لطفا صبرکنید
7237
- اشتراک گذاری
«گر بدیدی حس حیوان، شاه را / پس بدیدی گاو و خر، الله را»
این بیت از مجموعه اشعار مثنوی مولوی بوده؛[1] و مقصود از آن تبیین محدودهی قوای ادراکی انسان است؛ که با حواس ظاهری نمیتوان امور غیر محسوس و معنوی را درک کرد. چنانکه در چند بیت قبل از آن میگوید:
این دهان بربند تا بینی عیان/ چشمبند آن جهان حلق و دهان.
یک تفسیر از این اشعار آن است که اگر با حس ظاهری و حیوانی بتوان شاه بودن و سلطنت را که امری غیر محسوس است درک کرد، گاو و خر هم که فقط حواس حیوانی دارند باید بتوانند عارف و خداشناس باشند.
بنابراین محتوای این بیت ربطی به کفر و شرک ندارد، بلکه مثنوی حاوی نکات دقیق توحیدی فراوانی است، چنانکه در همین بخش میگوید:
رو بجو یار خدایی را تو زود/ چون چنان کردی خدا یار تو بود.
البته پذیرش محتوای مصرع دوم (پس بدیدی گاو خر الله را) نیاز به تأمل دارد؛ زیرا حیوانات به شعور غریزی خداشناس هستند، مگر اینکه مقصود شاعر شعور اختیاری و کسبی باشد.
[1]. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم، بخش آغازین.