لطفا صبرکنید
342
نخست در بررسی سندی روایت مورد اشاره در پرسش باید گفت؛ با جستوجویی که در منابع کهن شیعی داشتیم، این روایت را تنها در کتاب جامع الاخبار یافتیم که مؤلفش بدون سند و به صورت مرسل آنرا به پیامبر اسلام(ص) نسبت داده است.[1]
از طرفی میدانیم که چنین روایاتی از دیدگاه دانش حدیثشناسی، تنها زمانی پذیرفته میشوند که همخوان با قرآن کریم و یا روایات معتبر باشند و به تنهایی نمیتوانند ملاک قضاوت قرار گیرند.
اما جدا از مبحث سندی باید گفت؛ آنچه از قرآن و روایات معتبر فهمیده میشود این است که همه موجودات، حتى حیوانات و نباتات و جمادات با هدایت تکوینى که دارند به تسبیح و حمد خداوند مشغولاند،[2] پس انسان که اشرف مخلوقات است، باید بهتر و بیشتر خداى خویش را پرستش کند، و اگر از ستایش و حمد پروردگارش سرباز زند، و نماز که بهترین الگو و نشانه تسبیح الهى است را ترک کند، از آن جهت که حیوانات مشغول عبادتاند، و او از عبادت پروردگار روی گردانده است، به یقین او از حیوانات پستتر خواهد بود.[3] لذا اگر کسى با بصیرت و آگاهى اسلام را پذیرفته باشد، و از تعالیم و احکامش آگاهی کامل داشته باشد؛ اما با این وجود نمازش را ترک کند، ممکن است سرنوشتش در آخرت بدتر و وخیمتر از آن دسته از کفّار و منافقینی باشد که به درک درستی از اسلام نرسیده بودند.
از اینرو است که در روایت دیگری میخوانیم خداوند قاتلان امام حسین(ع) و برخی قاریان قرآن را زودتر از بتپرستان وارد دوزخ میکند و در پاسخ به اعتراضشان میگوید:
«أَنَّ مَنْ عَلِمَ لَیْسَ کَمَنْ لَا یَعْلَم»؛[4]
آنکه میداند(و مرتکب جنایتی شده است) را نباید با آنکه نمیداند برابر دانست!
[1]. «قَالَ النَّبِیُّ ص یَقُولُ الْکَلْبُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَنِی کَلْباً وَ لَمْ یَخْلُقْنِی خِنْزِیراً وَ یَقُولُ الْخِنْزِیرُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَنِی خِنْزِیراً وَ لَمْ یَخْلُقْنِی کَافِراً وَ یَقُولُ الْکَافِرُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَنِی کَافِراً وَ لَمْ یَجْعَلْنِی مُنَافِقاً وَ الْمُنَافِقُ یَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَنِی مُنَافِقاً وَ لَمْ یَخْلُقْنِی تَارِکَ الصَّلَاة». شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص 74، نجف، مطبعة حیدریة، چاپ اول، بیتا.
[2]. ر. ک: «چگونگی تسبیح جمادات و نباتات»؛ «تسبیح موجودات عالم در قرآن کریم».
[3]. «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ». اعراف، 179.
[4]. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 27، قم، دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406ق.