لطفا صبرکنید
33682
- اشتراک گذاری
شیعه بر خلاف اهلسنت معتقد است، امام در تمام شئون - جز مسئلۀ وحی - با پیامبر(ص) همگام و همسنگ است. بنابراین، باید مثل پیامبر از خطا، لغزش و گناه معصوم باشد. همانگونه که پیامبر اسلام(ص) و دیگر انبیای الاهی چنین بودند.
اما اهلسنت، جانشینی پیامبر(ص) را یک مقام و موهبت اجتماعی میداند - نه یک منصب الاهی - که از طرف مردم به خلیفه اعطا میگردد و شخص خلیفه از طریق انتخاب به این مقام نایل میشود؛ لذا به اعتقاد آنان مقام عصمت برای شخص خلیفه ضروری نیست.
دلایل عقلی و نقلی شیعه:
- عقل سلیم حکم میکند، امام که تبیین کننده و حافظ شریعت و رسالت انبیا است، باید صد در صد مورد اعتماد مردم بوده و از هرگونه خطا و انحراف معصوم باشد، تا بتواند از دین و احکام آن پاسداری کند؛ زیرا که هدف از ارسال رسل و امامان تعلیم و تربیت است، و این محتاج به علم سرشاری است که از طرف خداوند به آنها اعطا گردد و این علم الاهی باید بدون کم و کاست به مردم برسد و از انحراف و تحریف مصون بماند. اضافه بر این فلسفه وجوب نصب امام، اقتضای آن دارد که امام باید معصوم باشد.
- دلیلهای نقلی اعم از آیات و روایات معتبر و صحیح وجود دارد که عصمت امام از آنها استفاده میشود. آیات تطهیر، امامت و اطاعت، همچنین حدیث ثقلین و منزلت از جملۀ آنها است.
علاوه بر اینها، شیعه بر این عقیده است که امامت که همان جانشینی پیامبر(ص) است، بسان نبوت یک مقام انتصابی است - نه انتخابی - و عهدهدار این مقام از طرف خداوند تعیین میگردد. به عبارت دیگر، معصوم کسی است که در خلوت و جلوت(مخفیانه و علنی) مرتکب گناه و خطا نمیشود و بدیهی است که غیر از خدا کسی نمیتواند عهدهدار بیان عصمت کسی باشد، پس تشخیص عصمت فقط از راه نص و نقل پیامبر(ص) امکان پذیر است.
- امام در کتابهای لغت به معنای پیشوا آمده، و به کسی امام گفته میشود که پیشرو باشد و دیگران از او پیروی کنند. «امام کسی است که مورد پیروی قرار گیرد».[1]
- در اصطلاح، در علم کلام تعریفهای گوناگونی راجع به امامت بیان گردیده است.
تعریف امامت از نگاه شیعه عبارت است از: ریاست عمومی دینی که عهدهدار ترغیب همۀ مردم در حفظ و حراست از مصالح دینی و دنیایی بوده، و آنان را بر حسب همان مصالح از آنچه برایشان ضرر دارد برحذر مینماید.[2]
اما از نگاه اهلسنت امامت چنین تعریف شده است: امامت ریاست و سرپرستی عام و گسترده است، نسبت به امور دینی و دنیوی مردم، به عنوان جانشینی از پیامبر(ص).[3]
- معنا و مفهوم عصمت: عصمت در لغت به معنای نگاه داشتن و مانع شدن است، و در اصطلاح علم کلام عبارت است از: ملکهای نفسانی که مقتضی عدم مخالفت از تکالیف الاهی است، و این ملکۀ نفسانی شخص را از خطا و اشتباه حفظ میکند.
