لطفا صبرکنید
بازدید
15738
15738
آخرین بروزرسانی:
1393/03/07
کد سایت
fa46222
کد بایگانی
56834
نمایه
منظور از عالم مورد تکریم
طبقه بندی موضوعی
معیار شناسی (دین و اخلاق)
اصطلاحات
علم ، دانش بشری
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
عالمی که از شهید و عابد و... بالاتر است منظور کیست؟ آیا پزشک و مهندس هم میتواند چنین عالمی باشد، یا فقط منظور عالم دین است؟
پرسش
سلام و خسته نباشید. عالم کیست؟ عالمی که از شهید و عابد و...... بالاتر است کیست؟ آیا پزشک و مهندس هم میتواند چنین عالمی باشد، یا فقط منظور عالم دین است؟
پاسخ اجمالی
هر چند فرد شاخص این روایات، عالم دینی است، اما به نظر میرسد اختصاص به عالم دینی ندارد، بلکه هر علمی که مفید باشد، ارزشمند و مورد تشویق دین است؛ یعنی هر اندیشمندی که مردم را به سوی دین و معنویت دعوت میکند یا مشکلی از مشکلات جامعه را برطرف میکند، مورد تکریم است و این اندیشمند لزوماً از قشر روحانی نیست. بلکه هر فردی که در اندازه معلومات خود به مردم بهره برساند و مردم از دانش او نفع میبرند، داخل این مجموعه خواهد بود. البته عالم دینی از جایگاه ویژهای بر خوردار است.
پاسخ تفصیلی
علم و دانش از نظر دین مبین اسلام از جایگاه بسیاری بالایی برخوردار است. توضیح جایگاه علم در اسلام و شرح مباحث آن در این جا ممکن نیست،[1] اما در خصوص مورد سؤال که آیا مقصود از عالمان مورد تکریم و تعریف در متون دینی خصوص عالمان دین است یا شامل دانشمندان تمام رشتههای علوم میشود؟ به نظر میرسد هر چند فرد شاخص و مقصود قطعی از این روایات عالمان علوم دینی هستند؛ اما اختصاص به عالمان دینی ندارد. بلکه بر اساس روایات هر علمی که مفید باشد دارای ارزش و مورد تشویق دین است. هر چند عالمان دینی از جایگاه ویژهای برخوردارند.
دلیل بر ارزش داشتن مطلق علم، روایاتی است که در آنها علم و دانش به صورت مطلق مورد مدح و ستایش قرار گرفته است. به عنوان نمونه به این روایت توجه کنید: امام چهارم(ع) فرمود: «اگر مردم بدانند در طلب علم چه فایدهای است آنرا میطلبند، اگر چه با ریختن خون دل و فرورفتن در گردابها باشد. خداوند تبارک و تعالى به دانیال نبی وحى فرمود: منفورترین بندگانم نزد من نادانى است که حق علماء را سبک شمرد و پیروى ایشان نکند و محبوبترین بندگانم پرهیزکاری است که طالب ثواب بزرگ و ملازم علماء و پیرو خویشتنداران و پذیرنده حکما باشد».[2]
در این روایت امام(ع) ارزش طلب علم را به صورت مطلق بیان فرموده است و مقید به علم دینی نکردهاند. بلکه ظاهر برخی از روایات به گونهای است که میتوان گفت مقصود از آن نمیتواند خصوص علوم دینی باشد؛ مانند روایت معروف که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «دانش را بجویید هر چند در چین باشد که طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است».[3]
با توجه به اینکه چین جایگاه علوم دینی نبوده است؛ از این روایت میتوان چنین برداشت کرد که خود علم مورد ترغیب و تشویق دین است. مفاد این روایت نظیر روایاتی است که فرمودند حکمت گمشده مؤمن است هر جا آنرا یافت در دست میگیرد.[4]
البته باید توجه داشت هر چند مفاد این روایات تشویق و ترغیب به هر دانش و علم است؛ اما چند نکته را نباید از نظر دور داشت:
1. علومی مورد تشویق دین است که مفید باشد؛ یعنی یکی از نیازهای واقعی جامعۀ انسانی را تأمین کند و مشکل حقیقی زندگی انسان را بر طرف کند. امام باقر(ع) فرمود: «عالمى که از علمش بهره ببرند(یا بهره ببرد) بهتر از هفتاد هزار عابد است».[5]
اما دانشی که دانستن او فایدهای ندارد و نیازی از نیازهای واقعی انسان را بر طرف نمیکند و ندانستن او نیز ضرری به جامعه انسانی نمیرساند؛ چنین علمی نه تنها مورد تشویق دین نیست، بلکه از نظر دین آموختن چنین علمی اتلاف و هدر دادن عمر است و جایز نیست.
