لطفا صبرکنید
بازدید
26595
26595
آخرین بروزرسانی:
1392/11/27
کد سایت
fa40203
کد بایگانی
49123
نمایه
منظور از مشیخه و عده من اصحابنا
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
«مشیخه» چیست و چه کتابهایی مشیخه دارند؟ عبارت «عدة من أصحابنا» در سند روایات به چه معناست؟
پرسش
«مشیخه» چیست؟ چه کتابهایی مشیخه دارند؟ اینکه میگویند مثلاً کتاب «الکافی» مشیخه دارد، در کجای این کتاب آمده است؟ سؤال دیگر اینکه مثلاً در روایت کتاب کافی دیدم که اولش نوشته «عن عدة من اصحابنا»، اول فکر کردم مرسله است بعد گفتم نه شاید اسامی آن در مشیخه آمده باشد، آیا این گونه است؟ معنای «عدة من اصحابنا» چیست؟
پاسخ اجمالی
مشیخه در لغت؛ جمع شیخ است، در علم حدیثشناسی؛ مشیخه به معنای اساتید در روایت و کسی که از او حدیث گرفته شده است، معنا میشود. معنای مشیخه صدوق و مشیخه شیخ طوسی نیز به همین معنا است؛ یعنی مشایخی(اساتیدی) که شیخ طوسی یا شیخ صدوق از آنان روایت میگرفتند. در پایان کتاب «من لا یحضره الفقیه» شیخ صدوق و کتاب «تهذیب الاحکام» و «الاستبصار» شیخ طوسی، این دو بزرگوار؛ مشیخه خود(طریق خود به مشایخ) را بیان کردهاند.
در کتاب شریف کافی، احیاناً در برخی از اسناد روایات؛ مرحوم کلینی چنین بیان کرده است: «عدة من أصحابنا عن ...»؛ کلینی در برخی از اسناد؛ وقتی خواسته از حدود ده نفر از محدثان و راویان بزرگ روایت نقل روایت کند، قبل از آن؛ طریق خود را به این ده نفر چنین گفته است: «عدة من أصحابنا عن احمد بن محمد بن عیسی»؛ یعنی این روایت را نه یک نفر؛ بلکه تعدادی از مشایخ و اساتید ما از احمد بن محمد بن عیسی نقل کردهاند.
در کتاب شریف کافی، احیاناً در برخی از اسناد روایات؛ مرحوم کلینی چنین بیان کرده است: «عدة من أصحابنا عن ...»؛ کلینی در برخی از اسناد؛ وقتی خواسته از حدود ده نفر از محدثان و راویان بزرگ روایت نقل روایت کند، قبل از آن؛ طریق خود را به این ده نفر چنین گفته است: «عدة من أصحابنا عن احمد بن محمد بن عیسی»؛ یعنی این روایت را نه یک نفر؛ بلکه تعدادی از مشایخ و اساتید ما از احمد بن محمد بن عیسی نقل کردهاند.
پاسخ تفصیلی
در اصطلاح علم حدیث و رجال؛ برای احترام به محدّثین بزرگ، بدانها شیخ گفته میشده است. همچنین به راوی حدیث و یا کسی که از او حدیث فرا میگیرند (استاد روایت) نیز اطلاق میشود.[1]
مشیخه در لغت؛ جمع شیخ است؛ ازهری در تهذیب اللغة میگوید: «جمع شیخ: شُیُوخٌ، و أَشْیَاخٌ، و مَشْیَخَةٌ، و شِیخَانٌ و مَشْیُوخَاء» است.[2]
در اینجا؛ مشیخه به معنای اساتید در روایت و کسی که از او حدیث دریافت شده است، معنا میشود. معنای مشیخه صدوق و مشیخه شیخ طوسی نیز به همین معنا است؛ یعنی مشایخی (اساتیدی) که شیخ طوسی یا شیخ صدوق از آنان روایت گرفتهاند. در پایان کتاب «من لا یحضره الفقیه» شیخ صدوق و کتاب «تهذیب الاحکام» و «الاستبصار» شیخ طوسی، این دو بزرگوار؛ مشیخه خود (طریق خود به اساتیدشان) را بیان کردهاند که در ادامه توضیح آن میآید.
