لطفا صبرکنید
18241
- اشتراک گذاری
برای آیه 121 بقره، شأن نزولهایی ذکر شده است؛ تعدادی آنرا در مورد تازه مسلمانانی که از حبشه به حجاز آمدهاند میدانند، برخی آیه را در مورد تازه مسلمانهای یهودی ذکر کرده اند و تعدادی آنرا در مورد اصحاب پیامبر(ص) نقل میکنند. طبیعی است با انتخاب هر یک از این سه نظریه، تفاوتهایی در تفاسیر نیز مشاهده خواهد شد.
در بخشی از آیه آمده «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ»، بنابر روایات و تفاسیری که پیرامون این قسمت از آیه وجود دارد؛ اگر مقصود آیه را تلاوت قرآن بدانیم، باید دانست که منظور و مقصود تلاوت صِرف نیست بلکه باید با تفکر و تعقل همراه باشد که در نهایت، مراد و خواسته صاحب سخن با این تلاوت به دست آید، در همین راستا باید در أعمال خود نیز تابع قرآن باشیم، تا آنچه شایسته قرآن است، بپا داشته شود.
در مورد شأن نزول آیه شریفه «الَّذِینَ ءَاتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُوْلَئکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَن یَکْفُرْ بِهِ فَأُوْلَئکَ هُمُ الخْاسِرُونَ»،[1] دیدگاههایی وجود دارد:
1. از ابن عباس نقل شده که این آیه در شأن اهل سفینه(کشتی) نازل شد و آنان چهل مرد حبشى بودند که همراه جعفر بن ابى طالب از حبشه آمدند.[2]
2. این آیه در شأن یهودیانی است که به اسلام گرویدند؛ مانند عبدالله بن سلام،[3] شعبه بن عمر، تمام بن یهودا و ... .[4]
3. این آیه در مورد اصحاب پیامبر(ص) نازل شده است.[5]
اکنون بر اساس این شأن نزولها به توضیح و تفسیر بخشهای مختلف آیه میپردازیم:
منظور از «الذین» بنابر شأن نزولها مختلف خواهد بود و طبیعتاً کسانی منظور مستقیم آیات هستند که آیه در مورد آنان نازل شده باشد. البته در اینکه این حکم تسرّی داشته و همگان را در بر میگیرد، شکی نیست، اما مقصود مستقیم آیه کسانی بودهاند که آیه در مورد آنها نازل شده است.
تفسیر کلمه «الْکِتَابَ» نیز مانند «الذین» است؛ اگر شأن نزول اول و دوم را بپذیریم؛ منظور، کتاب تورات خواهد بود،[6] اما اگر قول سوم را بپذیریم، منظور قرآن بوده که به مسلمانان داده شده است.[7]
اما «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ» مهمترین بخش آیه است که تفاسیر متعددی پیرامون آن به بحث و بررسی پرداختهاند:
«یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ»؛ یعنی پیامبر را به آنچه شایسته او بوده، برای مردم بیان و توصیف میکردند.[8] برخی نیز در تفسیر همین بخش گفتهاند: این معناست که آنچه از اوصاف پیامبر گرامی اسلام در کتابها بوده را تحریف نکرده و هیچ تغییری در آن ندادند.[9]
اینان از جمله کسانی بودند که این قسمت از آیه در مورد کتاب مقدس میدانستند، اما بسیاری از مفسران این تعبیر را در حق قرآن کریم دانسته و تفاسیری در ذیل آن مطرح کردهاند:
مردم در برابر آیات الهى چند گروهاند:
1. عدهای تمام اصرارشان بر اداى الفاظ و حروف از مخارج آن است، آنها دائماً در فکر وقف، وصل، حروف یرملون و ... هستند و کمترین اهمیتى به محتوا و معنا نمیدهند.
2. جمعی دیگر از الفاظ فراتر رفته و در معانى دقت میکنند و در ریزهکاریها و نکات قرآن میاندیشند و از علوم آن آگاهاند اما از عمل خبرى نیست!.
