لطفا صبرکنید
432
همانگونه که در پرسش آمده، «محمد بن جریر طبری»[1] در کتاب المسترشد خود نامهای از امام علی(ع) را نقل میکند که خطاب به مردم مصر و برای ثبت در تاریخ نگاشته شده است.
در این نامه بعد از بیان خدمات رسول خدا(ص) نسبت به مردم در اجرای اهداف رسالت، شکایتهایی از مردم زمانه خویش مطرح میکند که چگونه مردم بعد از پیامبر(ص)، سفارشهای آنحضرت را نادیده گرفته، و جانشینش را در اجرای اهداف الهی تنها گذاشتند.
برخی از مطالب موجود در این نامه، با عبارات مختلف در سخنان دیگر امام(ع) مانند آنچه در خطبه شقشقیه بیان شده است نیز وجود دارد.
از آنجا که در مقطع کنونی، ترجمه کامل کتابها در حیطه وظایف این پایگاه تعریف نشده، تنها به ترجمه فرازی از آن میپردازیم که امام(ع) از فقدان حمزه و جعفر، هنگام وفات پیامبر(ص) و بیعت سقیفه افسوس میخورند:
«... وَ کَانَ نَبِیُّ اللَّهِ (ص) عَهِدَ إِلَیَّ فَقَالَ: یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ لَکَ وَلَایَةُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی فَإِنْ وَلَّوْکَ فِی عَافِیَةٍ وَ اجْتَمَعُوا عَلَیْکَ بِالرِّضَا فَقُمْ بِأَمْرِهِمْ، وَ إِنِ اخْتَلَفُوا عَلَیْکَ فَدَعْهُمْ وَ مَا هُمْ فِیهِ، فَإِنَّ اللَّهَ سَیَجْعَلُ لَکَ مَخْرَجاً. فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیْسَ مَعِی رَافِدٌ وَ لَا ذَابٌّ، وَ لَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلُ بَیْتِی فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَلَى الْمَوْتِ وَ الْهَلَاک وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ حَمْزَةُ أَوْ أَخِی جَعْفَرٌ، مَا بَایَعْتُ کُرْهاً، فَأَغْضَیْتُ عَلَى الْقَذَى وَ تَجَرَّعْتُ الشَّجَى، وَ صَبَرْتُ مِنْ کَظْمِ الْغَیْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ وَ آلَمَ القلوب [لِلْقُلُوبِ] مِنْ حَزِّ الشِّفَارِ، ثُمَّ تَفَاقَمَتِ الْأُمُورُ، فَمَا زَالَتْ تَجْرِی عَلَى غَیْرِ جِهَتِهَا، فَصَبَرْت...»؛[2]
پیامبر خدا(ص) با من قراری بست و فرمود: ای پسر ابوطالب! بعد از من، سرپرستی امتم با تو است.
اگر آنان در آرامش، تو را به سرپرستی پذیرفته و به آن راضی شدند، حکومت را بپذیر و به سر و سامان دادن کارشان بپرداز، و اگر در این زمینه اختلافی پدید آمد، هم به آنان و هم به اختلافاتشان توجهی نکن؛ زیرا خداوند برای تو راه نجاتی قرار میدهد.
(بعد از رحلت رسول خدا) نگریستم و دیدم که جز خانوادهام یار و مدافعی برایم نمانده، و خواستم که آنان نیز در این ماجرا کشته نشده و از بین نروند؛ اما اگر حمزه یا برادرم جعفر زنده بودند، (شاید شرایط تغییر میکرد و) بر خلاف میل خود و به اجبار بیعت نمیکردم!
از اینرو خاری که در چشمم بود را نادیده گرفته و آنچه در گلویم مانده بود را بلعیدم و بر خشم خود در چیزهایی غالب آمدم که از حنظل تلختر، و دردش براى قلب از بریدن کاردهاى بزرگ سختتر بود. در ادامه نیز وضعیت حساسی پیش آمد و کارها بر خلاف جهت صحیح آن پیش میرفت و من همچنان صبر میکردم ....
برخی تعابیر موجود در این نامه نشانگر شدت انحرافی بود که در مسلمانان به وجود آمد، و گرنه در همان زمان نیز یارانی؛ مانند سلمان، اباذر، مقداد و ... بودند که از حریم ولایت دفاع میکردند. البته این اندک افراد نیز به عنوان بخشی از خانوادهشان به شمار میآمدند که امام دغدغه جانشان را داشت؛ و از همینرو بود که پیامبر(ص) فرمود: «سلمان منّا أهل البیت».[3]
برای آگاهی بیشتر در این زمینه به مدخل «امام علی(ع)» در همین سایت مراجعه نمایید.
[1]. برخی ایشان را غیر از مؤلف تاریخ طبری، اما همنام و تقریبا همعصر او میدانند.
[2]. طبری آملی کبیر، محمد بن جریر بن رستم، المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب علیه السلام، محقق، مصحح، محمودی، احمد، ص 417، قم، کوشانپور، چاپ اول، 1415ق.
[3]. ثقفى، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات، ج 2، ص 823، تهران، انجمن آثار ملى، چاپ اول، 1395ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 1، ص 85، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 180. بیروت، دار الفکر، 1407ق.