توضیح مشیخه
سبک و روش محدّثان بزرگ در نوشتن و جمعآوری احادیث یک نوع نبود، بلکه در جمعآوری احادیث، مسلکها و روشهای متفاوتی داشتهاند؛ برای نمونه روش مرحوم کلینی در «کافی» با روش شیخ صدوق در «من لا یحضره الفقیه» متفاوت است. کلینی در «کافی» به اینگونه عمل کرده که در ابتدای ذکر هر حدیثی، سند آنرا به طور کامل بیان کرده است؛ مثلاً «علی بن إبراهیم عن أبیه عن النوفلی عن السکونی عن أبی عبد الله (ع)...»[3] در این سند؛ کلینی از علی بن ابراهیم و او از پدرش (ابراهیم بن هاشم) و او از نوفلی و نوفلی از سکونی؛ و او از امام صادق(ع)؛ نقل کرده است. بله! در برخی از روایات؛ احیاناً خلاف این مطلب هم دیده میشود ولی منهج کلینی در کل کافی (اصول، فروع و روضه) این چنین است.
اما روش و منهج شیخ صدوق در «من لا یحضره الفقیه» و روش شیخ طوسی در دو کتاب «تهذیب الاحکام» و «الاستبصار» اینگونه نیست؛ و با روش شیخ کلینی متفاوت است، اگر چه در برخی از مبانی؛ و روشها، بین شیخ صدوق و شیخ طوسی نیز اختلافاتی در زمینه جمعآوری احادیث وجود دارد.
شیخ صدوق در کتاب خود؛ روایات را بدون سند ذکر کرده است؛ یعنی به راوی بلا واسطه از امام(ع) را فقط ذکر کرده است. به این نمونه از اسناد در کتاب فقیه توجه کنید: «سَأَلَ عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِیٍّ الْحَلَبِیُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع)...».[4]
شیخ طوسی نیز در دو کتاب تهذیب و استبصار خود تقریباً اینگونه عمل کرده است؛ به این نمونه دقت کنید: «عَلِیُّ بْنُ مَهْزِیَارَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ...».[5]
همانطور که دیده میشود؛ معلوم نیست بین شیخ صدوق تا عبیدالله بن علی حلبی؛ چه کسانی واسطه شدهاند؟ همچنین مشخص نیست بین شیخ طوسی تا علی بن مهزیار چه کسانی قرار گرفتهاند؟ اگر این سه کتاب؛ با همین حالت ارائه شده بود، از ارزش روایات آن بسیار کاسته میشد ولی همانطور که گفته شد، این دو بزرگوار، به جهت اختصاری که مورد نظر داشتهاند؛ روایات را اینگونه ذکر کردهاند ولی به جهت اینکه روایات از دائره روایات سنددار و متصل خارج نشود، هر کدام در پایان کتابهایشان، طریق خود را به اشخاص مورد نظر و کتابهایی که از آن؛ این روایات را گرفته، ذکر کردهاند.
شیخ صدوق در آخر کتاب «من لا یحضره الفقیه» مشیخه (اساتید) خود را با این کلمات آغاز میکند: «هر آنچه را در این کتاب از عمار ساباطی نقل کردهام؛ آنرا از پدرم؛ و او از ابن ولید و او از سعید بن عبدالله و او از احمد بن الحسن فضال و او از عمرو بن سعید مدائنی و او از مصدق بن صدقه و او از عمار بن موسی ساباطی نقل کرده است».[6] بدین ترتیب؛ شیخ صدوق تمام روایاتی را که در کتاب خود از عمار ساباطی نقل کرده است، از حالت ارسال (بدون سند بودن) خارج کرده است.