3. اما گروه سومى هستند که مؤمنان راستیناند؛ قرآن را به عنوان یک کتاب عمل، و یک برنامه کامل زندگى پذیرفتهاند، خواندن الفاظ و اندیشه در معانى و درک مفاهیم این کتاب بزرگ را مقدمهاى براى عمل میدانند و لذا هر زمان قرآن را میخوانند روح تازهاى در کالبد آنها پیدا میشود و این است حق تلاوت.[10]
امام صادق(ع) در ذیل حدیثی به تفسیر این قسمت از آیه پرداخته است: «منظور از «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ» این است که آیات آن را بخوانند و حقایق آن را درک کنند و به احکام آن عمل نمایند، به وعدههاى آن امیدوار، و از وعیدهاى آن ترسان باشند، از داستانهاى آن عبرت گیرند، به اوامرش گردن نهند و نواهى آن را بپذیرند، به خدا سوگند منظور حفظ کردن آیات و خواندن حروف و تلاوت سورهها و یاد گرفتن اعشار و اخماس[11] آن نیست، آنها حروف قرآن را حفظ کردند، اما حدود آن را ضایع ساختند، منظور تنها این است که در آیات قرآن بیندیشند و به احکامش عمل کنند، چنانکه خداوند مىفرماید: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ[12]».[13]
به طور خلاصه؛ تلاوت به گونهای که حق قرآن باشد تنها در قرائت و خواندن نیست، بلکه باید با پیروی عملی نیز همراه باشد.[14]
در حدیث دیگری، امام صادق(ع) فرمود منظور از «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ» این است که وقتی اسم بهشت و جهنم میآید، انسان لحظهای درنگ کند و در مواجهه با اسم بهشت آنرا از خداوند طلب کند و با رسیدن به کلمه جهنم، به خدا پناه ببرد».[15] البته مشخص است؛ در این حدیث امام تنها یک مورد از حق تلاوت قرآن را بیان میکند و این منافاتی ندارد که منظور واقعی فراتر از این بیان، باشد.
در پایان، ذکر نکتهای لازم است؛ امام صادق(ع) فرمودهاند که منظور از این آیه ائمه هستند.[16] این بیان به معنای این نیست که آیه در مورد اینها نازل شده یا اینکه تنها اینان مصداق آیه هستند، بلکه در پی بیان این است که اینان به وجه تام و کامل از مصادیق آیه میباشند و منافاتی ندارد دیگرانی که قرآن را با رعایت شرایط تلاوت میکنند نیز مصداق آیه باشند.[17]
[1]. بقره، 121: «کسانى که کتاب [آسمانى] به آنان دادهایم، آن را به طورى که شایسته آن است [با تدبّر و به قصد عمل کردن] مىخوانند آنانند که به آن ایمان مىآورند و کسانى که به آن کفر مىورزند آنانند که زیانکارند».
[2]. واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ترجمه: ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ج 1، ص 27، نشر نی، تهران، چاپ اول، 1383ش.
[3]. ر.ک: نمایه «شخصیّت عبدالله بن سلام»، سؤال 20087.
[4]. اسباب النزول، ج 1، ص 27.
[5]. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1 ، ص 411، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، 1412ق ؛ ابیارى ابراهیم، الموسوعة القرآنیة، ج 9، ص 114، موسسة سجل العرب، 1405ق.
[6]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 1، ص 374، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[7]. همان؛ الموسوعه القرآنیه، ج 9، ص 114.
[8]. ثعلبى نیشابورى، ابو اسحاق، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 1، ص 266، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1422ق.
[9]. زمخشرى محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 1، ص 183، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407 ق.
[10]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 431، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[11]. منظور از" اعشار" و" اخماس" تقسیماتى است که در قرآن مىشود مانند تقسیم به سى جزء و یا هر جزء به چهار حزب و امثال آن است.
[12]. صاد، 29: «کتابى مبارک است که آن را بر تو نازل کردهایم، تا در آیاتش بیندیشند».
[13]. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 78 – 79، الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1412ق.
[14]. ر.ک: فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 4، ص 30، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[15]. مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 2، ص 441، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق.
[16]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، ج 1، ص 215، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[17]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 266، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.