لطفا صبرکنید
بازدید
19745
19745
آخرین بروزرسانی:
1393/08/25
کد سایت
fa24360
کد بایگانی
28598
نمایه
فترت وحی بر پیامبر(ص)
طبقه بندی موضوعی
تفسیر|وحی، نبوت و عصمت|وحی
اصطلاحات
وحی
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا در روند وحی به پیامبر(ص) توقف و فترتی صورت گرفته است؟ در چه زمان و مکانی و به هنگام نزول کدام آیات؟
پرسش
آیا در وحی به پیامبر فترت صورت گرفته است؟ در چه زمان و مکانی و به هنگام نزول کدام آیات؟ تأثیر فترت و تأخیر در وحی بر پیامبر و برخورد مردم با ایشان چگونه بوده است؟
پاسخ اجمالی
در مورد فترت وحی بر پیامبر اسلام(ص) مفسران و قرآن پژوهان دو واقعه تاریخی ذکر میکنند:
1. پس از نزول اولین آیات بر پیامبر(ص) فترتی در نزول وحی پیدا شد. به نظر میرسد پذیرش اصل فترت و وقوع فاصله بین اولین آیات تا نزول آیات بعدی، مشکل ندارد؛[1] شاید طبیعت قضیه نیز اقتضای وجود فاصله و فرجه میکرد؛ زیرا وحی حادثهای بسیار مهم در زندگی پیامبر اسلام(ص) بوده، و برای پذیرش دوباره نیاز به فرصت بود. اما آنچه برخی از کتابهای تاریخی نقل کردند که برای پیامبر در این واقعه حالات روحی نامناسب رخ داد، این مطالب قابل پذیرش نیست. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به پاسخ 4980(خودکشی پیامبر).
2. واقعه دوم مطلبی است که مفسران در سبب نزول آیات نخستین سوره «والضحى» یاد کردهاند: طبرسى (ره) اقوال زیر را در باره سبب نزول آیات نخستین سوره «والضحى» نقل کرده است:
الف. ابن عباس مىگفت: مدّت پانزده روز وحى بر نبى اکرم (ص) منقطع شد. مشرکان گفتند: پروردگار محمد(ص) وى را ترک گفته و از وى بیزار گشته است. اگر امر رسالت او از جانب خدا مىبود باید پیاپى وحى بر او نازل گردد. به دنبال این قضیه آیات مذکور نازل گردید. عدهاى گفتهاند: مدّت انقطاع وحى دوازده روز و عدّه دیگر گفتهاند: چهل روز بوده است.
ب. میگویند که مسلمانان پرسیدند: یا رسول اللّه، مدّتى است که وحى بر شما نازل نمىشود؟ فرمود: چگونه بر من وحى نازل گردد، در حالیکه شما دست و انگشتان خود را شستوشو نمىدهید و آنرا پاکیزه نمىسازید، و ناخنهاى خود را نمىچینید. خداوند متعال جبرئیل(ع) را فرستاد و این سوره را آورد که مشرکان سخنى بر خلاف واقع به میان آوردند. وقتى جبرئیل آمد نبى اکرم(ص) به او فرمود: نیامدى تا اینکه شوق دیدار تو در من رو به ازدیاد گذاشت؟ جبرئیل(ع) پاسخ داد: اشتیاق من به دیدار تو فزونتر بوده است، من بندهاى مأمور هستم و جز به فرمان پروردگارت فرود نمىآیم.
ج. همچنین میگویند: یهودیان از نبى اکرم(ص) راجع به «ذى القرنین» و «اصحاب کهف» و «روح» سؤال کردند. آن حضرت پاسخ داد: فردا گزارش آنها را بیان خواهم کرد و «ان شاء اللّه» نگفت. وحى از آنحضرت در این ایام منقطع گشت، و در نتیجه از شماتت و دشنام دشمنان اندوهگین گشت. از پى این شماتت و اندوه بود که سوره «والضحى» نازل شد تا قلب آن حضرت را تسلى بخشد، و اندوه او را فرونشاند.
د. و سر انجام، بعضى گفتهاند: «مشرکان سنگى بر انگشتان رسول خدا(ص) زدند و خون آلودش نمودند، آن حضرت گفت: «هل انت الا اصبع دمیت، و فى سبیل اللّه ما لقیت» ابو الفتوح به دنبال آن مىنویسد: «دو روز از خانه بیرون نیامد، زنى – که گویا ام جمیل، زن ابو سفیان بود - با تمسخر گفت: یا محمد چند روز گذشت که از طرف خدایت، شیطانی بر تو نازل نشده است؟! به دنبال آن بود که خداى تعالى این آیه را فرستاد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، وَ الضُّحى ...».
هـ. جبرئیل(ع) مدتى در نزول وحى تأخیر کرد و رسول اکرم(ص) سخت بىتابى مىنمود. خدیجه عرض کرد: «قد قلاک ربّک لما یرى جزعک؟» که خداوند متعال، «وَ الضُّحى، وَ اللَّیْلِ إِذا سَجى، ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى» را نازل کرد.
