جستجوی پیشرفته
بازدید
22503
آخرین بروزرسانی: 1398/05/14
خلاصه پرسش
محدوده آزادی و اختیار در اسلام در چه زمینه‌های است؟
پرسش
از نظر اسلام و تشیع، انسان در چه زمینه‌هایى اختیار و آزادى دارد؟
پاسخ اجمالی

با مراجعه به متون دینى و دقت در مضمون آیات و روایات، مختار بودن انسان فهمیده می‌شود. معناى این سخن آن نیست که انسان مختار محض است و هیچ عامل و قدرتى نمی‌تواند بر رفتار و اعمال او تأثیر و حاکمیت داشته باشد، بلکه منظور آن است که علی‌رغم همه عوامل و شرایط با حفظ حاکمیت قدرت و اراده الهى، بشر قادر به انجام افعالى است که اگر اراده می‌کرد، می‌توانست آنها را انجام ندهد و به گونه‌اى دیگر رفتار کند. پس انسان مسئول اعمال ارادى خویش است و جبر مطلق بر او حکم‌فرما نیست.

بدیهى است که انسان در عین این‌که موجودى مختار و آزاد است، براى ساختن اندام‌هاى روانى خویش و تبدیل محیط طبیعى به صورت مطلوب خود و ساختن آینده خویش آن‌چنان که خود می‌خواهد، محدودیت‌هاى فراوانى دارد و آزادیش آزادى نسبى است. و اگر چه انسان نمی‌تواند رابطه‌اش را با وراثت، محیط طبیعى، محیط اجتماعى و تاریخ و زمان به کلى قطع کند، اما می‌تواند تا حدود زیادى علیه این محدودیت‌ها طغیان نموده، خود را از قید حکومت این عوامل آزاد سازد. انسان به حکم نیروى عقل و علم از یک طرف، و نیروى اراده و ایمان از سوی دیگر، تغییراتى در این عوامل ایجاد می‌کند و آنها را با خواسته خویش منطبق می‌سازد و خود مالک سرنوشت خویش می‌گردد.

پاسخ تفصیلی

با مراجعه به متون دینى و دقت در مضمون آیات و روایات، مختار بودن انسان فهمیده می‌شود. معناى این سخن آن نیست که انسان مختار محض است و هیچ عامل و قدرتى نمی‌تواند بر رفتار و اعمال او تأثیر و حاکمیت داشته باشد، بلکه منظور آن است که علی‌رغم همه عوامل و شرایط و با حفظ حاکمیت قدرت و اراده الهى، بشر قادر به انجام افعالى است که اگر اراده می‌کرد می‌توانست آنها را انجام ندهد و به گونه‌اى دیگر رفتار کند. پس انسان مسئول اعمال ارادى خویش است و جبر مطلق بر او حکم‌فرما نیست.[1]

صدر المتألهین در این زمینه می‌گوید: پدیده‌هاى هستى با همه تفاوت‌هایى که از نظر ذات و صفات و افعال با یکدیگر دارند، و نیز با همه اختلافاتى که از نظر قُرب و بُعد به مبدأ آفرینش دارند، در یک چیز شریک‌اند. و آن این‌که یک حقیقت الهى همه آنها را در برگرفته است، این حقیقت الهى(هستى مطلق) در عین بساطت و وحدت، همه ابعاد عالم وجود را شامل است و هیچ ذره‌اى در گستره حیات از سیطره و احاطه این حقیقت الهى و نور الانوار بیرون نیست.

بنابراین، همان‌گونه که در نظام آفرینش، شأن و هستى هر پدیده‌اى، شأن و هستى خدا است، فعل هر پدیده‌اى هم فعل خدا است. البته مقصود این نیست که مثلاً فعل زید از او صادر نشده است، بلکه مقصود این است که فعل او در عین این‌که حقیقتاً فعل او است، حقیقتاً فعل خدا هم هست.

در نتیجه همان‌گونه که هستى زید و حواس و ویژگی‌هایش به او نسبت داده می‌شود، فعل و ایجاد نیز به او نسبت داده می‌شود و این هر دو نسبت حقیقى می‌باشد، پس اندیشه جبر نادرست است. همان‌گونه که هستى زید در عین این‌که هستى او است و حقیقتاً به او نسبت داده می‌شود، به خدا نیز نسبت داده می‌شود؛ چون فیض وجود از خدا اعطاء می‌گردد، علم و اراده و حرکت و سکون و همه آنچه از او صادر می‌گردد، در عین این‌که حقیقتاً به او نسبت داده می‌شود، به خدا نیز نسبت حقیقى دارد، پس انسان حقیقتاً فاعل و پدید آورنده کارهاى خویش است.[2]

بدیهى است که انسان در عین این‌که موجودى مختار و آزاد است، براى ساختن اندام‌هاى روانى خویش و تبدیل محیط طبیعى به صورت مطلوب خود و ساختن آینده خویش آن‌چنان که خود می‌خواهد، محدودیت‌هاى فراوانى دارد و آزادیش آزادى نسبى است؛ یعنى آزادى در داخل یک دایره محدود است.

محدودیت‌هاى انسان از چند ناحیه است:

  1. وراثت

انسان با طبیعت انسانى به دنیا می‌آید و از آن‌جایى که پدر و مادرش انسان بودند، او هم قهراً و جبراً انسان به دنیا می‌آید. و از طرف دیگر پدر و مادرش یک سلسله صفات موروثى؛ مانند رنگ، پوست، رنگ چشم و دیگر خصوصیت‌هاى جسمى که احیاناً از چند پشت به ارث می‌رسد که هیچ‌یک از اینها را خود انتخاب نکرده است، بلکه جبراً وراثت اینها را به او داده است.