آنچه جالب توجه است آنکه: «با دقت در ترتیب مشیخه فقیه و مقایسه آن با روایات موجود در کتاب به این نتیجه میتوان رسید که ترتیب مشیخه ناشى از ترتیب ذکر نام راویان در خود کتاب است بدین گونه که شیخ صدوق پس از نوشتن «الفقیه»، با مراجعه به متن کتاب خویش، نام راویان را یادداشت کرده و به همان ترتیب اصل کتاب، طرق مشیخه را ذکر کرده، هرکس که اولین روایت وى در «الفقیه» زودتر از اولین روایت فرد دیگر است، طریق وى نیز در مشیخه زودتر از طریق دیگرى است، مثلاً چون اول؛ روایت عمار ساباطى و سپس روایت على بن جعفر و بعد روایت اسحاق بن عمار را در کتاب آورده، در مشیخه نیز طریق خود را به عمار بن موسى و سپس به على بن جعفر و سپس به اسحاق بن عمار- تا آخر- به ترتیب ذکر میکند».[7]
شیخ طوسی نیز در آخر کتاب تهذیب میگوید: «اکنون که به توفیق خداوند از تألیف این کتاب فارغ شدهام، طریق و سندهای خودم را به این روایات کتابها و اصول؛ ذکر میکنم».[8] سپس چنین میگوید: «آنچه در این کتاب از محمد بن یعقوب کلینی نقل کردهام از طریق استادم شیخ مفید و او از جعفر بن محمد ابن قولویه و او از کلینی؛ نقل کرده است».[9]
بنابراین در بین کتابهای اربعه شیعه، کتاب «من لا یحضره الفقیه» شیخ صدوق و «تهذیبین»(کتاب تهذیب الاحکام و الاستبصار) شیخ طوسی دارای مشیخهاند،[10] و کتاب کافی شیخ کلینی به این علت که در هر روایت؛ طریق و سند روایت را ذکر کرده است، مشیخه وجود ندارد.
معنای «عدة من أصحابنا»
در کتاب شریف «کافی»، احیاناً در برخی از اسناد روایات؛ مرحوم کلینی چنین بیان کرده است: «عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد(اشعری) عن الحسین بن سعید عن فضالة بن أیوب عن موسى بن بکر عن الفضیل قال سألت أبا عبد الله (ع)...».[11] کلینی در برخی از اسناد؛ وقتی خواسته از حدود ده نفر از محدّثین و راویان بزرگ روایت نقل روایت کند، قبل از آن؛ طریق خود را به این ده نفر چنین گفته: «عدة من أصحابنا عن احمد بن محمد بن عیسی»؛ یعنی این روایت را نه یک نفر؛ بلکه تعدادی از مشایخ و اساتید ما از احمد بن محمد بن عیسی نقل کردهاند.
بیشترین این عده؛ در طریق احمد بن محمد بن عیسی و احمد بن محمد بن خالد برقی و سهل بن زیاد است.(همان طور که در سند فوق برای احمد بن محمد اشعری ذکر کردیم). اما این عده که در طریق این افراد آمده است چه کسانی هستند و آیا همه آنان از درجه وثاقت برخوردارند یا نه؟ بحث مفصل جداگانهای میطلبد که جهت اختصار به همین مقدار بسنده میشود.
مشیخه در لغت؛ جمع شیخ است؛ ازهری در تهذیب اللغة میگوید: «جمع شیخ: شُیُوخٌ، و أَشْیَاخٌ، و مَشْیَخَةٌ، و شِیخَانٌ و مَشْیُوخَاء» است.[2]
در اینجا؛ مشیخه به معنای اساتید در روایت و کسی که از او حدیث دریافت شده است، معنا میشود. معنای مشیخه صدوق و مشیخه شیخ طوسی نیز به همین معنا است؛ یعنی مشایخی (اساتیدی) که شیخ طوسی یا شیخ صدوق از آنان روایت گرفتهاند. در پایان کتاب «من لا یحضره الفقیه» شیخ صدوق و کتاب «تهذیب الاحکام» و «الاستبصار» شیخ طوسی، این دو بزرگوار؛ مشیخه خود (طریق خود به اساتیدشان) را بیان کردهاند که در ادامه توضیح آن میآید.