و. زید بن اسلم گفت: سبب احتباس وحى آن بود که بعضى از زنان رسول(ص) توله سگى[2] را در سراى برده بودند و مىپروردند بىعلم رسول خدا(ع). چون وحى آمد رسول (ص) جبرئیل (ع) را گفت: چرا چندین روز نیامدى؟ گفت: ندانى که ما در سرائى نرویم که در او سگ و یا صورت باشد.[3]
1. پس از نزول اولین آیات بر پیامبر(ص) فترتی در نزول وحی پیدا شد. به نظر میرسد پذیرش اصل فترت و وقوع فاصله بین اولین آیات تا نزول آیات بعدی، مشکل ندارد؛[1] شاید طبیعت قضیه نیز اقتضای وجود فاصله و فرجه میکرد؛ زیرا وحی حادثهای بسیار مهم در زندگی پیامبر اسلام(ص) بوده، و برای پذیرش دوباره نیاز به فرصت بود. اما آنچه برخی از کتابهای تاریخی نقل کردند که برای پیامبر در این واقعه حالات روحی نامناسب رخ داد، این مطالب قابل پذیرش نیست. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به پاسخ 4980(خودکشی پیامبر).
2. واقعه دوم مطلبی است که مفسران در سبب نزول آیات نخستین سوره «والضحى» یاد کردهاند: طبرسى (ره) اقوال زیر را در باره سبب نزول آیات نخستین سوره «والضحى» نقل کرده است:
الف. ابن عباس مىگفت: مدّت پانزده روز وحى بر نبى اکرم (ص) منقطع شد. مشرکان گفتند: پروردگار محمد(ص) وى را ترک گفته و از وى بیزار گشته است. اگر امر رسالت او از جانب خدا مىبود باید پیاپى وحى بر او نازل گردد. به دنبال این قضیه آیات مذکور نازل گردید. عدهاى گفتهاند: مدّت انقطاع وحى دوازده روز و عدّه دیگر گفتهاند: چهل روز بوده است.
ب. میگویند که مسلمانان پرسیدند: یا رسول اللّه، مدّتى است که وحى بر شما نازل نمىشود؟ فرمود: چگونه بر من وحى نازل گردد، در حالیکه شما دست و انگشتان خود را شستوشو نمىدهید و آنرا پاکیزه نمىسازید، و ناخنهاى خود را نمىچینید. خداوند متعال جبرئیل(ع) را فرستاد و این سوره را آورد که مشرکان سخنى بر خلاف واقع به میان آوردند. وقتى جبرئیل آمد نبى اکرم(ص) به او فرمود: نیامدى تا اینکه شوق دیدار تو در من رو به ازدیاد گذاشت؟ جبرئیل(ع) پاسخ داد: اشتیاق من به دیدار تو فزونتر بوده است، من بندهاى مأمور هستم و جز به فرمان پروردگارت فرود نمىآیم.
ج. همچنین میگویند: یهودیان از نبى اکرم(ص) راجع به «ذى القرنین» و «اصحاب کهف» و «روح» سؤال کردند. آن حضرت پاسخ داد: فردا گزارش آنها را بیان خواهم کرد و «ان شاء اللّه» نگفت. وحى از آنحضرت در این ایام منقطع گشت، و در نتیجه از شماتت و دشنام دشمنان اندوهگین گشت. از پى این شماتت و اندوه بود که سوره «والضحى» نازل شد تا قلب آن حضرت را تسلى بخشد، و اندوه او را فرونشاند.
د. و سر انجام، بعضى گفتهاند: «مشرکان سنگى بر انگشتان رسول خدا(ص) زدند و خون آلودش نمودند، آن حضرت گفت: «هل انت الا اصبع دمیت، و فى سبیل اللّه ما لقیت» ابو الفتوح به دنبال آن مىنویسد: «دو روز از خانه بیرون نیامد، زنى – که گویا ام جمیل، زن ابو سفیان بود - با تمسخر گفت: یا محمد چند روز گذشت که از طرف خدایت، شیطانی بر تو نازل نشده است؟! به دنبال آن بود که خداى تعالى این آیه را فرستاد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، وَ الضُّحى ...».
هـ. جبرئیل(ع) مدتى در نزول وحى تأخیر کرد و رسول اکرم(ص) سخت بىتابى مىنمود. خدیجه عرض کرد: «قد قلاک ربّک لما یرى جزعک؟» که خداوند متعال، «وَ الضُّحى، وَ اللَّیْلِ إِذا سَجى، ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى» را نازل کرد.
و. زید بن اسلم گفت: سبب احتباس وحى آن بود که بعضى از زنان رسول(ص) توله سگى[2] را در سراى برده بودند و مىپروردند بىعلم رسول خدا(ع). چون وحى آمد رسول (ص) جبرئیل (ع) را گفت: چرا چندین روز نیامدى؟ گفت: ندانى که ما در سرائى نرویم که در او سگ و یا صورت باشد.[3]
[1]. کاشانى، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین، ج 10، ص 58، کتابفروشى محمد حسن علمى، تهران، 1336ش.
[2]. برای اطلاع بیشتر در این مورد رجوع شود به: پاسخ 26406 ( قطع شدن وحی به جهت وجود سگ در خانه پیامبر).
[3]. حجتى، سید محمد باقر، اسباب النزول، ص 183 و 184، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، چاپ ششم، 1377ش.
نظرات