیم حسنی،[16] قاسم بن علی بن عبدالرحمن بن قاسم بن محمد طحانی بن قاسم بن حسن بن زید معروف به داعی صغیر[17] از نسل زید هستند.
توصیف زید بن حسن
برخی از تاریخنویسان وی را با اوصافی مانند جلیلالقدر، داری اخلاقی کریمانه، و عزت نفس، انجامدهنده خیرات فراوان[18] و ثقه[19] ستودهاند.
محمد بن بشیر خارجی در ستایش زید اینگونه شعر سروده است:
«إِذَا نَزَلَ ابْنُ الْمُصْطَفَی بَطْنَ تَلْعَه نَفَی جَدْبَهَا وَ اخْضَرَّ بِالنَّبْتِ عُودُهَا
وَ زَیدٌ رَبِیعُ النَّاسِ فِی کلِّ شَتْوَه إِذَا أَخْلَفَتْ أَنْوَاؤُهَا وَ رُعُودُهَا
حَمُولٌ لِأَشْنَاقِ الدِّیاتِ کأَنَّهُ سِرَاجُ ال دُّجَی إِذْ قَارَنَتْهُ سُعُودُهَا»؛[20]
هرگاه فرزند پیامبر(زید) به سرزمین خشکی برسد، خشکسالی برطرف میشود و چوبهای خشک سرسبز میشوند. زید در هر زمستانی برای مردم مانند بهار است. در آن موقعی که سقوط ستارگان و رعدها از ریزش باران خودداری نمایند. زید ضامن پرداخت جریمه و دیهها بود، گویا چراغ تاریکیها است، آنگونه که ستارگان در تاریکی میدرخشند.
قدامة بن موسی جمحی نیز برخی از اوصاف وی را بعد از مرگش در قالب شعر بیان نموده است که ترجمه آن اینگونه است:
اگرچه زمین جسد زید را فرو برد، ولی نیکوکاریهای او در روی زمین وجود دارند. اگرچه زید زندانی قبر گردید ولی در حالی وارد آنجا شد که نیکرفتار بود و همه فقدانش را حس کردند. به سخنان بینوایان گوش میداد و میدانست که از او طلب نیکوکاری میکند و باز میگردد. در موقعی که در جایگاه خود فرود آمده باشد (بدون اینکه) به شخص مستمند بگوید: قصد کجا داری نسبت به او بذل و بخشش میکرد. هرگاه شخص پستفطرت در حق حسب و نسب او تقصیر کند پدران و اجداد او جبران آنرا خواهند کرد. نسبت به غلامان زرخرید، بخشنده و نسبت به مهمانان، مهماننواز و در موقع ترس، مانند شیری ژیان بود. گاه شخصی که تازه به مقام و بزرگی رسیده، ادعای بزرگی میکند؛ اما این خاندان از قدیم الایام وارث مجد و بزرگواری بوده و هستند. هرگاه بزرگمردی از این خاندان بمیرد جوانمرد دیگری که بزرگوار است جانشین او میشود تا بعد از او بنای بزرگمردی را محکم و مرتفع نماید.[21]
مسئولیت صدقات رسول خدا(ص)
زید مدتی متولی صدقات رسول خدا(ص) بود؛[22] اما وقتی سلیمان بن عبدالملک به خلافت رسید، به عامل خود در مدینه نوشت که زید را از این منصب عزل کند و شخص دیگری را که از نزدیکان او بود، بدان بگمارد. اما هنگامی که عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید، به کارگزار مدینه نوشت که زید، فردی بزرگوار و آقای بنیهاشم است. وقتی نامهی من به تو رسید، تولیت صدقات را (مجددا) به ایشان واگذار و با سرعت، کارهای وی را انجام ده.[23]
اختلاف با امام باقر(ع)
بر اساس گزارشی زید بن حسن معتقد بود که بعد از امام علی(ع)، امام حسن(ع) متولی صدقات رسول خدا(ص) بود و پس از آنحضرات(ع)، امام حسین(ع)، امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) به ترتیب باید این مسئولیت را بر عهده داشته باشند؛ از اینرو وقتی ابن حزم، فرستادهی عمر بن عبدالعزیز از زید خواست تا صدقات را برای او بفرستد، زید گفت: متولی آن اموال، امام باقر(ع) است.[24]
گفتنی است که بر اساس برخی روایات، او با امام باقر(ع) در مورد میراث پیامبر(ص) اختلاف داشت و به حضرتشان میگفت:
من از فرزندان امام حسن(ع) هستم و در مورد نگهداری میراث پیامبر(ص) از شما سزاوارترم! پس بخشی از آنرا به من واگذار کن! اما امام باقر(ع) سخن او را نپذیرفت. زید نزد قاضی شکایت کرد؛ اما سرانجام با دیدن چند کرامت از امام باقر(ع) به حقانیت آنحضرت(ع) پی برد و از خواستهی خود دست برداشت.[25]
نقل روایت
زید از پدرش امام حسن(ع)،[26] ابن عباس و جابر بن عبدالله انصاری،[27] روایت نقل کرد، و از راویان حدیث اخوت،[28] گزارش هدیه انگشتر به فقیر در نماز از سوی امام علی(ع)،[29] و حدیث ولایت[30] بود.
