لطفا صبرکنید
14964
- اشتراک گذاری
در کلمات علمای رجال کتاب به معنای متعارف آن است که شامل اصل و تصنیف نیز می شود؛ یعنی، همان چیزی که توسط اصحاب امام معصوم (ع) برای نقل حدیث تألیف و تدوین شده است.
عده ای از عالمان، معتقدند داشتن کتاب، اصل یا تصنیف دلالت بر توثیق و مدح راوی می کند؛ مانند: علّامه مجلسی، سید بحرالعلوم و شیخ صدوق.
اما بسیاری از علما از جمله امام خمینی (ره)، می گویند داشتن اصل یا تصنیف و یا کتاب، دلالت بر مدح و وثاقت راوی نمی کند؛ زیرا این مطلب اعم است، چه بسا کسی صاحب کتاب و اصل باشد، ولی ثقه نباشد و نتوان بر او اعتماد نمود.
در کتاب های رجال حدیث، فصلی به این مطلب اختصاص داده شده است که اگر راوی حدیث، دارای کتاب یا اصل و یا تصنیف باشد، آیا این می تواند دلیلی بر توثیق او باشد یا خیر؟
پیش از پرداختن به پاسخ، لازم است به صورت خلاصه، مقصود از این الفاظ رایج در علم رجال روشن شود.
1. کتاب: این اصطلاح در کلمات علمای رجال به معنای متعارف آن است که شامل اصل و تصنیف نیز می شود؛[1] یعنی همان چیزی که توسط اصحاب ائمه اطهار (ع) برای نقل حدیث تألیف و تدوین شده باشد.[2]
2. اصل: کتابی است که نویسندۀ آن مجموعه ای از روایات را که از امام معصوم (ع) یا از راوی او شنیده، در آن جمع آوری نموده است.[3] اصول اربعمائه از این گروه اند؛ مانند اصل زید زَرّاد که از اصحاب امام صادق (ع) بوده است. البته برخی از علما معانی دیگری نیز برای اصل[4] بیان کرده اند.
3. تصنیف (مصنّف): مراد از آن، کتابی است که اصحاب ائمّه معصومین (ع) برای مقصدی خاصّ غیر از گردآوری اخبار، تألیف کرده اند. اگر چه گاه بر مطلق کتاب نیز اطلاق می شود.[5]
با توجه به معانی ذکر شده، کتاب، اعم از مصنفات و اصول است؛ و هر یک از مصنفات و اصول قسیم دیگری است.[6] نیز گفته شده است: اصل قسم خاصّی از کتاب یا تصنیف است.[7]
البته میان کتاب و اصل تفاوت هایی وجود دارد که به مهمترین آنها اشاره مىشود:
الف: راوى در اصل، احادیثى را که از معصوم (ع) یا راوى ایشان شنیده، گردآورى کرده است، امّا احادیث معتبر موجود در کتاب و مصنّف، غالباً از اصل گرفته شده است.
ب: اصل، مجموعۀ وثیقى است که احادیث آن از کتاب دیگرى گرفته نشده است.[8]
حال پس از تعریف و تبیین کتاب، اصل و تصنیف، اگر یک راوی دارای کتاب، اصل یا تصنیف باشد، آیا این می تواند دلیلی بر توثیق وی باشد یا خیر؟ در این باره به نظریات برخی از علما اشاره می شود:
یک. برخی معتقدند داشتن کتاب، اصل یا تصنیف دلالت بر توثیق و مدح راوی می کند؛ مانند:
1. علّامه مجلسی، دربارۀ برخی از راویانی که توثیقی دربارۀ آنان وارد نشده و مدحی نیز نرسیده است، ولی همین اندازه آمده است که دارای أصل است، می گوید: بعید نیست که این جمله، حداقل بر حسن و مدح راوی دلالت نماید.[9]
2. سید بحرالعلوم: اصل، بر حُسن حال راوی و اعتبار کتابش دلالت می کند.[10]
3. شیخ صدوق (ره) به راویانی که دارای کتاب باشد، اعتماد می کند.[11]
دو. عده ای مانند امام خمینی (ره)،[12] خوئی (ره)،[13]سبحانی، تبریزی[14] و ... می گویند، داشتن کتاب، اصل یا تصنیف دلالت بر توثیق و مدح راوی نمی کند؛ زیرا این مطلب اعم است، چه بسا کسی صاحب کتاب و اصل باشد، ولی ثقه نباشد و نتوان بر او اعتماد نمود؛ مانند راویانی که واقفی و فطحی مذهب اند؛ اگر چه کتاب هایشان مورد اعتماد بوده، آن هم به جهت این بود که اصطلاح حدیث «صحیح» به نظر قدما غیر از این اصطلاح در نظر متأخرین است و صحت حدیث در نزد قدما وثاقت راوی را در پی ندارد.[15]
امام خمینی (ره) در این باره می گوید: سخن علمای رجال که می گویند:«إنّ له اصلاً» دلالت بر اعتماد به آن اصل یا صاحب آن نمی کند.[16]
برای آگاهی از برخی بحث های علم رجال و درایه به نمایه های زیر مراجعه کنید:
«حدیث مرفوع، مرسل، مقطوع و موقوف»، سؤال 10825 (سایت: 10754).