عصمت ملکهای است اقتضا دارد عدم مخالفت تکالیفی که الزامی است، چه عمدی و چه غیر عمدی با وجود اینکه قدرت بر مخالفت وجود دارد.[4]
شیعه معتقد است: امامت همان امتداد رسالت و نبوت است، جز اینکه پیامبر(ص) پایهگذار شریعت است و بر او وحی نازل میشد، اما امام مبین شریعت و حافظ و نگهبان آن است. بنابراین، امام در تمام شئون جز مسئلۀ نزول وحی با پیامبر(ص) همگام است.[5] و تمام شرایطی را که برای پیامبر ضروری و لازم شناخته شده است؛ نظیر علم به معارف و اصول اسلام و فروع و ... از جمله عصمت از گناه و خطا و اشتباه مخفیانه و علنی، عیناً همان شرایط را برای امام نیز لازم و ضروری میداند. و چون راهی برای احراز صفت عصمت جز از راه نص و بیان خداوند وجود ندارد، امامت را مانند نبوت یک مقام انتصابی میداند و میگوید: عهدهدار این مقام از طرف خداوند تعیین میگردد. اما بر خلاف شیعه، اهلسنت، این مقام و مسئولیت بزرگ دینی و اجتماعی را یک موهبت اجتماعی میداند که از طرف مردم به شخص خلیفه اعطا میگردد و خلیفه از طریق انتخاب به این مقام نایل میشود. این معنا با دقت و تأمل در تعریف ارائه شده از سوی دو گروه(شیعه و سنی) به دست میآید.
اینک به پارهای از دلایل دو گروه توجه نمایید.
الف) دلایل عقلی لزوم عصمت برای امام(ع):
- از آنجا که امام حافظ شرع و تبیین کننده رسالت انبیا و مربی انسانها است، باید صد در صد مورد اعتماد مردم باشد و در صورت معصوم نبودن این اعتماد از بین میرود.
- اگر امام مرتکب معصیت شود، احترام و محبوبیت او از دلها خارج میشود و دیگر از دستورات او پیروی و اطاعت نمیشود، در نتیجه فایدۀ نصب امام منتفی میگردد.[6]
- اگر امام معصوم نباشد و مرتکب گناه شود، محکوم نمودن و مجازات او از باب امر به معروف و نهی از منکر واجب میشود، در حالیکه چنین برخوردی با امام، اولاً: غرض از نصب امام را نقض میکند. ثانیاً: با آیۀ اطاعت(نساء، 59) منافات دارد؛ زیرا که آیۀ مذکور، اطاعت از امام و احترام به مقام او را به طور مطلق ذکر کرده است.[7]
- امام مانند پیامبر(ص) حافظ شرع است؛ لذا باید معصوم باشد؛ زیرا مراد از حفظ و نگهداری، حفاظت علمی و عملی است، و بدیهی است که حفظ شریعت در علم و عمل تنها با داشتن عصمت امکان پذیر است؛ چرا که غیر معصوم دست کم دچار خطا میشود و اگر بر حفظِ بخشی از شریعت بسنده کنیم، در این صورت بخش دیگر را باید از نظر شارع بیاعتبار شمرد! و حال آنکه ضرورت بر خلاف آن حکم میکند؛ زیرا که پیامبر(ص) آمده تا تمام احکام را تعلیم دهد.
- فلسفۀ وجود نصب امام همانگونه که بیان شد، هدایت مردم است در جهت پرهیز از خطا و اشتباه که نوعاً موجب انحراف فکری و عملی میگردد، و اگر خود امام نیز دچار اشتباه گردد و از آن مصون نباشد طبق فلسفۀ وجوب نصب امام، برای هدایت و راهنمایی خویش، نیاز به امام برای او نیز امری محسوس و ضروری است تا خطاها و اشتباهاتش را به وی گوشزد نماید و به طریق صواب هدایت کند، پس آن امام دیگر باید معصوم باشد و اگر چنانچه او نیز معصوم نباشد، امام دیگری لازم است و ... به همین ترتیب نیاز به امام تا بینهایت ادامه پیدا میکند و این همان تسلسل است که به حکم عقل محال و باطل است؛ بنابر این حتماً باید به امام معصوم منتهی گردد که از ملکۀ عصمت برخوردار است و توانایی بر هدایت دیگران را دارد، بدون آنکه در او نشانی از خطا و انحراف مشاهده گردد.[8]
ب) دلایل نقلی
در قرآن کریم دربارۀ عصمت انبیا و ائمه(ع) آیاتی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
- آیۀ امامت: "بیاد آر هنگامی که خدا ابراهیم را به امری امتحان فرمود و او همه را به جای آورد و خدا به او گفت: من ترا به پیشوایی خلق برگزینم. ابراهیم گفت: این پیشوایی را به فرزندان من نیز عطا خواهی کرد؟ فرمود که عهد من به مردم ستمکار نخواهید رسید".[9] این آیه تصریح دارد که عهد الاهی که همان منصب امامت باشد، به ظالمان نمیرسد. این از یکسو، از سویی دیگر هر گناهی خواه صغیره باشد یا کبیره، ظلم است و مورد رضای خداوند متعال نیست، به دلیل آنکه خدا میفرماید: "این احکام حدود دین خدا است، از آن سرپیچی نکنید و کسانی که از احکام خدا سرپیچی کنند، آنها به حقیقت ستمکارانند".[10]
طبق این آیه گناه چه صغیره باشد چه کبیره، ظلم محسوب میشود؛ زیرا که در نهایت سرپیچی و عصیان از فرمان خدا است. بنابراین، در اینجا دو مطلب امری قطعی است.
یک) هر گناهی(صغیره یا کبیره) به جهت تخلف و نافرمانی از دستورات الاهی ظلم محسوب میشود.
دو) عهد خدا به ظالمان نمیرسد.
نتیجه اینکه امامت عهد و منصب الاهی است،[11] و قرآن کریم مناصب الاهی را اختصاص به کسانی داده که آلوده به ظلم نباشند. از طرفی میدانیم که هر گناهی دست کم ظلم به نفس است و هر گناه کاری در عرف قرآن کریم ظالم نامیده میشود. پس امامان که صاحبان منصب الاهی هستند، از هرگونه ظلم و گناهی پاک و منزه خواهند بود.[12]
- آیۀ تطهیر: "خداوند چنین میخواهد که رجس هر آلایش را از شما خانوادۀ نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند".[13]
دلالت این آیه بر عصمت اهلبیت(ع) بدین گونه است که تعلق گرفتن مشیت الاهی به تطهیر اهلبیت از هر نوع پلیدی، مساوی و ملازم با عصمت آنان از گناه است؛ زیرا مقصود از رجس در آیه، هر نوع پلیدی فکری و روحی و رفتاری است که گناه از مصادیق بارز آن است. و از آنجا که این اراده به افراد خاصی تعلق گرفته است، نه به همۀ افراد امت، طبیعی است که آیۀ تطهیر با ارادۀ تطهیر که به همگان تعلق گرفته است، فرق خواهد داشت. ارادۀ تطهیر که عموم مسلمانان را در بر میگیرد، ارادۀ تشریعی است،[14] و چه بسا ممکن است در اثر نافرمانی افراد تحقق نپذیرد، در حالیکه این اراده، ارادۀ تکوینی است که از مراد و متعلق اراده(پاکی از گناه) جدا نخواهد بود.[15]
- آیۀ اطاعت: "ای اهل ایمان فرمان خدا و رسول و فرمانداران از طرف رسول را اطاعت کنید".[16]
این آیه نیز از جمله آیاتی است که دلالت بر عصمت امامان(ع) دارد؛ زیرا آیه، اطاعت رسول و اولی الامر را مطلق بیان کرده و مشروط به شرطی ننموده است. اطاعت مطلق از رسول و اولی الامر در صورتی صحیح است که در راستای اطاعت خدا باشد و پیروی از آنان منافاتی با اطاعت از خدای متعال نداشته باشد، و گرنه امر به اطاعت مطلق از خدای متعال و اطاعت مطلق از کسانی که در معرض خطا و انحراف هستند، موجب تناقض خواهد بود.[17]
- حدیث ثقلین: این حدیث که از احادیث متواتر است، و از طریق شیعه و سنی روایت شده است، پیامبر(ص) میفرماید: "انی تارک فیکم الثقلین! کتاب الله و عترتی (اهل بیتی) انهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض"؛ من در حالی شما را ترک میکنم که در میان شما دو گوهر گرانبها به امانت گذاشتم، کتاب خدا و اهلبیتم، این دو هرگز از همدیگر جدا نمیشوند، تا در حوض کوثر بر من عرضه شوند.
به حکم این حدیث که پیامبر اکرم(ص) اهلبیت و عترت خود را همسنگ قرآن قرار داد و تأکید کرد که هیچگاه از آن جدا نمیشوند، دلیل روشنی بر عصمت آنان است؛ زیرا ارتکاب کوچکترین گناه حتی اگر به صورت اشتباه و خطا باشد جدایی عملی از قرآن است. بنابراین، همانگونه که قرآن از هر نوع خطا و اشتباه مصون و محفوظ است، ائمه(ع) نیز از هر نوع خطای فکری و عملی منزه و پاک هستند.
پس از آنکه روشن شد امام(ع) به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر(ص) باید معصوم از گناه و خطا باشد، بدیهی است که راهی برای احراز صفت عصمت در فردی که جانشین پیامبر(ص) است، جز از راه نص و بیان خداوند باقی نمیماند؛ زیرا تنها او عالم به سرِّ و خفیات و ملکات نفسانی است.
اینک در ادامه اجمالا به نصوصی توجه میکنیم که به تعیین مصداق(امامی که باید معصوم باشد)، تصریح کردهاند:
این نص و تصریح از طریق پیامبر(ص) دربارۀ امامت امام علی(ع) در جاهای مختلف اعلام شده که مورد قبول شیعه و اهلسنت است و در منابع روایی دو گروه موجود است. یکی از صریحترین آنان حادثۀ غدیر خم است. آنجا که پیامبر(ص) به امر خدا امام علی(ع) را جانشین خود معرفی کرد و فرمود: "هر کس را که من مولای او هستم، علی مولای او است".[18]
و یا پیامبر(ص) خطاب به اصحابش فرمود: "تسلیم او ]علی[ باشید در حکومت و امارت مؤمنان".[19]
همچنین در جایی دیگر، در حالیکه پیامبر(ص) دست علی(ع) را گرفته بود و اشاره میکرد، به او فرمود: "این ]علی[ خلیفه و جانشین من است در میان شما بعد از من، پس از او شنوایی داشته باشید و از او اطاعت کنید".[20]
در مورد امامان بعد از امام علی(ع) نیز از طریق پیامبر(ص) و امامان قبلی، معصوم بعد از خود را میشناسانند و مشخص میکنند؛ مثلا در بارۀ امام حسین(ع) از پیامبر نقل شده است: "تو آقایی، پسر آقایی، تو امام، و پسر امام، و برادر امام، و پدر ائمه تو حجت خدا و پسر حجت خدا، و پدر نه حجت که نهمین حجت، قائم است".[21]، [22]
[1]. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، واژۀ «امام».
[2]. "الامامة رئاسة عامة دینیة مشتملة علی ترغیب عموم الناس فی حفظ مصالحهم الدینیة و الدنیاویه و زجرهم عمایضرهم بحسبها". خواجه نصیر طوسی، قواعد العقائد، ص 108.
[3]. "الامامة رئاسة عامة فی امور الدین و الدنیا خلافة عن النبی". قوشجی، علاءالدین، شرح تجرید، ص 472.
[4]. "ان العصمة ملکة تقتضی عدم مخالفة التکالیف اللزومیه عمداً و خطاءً مع القدرة علی الخلاف". مظفر، محمد رضا، دلائل الصدق، ج2، ص 4.
[5]. پیامبر اسلام(ص) به علی(ع) خطاب فرمود: «انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی بعدی»؛ تو نسبت به من منزلت هارون نسبت به موسی را داری، جز اینکه پیامبری بعد از من وجود ندارد". سیرۀ ابن هشام، ج 2، ص 52.
[6]. دلائل الصدق، ج 2، ص 8- 10.
[7]. همان.
[8]. مختاری مازندرانی، محمد حسین، امامت و رهبری، ص 59.
[9]. "و اذا بتلی ابراهیم ربه... قال لاینال عهدی الظالمین". بقره، 124.
[10]. "... تلک حدود الله فلاتعتدوها و من یتعد حدود الله فاولئک هم الظالمون". بقره، 229.
[11]. پس هیچ ارتباطی با انتخاب و گزینش مردم ندارد، بلکه از جانب خدای متعال به کسانی که استحقاق و شایستگی این مقام را داشته باشند، اعطا میگردد. البته فعلیت مقام امامت، با انتخاب و بیعت مردم است.
[12]. «معنای عصمت انبیا و امامان این نیست که مثلاً جبرئیل دست آنان را بگیرد (البته جبرئیل اگر دست شمر را هم بگیرد، هرگز مرتکب گناه نمیشود)، بلکه عصمت "زاییده ایمان" است. اگر انسان به حق تعالی ایمان داشته باشد و با چشم قلب خداوند متعال را مانند خورشید ببیند، امکان ندارد، مرتکب گناه و معصیت گردد. معصومین(ع) بعد از خلقت از طینت پاک، بر اثر ریاضت و کسب نورانیت و ملکات فاضله، همواره خود را در محضر خداوند متعال - که همه چیز را میداند به همۀ امور احاطه دارد - مشاهده میکنند». امام خمینی، نبوت از دیدگاه امام خمینی، (تبیان)، ص 124.
[13]. "... انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا". احزاب، 33.
[14]. احزاب، 33؛ مائده، 6، ذیل آیۀ وضو که میفرماید: «... و لکن یرید لیطهرکم ...»؛ خداوند نمیخواهد مشکل برای شما ایجاد کند، بلکه میخواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید.
[15]. سبحانی، جعفر، منشور عقاید امامیه، ص 168- 169. شایان ذکر است که ارادۀ تکوینی حق بر عصمت اهلبیت، مایۀ سلب اختیار آنان نیست، همانگونه که وجود عصمت در پیامبران نیز موجب سلب اختیار آنان نیست.
[16]. "یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم...". نساء، 59.
[17]. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، ص 201- 205، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ چهارم، 1379ش.
[18]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 420، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. "من کنت مولاه فهذا علی مولاه".
[19]. "سلموا علیه بإمرة المؤمنین". شیخ صدوق، امالی، ص 355، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
[20]. "ثُمَّ قَالَ إِنِّی أُشْهِدُکُمْ أَنَّ عَلِیّاً أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وَارِثِی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَصِیِّی فِی أَهْلِی وَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا...". هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج 2، ص 692، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1405ق.
[21]. "عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ رَضِیَ اللَّهِ عَنْهُ، قَالَ دَخَلْتُ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَإِذَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَى فَخِذِهِ وَ تَفَرَّسَ فِی وَجْهِهِ وَ قَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ قَالَ: «أَنْتَ سَیِّدُ ابْنُ سَیِّدٍ، أَنْتَ إِمَامُ ابْنُ إِمَامٍ أَخُو إِمَامٍ، أَبُو أَئِمَّةٍ، أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ ابْنُ حُجَّةِ اللَّهِ، وَ أَبُو حُجَجٍ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِکَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ». کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج 2، ص 940.
[22]. جهت آگاهی بیشتر: ر. ک: عصمت انبیا از دیدگاه قرآن، سؤال 112 (سایت: 998)؛ عصمت انسانهاى معمولى، سؤال 104 (سایت: 961)؛ علت محدود کردن اهل بیت به چند نفر، سؤال 243 (سایت: 1850).