پسرش(حسن بن زید)، عبدالرحمن بن أبی موالی،[31] عبداللّه بن عمرو بن خداش، عبدالملک بن زکریاء انصاری و یزید بن عیاض بن جعدبه، از زید، روایت نقل کردهاند.[32]
ادعای امامت
زید بن حسن هیچگاه ادعای امامت نداشت[33] و کسی از شیعه و غیر شیعه هم او را امام خود معرفی نکرده است؛ زیرا رجال شیعه دو طائفهاند: یکی امامی و دیگری زیدی. شیعهی دوازده امامی مقام امامت را به وسیله اخبار و روایت ثابت میکند و خبری قابل پذیرش درباره امامت فرزندان امام حسن(ع) وجود ندارد و احدی از آنان مدعی مقام امامت نشد تا شک و تردیدی رخ دهد. گروه زیدیه نیز مقام امامت را بعد از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) از طریق جهاد ثابت میکنند، اما زید بن حسن با بنیامیه تا اندازهای در صلح و سازش بود و از طرف آنان عهدهدار اموری میشد. همچنین نظر زید این بود که باید با دشمنان تقیه نمود و با ایشان الفت و مدارا کرد. این رفتارها با عقیده زیدیه در موضوع امامت منافات دارد.[34]
حضور در کربلا
برخی معتقدند که وی نتوانست عمویش، امام حسین(ع) را در کربلا یاری نماید؛[35] اما گزارشهایی هم وجود دارد که زید در کربلا حضور داشت، اما به شهادت نرسید و به عنوان یکی از اسیران اهل بیت(ع) به شام منتقل شد.[36]
وفات زید
در مورد تاریخ تولد وی اطلاعاتی در دست نیست؛ اما با توجه به اینکه وی در حدود سال 110[37] و یا 120 هجری[38] و در سن نود،[39] نود و پنج و یا صد سالگی از دنیا رفت،[40] میتوان گفت وی در سال 20 تا 30 هجری و در زمان حیات امام علی(ع) و قبل از رسیدن حضرتشان به خلافت ظاهری، در شهر مدینه به دنیا آمده بود.
زید بن حسن در منطقهی «بطحاء ابن ازهر» در چند میلی مدینه درگذشت و جنازهاش را به مدینه آوردند و بعد از غسل، در قبرستان بقیع دفن شد.[41]
[1]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الابواب(رجال طوسی)، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ص 113، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1427ق.
[2]. ابن حجر عسقلانی، احمد، تهذیب التهذیب، ج 3، ص 406، هند، مطبعة دائرة المعارف النظامیة، چاپ اول، 1326ق.
[3]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 20، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق. ، ج2، ص: 20
[4]. حسینی، محمد بن علی، التذکرة بمعرفة رجال الکتب العشرة، محقق، عبدالمطلب، رفعت فوزی، ج 1، ص 385، قاهره، مکتبة الخانجی، چاپ اول، 1418ق.
[5]. الابواب(رجال طوسی)، 113.
[6]. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 213، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق.
[7]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 20.
[8]. همان.
[9]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 5، ص 244، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[10]. همان.
[11]. علوی، علی بن محمد، المجدی فی انساب الطالبین، تحقیق، مهدوی دامغانی، احمد، مرعشی، سید محمود، ص 231، قم، مکتبه آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1409ق
[12]. ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 54، ص 303، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
[13]. ابو الفرج، علی بن الحسین الأصفهانی، مقاتل الطالبیین، محقق، صقر، سید احمد، ص 61، بیروت، دار المعرفة، بیتا.
[14]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب ع، ج 4، ص 30، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.
[15]. الطبقات الکبری، ج 5، ص 444.
[16]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 248، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش.
[17]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، تحقیق، خلیل شحادة، ج 4، ص 146، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[18]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 21.
[19]. التذکرة بمعرفة رجال الکتب العشرة، ج 1، ص 538
[20]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، 21 - 22.
[21]. همان، ص 22.
[22]. همان، ص 20.
[23]. همان، ص 21.
[24]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 305، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[25]. «گواهی دادن چاقو، سنگ و درخت به نفع امام باقر(ع)»، 107388.
[26]. حسکانی، عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق، محمودی، محمد باقر، ج 3، ص 128، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1411ق.
[27]. تاریخ مدینة دمشق، ج 19، ص 374.
[28]. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 552، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق.
[29]. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 327، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[30]. همان.
[31]. التذکرة بمعرفة رجال الکتب العشرة، ج 1، ص 538.
[32]. تهذیب التهذیب، ج 3، ص 406.
[33]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 22.
[34]. همان، ص 22 – 23.
[35]. سمرقندی، محمد بن حسین،تحفة الطالب بمعرفة من ینتسب إلی عبد الله و أبی طالب، محقق، کتبی حسنی، انس، ص 37، مدینه منوره، دار المجتبی، چاپ اول، 1418ق.
[36]. سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، مترجم، فهری زنجانی، احمد، ص 145، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش.
[37]. صفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، ج 15، ص 31، بیروت، دار إحیاء التراث، 1420ق.
[38]. تهذیب التهذیب، ج 3، ص 406.
[39]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 22.
[40]. ابن عنبه حسنی، سید احمد بن علی، عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، ص 49، قم، انصاریان، 1417ق.
[41]. الطبقات الکبری، ج 5، ص 244.