توضیح مشیخه
سبک و روش محدّثان بزرگ در نوشتن و جمعآوری احادیث یک نوع نبود، بلکه در جمعآوری احادیث، مسلکها و روشهای متفاوتی داشتهاند؛ برای نمونه روش مرحوم کلینی در «کافی» با روش شیخ صدوق در «من لا یحضره الفقیه» متفاوت است. کلینی در «کافی» به اینگونه عمل کرده که در ابتدای ذکر هر حدیثی، سند آنرا به طور کامل بیان کرده است؛ مثلاً «علی بن إبراهیم عن أبیه عن النوفلی عن السکونی عن أبی عبد الله (ع)...»[3] در این سند؛ کلینی از علی بن ابراهیم و او از پدرش (ابراهیم بن هاشم) و او از نوفلی و نوفلی از سکونی؛ و او از امام صادق(ع)؛ نقل کرده است. بله! در برخی از روایات؛ احیاناً خلاف این مطلب هم دیده میشود ولی منهج کلینی در کل کافی (اصول، فروع و روضه) این چنین است.
اما روش و منهج شیخ صدوق در «من لا یحضره الفقیه» و روش شیخ طوسی در دو کتاب «تهذیب الاحکام» و «الاستبصار» اینگونه نیست؛ و با روش شیخ کلینی متفاوت است، اگر چه در برخی از مبانی؛ و روشها، بین شیخ صدوق و شیخ طوسی نیز اختلافاتی در زمینه جمعآوری احادیث وجود دارد.
شیخ صدوق در کتاب خود؛ روایات را بدون سند ذکر کرده است؛ یعنی به راوی بلا واسطه از امام(ع) را فقط ذکر کرده است. به این نمونه از اسناد در کتاب فقیه توجه کنید: «سَأَلَ عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِیٍّ الْحَلَبِیُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع)...».[4]
شیخ طوسی نیز در دو کتاب تهذیب و استبصار خود تقریباً اینگونه عمل کرده است؛ به این نمونه دقت کنید: «عَلِیُّ بْنُ مَهْزِیَارَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ...».[5]
همانطور که دیده میشود؛ معلوم نیست بین شیخ صدوق تا عبیدالله بن علی حلبی؛ چه کسانی واسطه شدهاند؟ همچنین مشخص نیست بین شیخ طوسی تا علی بن مهزیار چه کسانی قرار گرفتهاند؟ اگر این سه کتاب؛ با همین حالت ارائه شده بود، از ارزش روایات آن بسیار کاسته میشد ولی همانطور که گفته شد، این دو بزرگوار، به جهت اختصاری که مورد نظر داشتهاند؛ روایات را اینگونه ذکر کردهاند ولی به جهت اینکه روایات از دائره روایات سنددار و متصل خارج نشود، هر کدام در پایان کتابهایشان، طریق خود را به اشخاص مورد نظر و کتابهایی که از آن؛ این روایات را گرفته، ذکر کردهاند.
شیخ صدوق در آخر کتاب «من لا یحضره الفقیه» مشیخه (اساتید) خود را با این کلمات آغاز میکند: «هر آنچه را در این کتاب از عمار ساباطی نقل کردهام؛ آنرا از پدرم؛ و او از ابن ولید و او از سعید بن عبدالله و او از احمد بن الحسن فضال و او از عمرو بن سعید مدائنی و او از مصدق بن صدقه و او از عمار بن موسی ساباطی نقل کرده است».[6] بدین ترتیب؛ شیخ صدوق تمام روایاتی را که در کتاب خود از عمار ساباطی نقل کرده است، از حالت ارسال (بدون سند بودن) خارج کرده است.