  1. محیط طبیعى و جغرافیایى

محیط طبیعى و جغرافیایى انسان و منطقه‌اى که در آن منطقه رشد و نمو می‌کند، خواه ناخواه یک سلسله آثار قهرى بر روى اندام و روحیه انسان می‌گذارند. منطقه سر دسیر یا گرم سیر و هم چنین کویر یا کوهپایه‌اى بر اندام و اخلاق و روحیه انسان مؤثر است.

  1. محیط اجتماعى

محیط اجتماعى انسان عامل مهمى است در تکوین خصوصیات روحى و اخلاقى انسان، زبان انسان، آداب عرفى و اجتماعى، دین و مذهب، غالباً همان چیزى است که محیط اجتماعى بر انسان تحمیل می‌کند.[3]

قرآن کریم در عین این‌که براى جامعه، طبیعت و شخصیت و نیت و نیرو و حیات و مرگ و اجل و وجدان و طاعت و عصیان قایل است، و جامعه را در رفتارهای انسان مؤثر می‌داند، صریحاً فرد را از نظر امکان سرپیچى از فرمان جامعه توانا می‌داند.

در سوره نساء آیه 97 درباره گروهى که خود را «مستضعفین» در جامعه می‌نامیدند، می‌فرماید: به هیچ‌وجه عذر آنها پذیرفته نیست؛ زیرا حداقل امکان مهاجرت براى آنها هست.

و یا در جاى دیگر می‌فرماید: «یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لایضرکم من ضل اذا اهتدیتم»؛[4] اى کسانى که ایمان آورده‌اید! مراقب خود باشید! اگر شما هدایت یافته ‌اید، گمراهى کسانى که گمراه شده ‌اند، به شما زیانى نمی رساند.

  1. تاریخ و رخدادهای گذشته

زمان گذشته و وقایع و حوادثى که در گذشته رُخ داده است نیز در ساختن انسان تأثیر بسزایى دارد. به‌طور کلى؛ میان گذشته و آینده هر موجودى رابطه قطعى و مسلّم برقرار است، گذشته نطفه و هسته آینده است.

در نهایت این‌که؛ اگر چه انسان نمی‌تواند رابطه‌اش را با وراثت، محیط طبیعى، محیط اجتماعى و تاریخ و زمان به کلى قطع کند، اما می‌تواند تا حدود زیادى علیه این محدودیت‌ها طغیان نموده خود را از قید حکومت این عوامل آزاد سازد. انسان به حکم نیروى عقل و علم از یک طرف و نیروى اراده و ایمان از طرف دیگر تغییراتى در این عوامل ایجاد می‌کند و آنها را با خواست‌هاى خویش منطبق می‌سازد و خود مالک سرنوشت خویش می‌گردد.[5]

ما منکر نقش عوامل ژنتیکى، زیستى و طبیعى در شکل‌گیرى شخصیت و رفتار آدمى نیستیم، اما این‌که تمامى عوامل مؤثر در شخصیت و رفتار آدمى را در عامل ژنتیک و ساختار زیستى انسان منحصر کنیم، دور از حق بوده، و نادیده گرفتن بُعد روحانى و غیر مادى انسان است. با توجه به اثبات وجود نفس مجرد، اراده آزاد انسانی از توان‌هاى روح مجرد است، و با در نظر گرفتن اراده آزاد آدمى، هر چند نقش عوامل طبیعى و فعل و انفعالات فیزیکی و شیمیایى پذیرفته می‌شود، اما بر این نکته تأکید می‌شود که نقش این امور در حد سلب اختیار آدمى نیست. آیا ما نمی‌دانیم با وجود عوامل خارجى و تأثیر آنها در برانگیخته شدن برخى از غرایض و امیال و حصول فعل و انفعالات فیزیک و شیمیایى، در برابر آن عوامل مقاومت کنیم؟ ما در زندگى روزمره خود و دیگران نمونه‌هاى فراوانى را در این خصوص تجربه می‌کنیم.

قانون وراثت نیز مقتضى آن نیست که فرزندى که پاره‌اى از خصوصیات را از والدین و اجداد خود به ارث برده است، قدرت هیچ‌گونه انتخابى ندارد. انسان نیز می‌تواند اعمال اختیار کند و برخلاف اقتضاى همه این عوامل، رفتار دیگرى را در پیش گیرد.[6]، [7]


[1]. واعظى، احمد، انسان از دیدگاه اسلام، ص 12، قم، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، 1375ش.

[2] . صدر المتألهین، الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج6، ص 373 و 374، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ سوم، 1981م.

[3]. مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار، ج 2، ص 291 و 292، تهران، صدرا.

[4]. مائده، 105.

[5]. مطهری، مرتضی، مقدمه‌اى بر جهان‌بینى اسلامى، ص 272 و 330، تهران، صدرا.

[6]. رجبى، محمود، انسان‌شناسى، ص 151، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، چاپ اول، 1379ش.

[7]. براى مطالعه بیشتر، ر. ک: جعفرى، محمد تقى، جبر و اختیار؛ سبحانى، جعفر، سرنوشت از دیدگاه علم و فلسفه؛ صدر، سید محمد باقر، انسان مسئول و تاریخ‌ساز؛ مطهرى، مرتضى، انسان و سرنوشت؛ مصباح یزدی، محمد تقى، معارف قرآن (خداشناسى، کیهان‌شناسى، انسان‌شناسى).

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها