لطفا صبرکنید
12770
- اشتراک گذاری
در پاسخ این سؤال چند نکته را باید یادآور شد:
1. در فلسفه بین «ماده» و «جسم» تفاوت وجود دارد.
2. کلمه «ماده» در فلسفه به دو معنا بکار میرود: یکی به معناى حامل استعداد شیء؛ دوم به معناى حامل فعلیت شیء. مثلًا گاهى مىگویند آب ماده است براى هوا؛ در اینجا به معناى حامل استعداد هوا است. گاهى نیز کلمه «ماده» را به معناى حامل فعلیت شیء بکار مىبرند؛ یعنى آنچه که الآن حامل فعلیت شیء است. مثلًا همین آب را در نظر بگیرید. خود آب مرکب است از صورتى و مادهاى. مادهاش آن است که قبل از اینکه آب تشکیل شود هم، وجود داشته، و صورتش آن فعلیتى است که الآن است، و هماکنون این صورت آب با ماده خودش متحد است. هماکنون همین مادهاى که در آب است، هم ماده آب است و هم ماده هوا. به این معنا ماده آب است که حامل فعلیت آب است، و به این معنا ماده هوا است که حامل استعداد هوا است.[1]
3. «جسم» در فلسفه عبارت است از: چیزی که قابل ابعاد سهگانه است؛ به این معنا که ممکن است در داخل آن سه خط فرض کنیم که هر سه عمود بر یکدیگر و در یک نقطه تلاقى کرده باشند و زاویههایى که از تلاقى این خطوط پیدا مىشود همه زاویه قائمه باشد، از این رو است که در تعریف جسم گفتهاند: «جوهر یمکن ان یفرض فیه خطوط ثلثة متقاطعة على زوایا قوائم».[2]
4. با جستوجویی که ما در منابع روایی انجام دادهایم، «ماده» در روایات به معنای ریشه، منبع، مایه و بن مایه آمده است.[3] لذا از نگاه روایات ماده، اساس هر چیزی است.
در نتیجه ماده از نظر روایات میتواند با ماده فلسفی یکی باشد و تعارضی بین آن دو وجود ندارد، منتها نگاهها فرق میکند مثلاً آب در هر دو نگاه ماده است؛ از منظر فلاسفه از آن حیث که حامل استعداد هوا است، یا از آن حیث که فعلیت دارد. همین آب در روایات نیز ماده خوانده میشود، امّا از آن جهت که منشأ و ریشۀ بسیاری از چیزها است.[4]
[1]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج 8، ص 101، صدرا، تهران.
[2]. همان، ج 5، ص 546.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 14؛ ج 6، ص 382، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.