«ملاک حدیث متواتر لفظی، معنوی و اجمالی»، سؤال 2412 (سایت: 2529).
«اثر تدلیس شیوخ در حجیت حدیث معنعن»، سؤال 8083 (سایت: 8166).
[1]. امام خمینی، کتاب الطهارة (چاپ قدیم)، ج 3، ص 265، بی نا و بی تا؛ سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ص 474، دفتر نشر اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1423ق.
[2]. کلیات فی علم الرجال، ص 477.
[3]. کلیات فی علم الرجال، ص 475؛ کتاب الطهارة، ج 3، ص 266.
[4]. مانند این که سید بحرالعلوم در کتاب الفوائد الرجالیه برای اثبات توثیق «زید نرسی» به دلیل های چهارگانه ای تمسک جسته که از جمله آن، این است که شیخ طوسی، «زید نرسی» را دارای اصل معرفی کرده است. سپس در تعریف اصل گفته: اصل در اصطلاح محدثان اصحاب ما به معنای کتاب مورد اعتماد می باشد؛ کتابی که از کتاب دیگر گرفته نشده باشد (بروجردی، سید مهدی بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، ج 2، ص 367، محقق، مصحح: محمد صادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، نشر مکتبة الصادق، تهران، چاپ اول، 1405ق). هر چند حضرت امام خمینی (ره) سخن بحرالعلوم (ره) را در بحث عصیر زبیبی به مناسبت روایتی که از اصل زید نرسی نقل شده، ذکر کرده و سپس به تفصیل به نقد آن پرداخته است و دربارۀ معنا و مفهوم اصل، کتاب و مصنف تحقیقات گسترده ای را ارائه نموده است(نک: کتاب الطهارة، ج 3، ص 243 و 244 و 258- 262).
[5]. کتاب الطهارة، ج 3، ص 266؛ و نک: کلیات فی علم الرجال، ص 476 و 477.
[6]. کتاب الطهارة، ج 3، ص 265.
[7]. کلیات فی علم الرجال، ص 477.
[8]. جمعی از پژوهشگران زیر نظر هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (ع)، ج 1، ص 535، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت (ع)، قم، چاپ اول، 1426ق.
[9]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج 1، ص 108 و ج 10، ص 124، محقق/مصحح: سید هاشم رسولی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق.
[10]. الفوائد الرجالیة، ج 2، ص 367.
[11]. به عنوان نمونه دربارۀ عبدالله بن بکیر می گوید:« «عبد اللّٰه بن بکیر فطحى مذهب است ولى توثیق شده و داراى کتاب است» (شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 428، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق).
[12]. کتاب الطهارة، ج 3، ص 268.
[13] . موسوی خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، ج 1، ص 76، و ج 8، ص 335، بی نا و بی تا.
[14]. کلیات فی علم الرجال، ص 485 و 486.
[15]. کلیات فی علم الرجال، ص 485 و 486.
[16]. کتاب الطهارة، ج 3، ص 268.