آنچه جالب توجه است آنکه: «با دقت در ترتیب مشیخه فقیه و مقایسه آن با روایات موجود در کتاب به این نتیجه میتوان رسید که ترتیب مشیخه ناشى از ترتیب ذکر نام راویان در خود کتاب است بدین گونه که شیخ صدوق پس از نوشتن «الفقیه»، با مراجعه به متن کتاب خویش، نام راویان را یادداشت کرده و به همان ترتیب اصل کتاب، طرق مشیخه را ذکر کرده، هرکس که اولین روایت وى در «الفقیه» زودتر از اولین روایت فرد دیگر است، طریق وى نیز در مشیخه زودتر از طریق دیگرى است، مثلاً چون اول؛ روایت عمار ساباطى و سپس روایت على بن جعفر و بعد روایت اسحاق بن عمار را در کتاب آورده، در مشیخه نیز طریق خود را به عمار بن موسى و سپس به على بن جعفر و سپس به اسحاق بن عمار- تا آخر- به ترتیب ذکر میکند».[7]
شیخ طوسی نیز در آخر کتاب تهذیب میگوید: «اکنون که به توفیق خداوند از تألیف این کتاب فارغ شدهام، طریق و سندهای خودم را به این روایات کتابها و اصول؛ ذکر میکنم».[8] سپس چنین میگوید: «آنچه در این کتاب از محمد بن یعقوب کلینی نقل کردهام از طریق استادم شیخ مفید و او از جعفر بن محمد ابن قولویه و او از کلینی؛ نقل کرده است».[9]
بنابراین در بین کتابهای اربعه شیعه، کتاب «من لا یحضره الفقیه» شیخ صدوق و «تهذیبین»(کتاب تهذیب الاحکام و الاستبصار) شیخ طوسی دارای مشیخهاند،[10] و کتاب کافی شیخ کلینی به این علت که در هر روایت؛ طریق و سند روایت را ذکر کرده است، مشیخه وجود ندارد.
معنای «عدة من أصحابنا»
در کتاب شریف «کافی»، احیاناً در برخی از اسناد روایات؛ مرحوم کلینی چنین بیان کرده است: «عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد(اشعری) عن الحسین بن سعید عن فضالة بن أیوب عن موسى بن بکر عن الفضیل قال سألت أبا عبد الله (ع)...».[11] کلینی در برخی از اسناد؛ وقتی خواسته از حدود ده نفر از محدّثین و راویان بزرگ روایت نقل روایت کند، قبل از آن؛ طریق خود را به این ده نفر چنین گفته: «عدة من أصحابنا عن احمد بن محمد بن عیسی»؛ یعنی این روایت را نه یک نفر؛ بلکه تعدادی از مشایخ و اساتید ما از احمد بن محمد بن عیسی نقل کردهاند.
بیشترین این عده؛ در طریق احمد بن محمد بن عیسی و احمد بن محمد بن خالد برقی و سهل بن زیاد است.(همان طور که در سند فوق برای احمد بن محمد اشعری ذکر کردیم). اما این عده که در طریق این افراد آمده است چه کسانی هستند و آیا همه آنان از درجه وثاقت برخوردارند یا نه؟ بحث مفصل جداگانهای میطلبد که جهت اختصار به همین مقدار بسنده میشود.
[1]. حریری، محمد یوسف، فرهنگ اصطلاحات حدیث، ص 80، نشر هجرت، قم، 1381ش.
[2]. ازهری، محمد بن أحمد، تهذیب اللغة، ج 7، ص 196، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 12، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 40، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[5]. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسان، حسن، ج 1، ص 158، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[6]. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 422.
[7]. شبیری زنجانی، سید موسی، کتاب النکاح، ج 11، ص3903، مؤسسه پژوهشی رایپرداز، قم، 1419ق.
[8]. تهذیب الاحکام، المشیخه، ص 4.
[9]. همان، ص 5.
[10]. ذکر طریق صاحب کتاب به روایات و اساتیدی که از آنان اخذ حدیث داشتهاند.
[11]. الکافی، ج 1، ص 191.
نظرات