امام هفتم(ع) میفرماید: «رسول خدا(ص) وارد مسجد شد دید جماعتى گرد مردى را گرفتهاند فرمود: چه خبر است؟! گفتند علامهای است. فرمود: علامه یعنى چه؟ گفتند: داناترین مردم است به دودمان عرب و حوادث ایشان و روزگار جاهلیت و أشعار عربى. پیامبر فرمود: اینها علمى است که ندانستنش زیانى ندهد و عالمش را سودى نبخشد، سپس فرمود: همانا علم سه چیز است: آیه محکم، فریضه عادله، سنت پا برجا، و غیر از اینها زیادی است».[6]
دانشمندان و شارحان کتابهای روایی در توضیح این روایت میگویند منظور از «آیه محکمه» علم به اصول عقاید است؛ زیرا براهین آن آیات محکمات جهان و قرآن کریم است و در قرآن دلائل مبداء و معاد بلفظ «آیه و آیات» بسیار ذکر شده است؛ «فریضه عادله» نیز اشاره به علم اخلاق دارد؛ زیرا اخلاق خوب از لشکر عقل و اخلاق بد از لشکر جهل است و بر انسان فریضه و واجب است که لشکر عقل را داشته باشد و از لشکر جهل تهى باشد. عدالت فریضه، کنایه از حد وسط بین افراط و تفریط است؛ و مراد از «سنت قائمه» علم به احکام شریعت یعنى مسائل حلال و حرام است.[7]
البته به نظر میرسد منظور شارحان تعیین مصداق نیست که «آیه محکمه» فقط اصول عقاید است و... بلکه منظور آنان بیان فرد شاخص و مصداق بارز است. بنابر این میتوان گفت: «آیه محکمه» شامل هر دانش بنیادی است؛ چنانکه منظور از «فریضه عادله» خصوص علم اخلاق نیست، بلکه شامل هر دانشی است که برای تکامل زندگی انسان لازم است. همانگونه که مقصود از «سنت قائمه» میتواند هر شاخهای از دانش باشد که در زندگی روز مره کاربرد دارد.
2. نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که عالمان و دانشمندان از جهات رعایت مسائل اخلاقی و معنوی یکسان نیستند و دارای مراتب هستند، به همین جهت نحوه تکریم عالمان در روایات یکنواخت نیست؛ عالمان و دانشمندانی که شرایط اخلاقی و معنوی مورد نظر دین را رعایت کنند دارای جایگاه ویژه هستند. در اینجا چند نمونه از آن شرایط را بیان میکنیم:
1-2. هدف آنان از تحصیل علم، قرب به خداوند و به دست آوردن رضایت الهی باشد. حفص میگوید امام صادق(ع) به من فرمود: «هر کس براى خدا علم را بیاموزد و بدان عمل کند و به دیگران بیاموزد در مقامهاى بلند آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت براى خدا، عمل کرد براى خدا، تعلیم داد براى خدا».[8]
2-2. گفتار و رفتار عالم با دانش او هماهنگ باشد. امام صادق(ع) در مورد سخن خداوند که «تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند»؛ فرمود: مراد از دانشمند کسى است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسى که چنین نباشد عالم نیست».[9] سلیم میگوید از علی(ع) شنیدم که از رسول خدا(ص) نقل میکرد مردم دانشمند دو قسماند: دانشمندى که علم خود را به کار بسته و این رستگار است و دانشمندى که علمش را کنار گذاشته و این هلاک شده است. همانا دوزخیان از بوى گند عالم بىعمل در اذیتاند و میان دوزخیان ندامت و حسرت آنکس سختتر است که در دنیا بندهاى را به سوى خدا خوانده و او پذیرفته و اطاعت خدا کرده و خدا به بهشتش در آورده است و خود دعوتکننده را به سبب عمل نکردن و پیروى هوس و درازى آرزویش به دوزخ درآورده است، پیروى هوس از حق جلوگیرد و درازى آرزو آخرت را از یاد برد.[10]
3-2. علم او همراه با بردباری، وقار، تواضع و سکوت(در غیر موارد ضرورت) باشد. امام صادق(ع) فرمود: دانش آموزید با وجود آن خود را با خویشتن دارى و سنگینى بیارائید؛ و نسبت به دانش آموزان خود تواضع کنید و نسبت به استاد خود فروتن باشید و از علمای متکبر نباشید که رفتار باطلتان حق شما را ضایع کند.[11] امام علی(ع) فرمود: اى دانشجو همانا دانشمند را سه علامت است: علم، خویشتندارى و خاموشى.[12]
4-2. علم را وسیله سودجویی و برتری طلبی قرار ندهند. امام باقر(ع) فرمود: هر کس علم بیاموزد براى اینکه بر علما برتری جوید یا با نادانان به ستیزه برخیزد، یا مردم را متوجه خود کند، باید آتش دوزخ را جاى نشستن خود گیرد. همانا ریاست جز براى اهلش شایسته نیست.[13]
نتیجه: عالمی که در این روایات بدان اشاره شده، همان اندیشمندی است که مردم را به سوی دین و معنویت دعوت میکند یا مشکلی از مشکلات جامعه را برطرف میکند و این اندیشمند لزوماً از قشر روحانی نیست و هر فردی که در اندازه معلومات خود به مردم بهره برساند و مردم از دانش او نفع میبرند، داخل این مجموعه خواهد بود.
دلیل بر ارزش داشتن مطلق علم، روایاتی است که در آنها علم و دانش به صورت مطلق مورد مدح و ستایش قرار گرفته است. به عنوان نمونه به این روایت توجه کنید: امام چهارم(ع) فرمود: «اگر مردم بدانند در طلب علم چه فایدهای است آنرا میطلبند، اگر چه با ریختن خون دل و فرورفتن در گردابها باشد. خداوند تبارک و تعالى به دانیال نبی وحى فرمود: منفورترین بندگانم نزد من نادانى است که حق علماء را سبک شمرد و پیروى ایشان نکند و محبوبترین بندگانم پرهیزکاری است که طالب ثواب بزرگ و ملازم علماء و پیرو خویشتنداران و پذیرنده حکما باشد».[2]
در این روایت امام(ع) ارزش طلب علم را به صورت مطلق بیان فرموده است و مقید به علم دینی نکردهاند. بلکه ظاهر برخی از روایات به گونهای است که میتوان گفت مقصود از آن نمیتواند خصوص علوم دینی باشد؛ مانند روایت معروف که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «دانش را بجویید هر چند در چین باشد که طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است».[3]
با توجه به اینکه چین جایگاه علوم دینی نبوده است؛ از این روایت میتوان چنین برداشت کرد که خود علم مورد ترغیب و تشویق دین است. مفاد این روایت نظیر روایاتی است که فرمودند حکمت گمشده مؤمن است هر جا آنرا یافت در دست میگیرد.[4]
البته باید توجه داشت هر چند مفاد این روایات تشویق و ترغیب به هر دانش و علم است؛ اما چند نکته را نباید از نظر دور داشت:
1. علومی مورد تشویق دین است که مفید باشد؛ یعنی یکی از نیازهای واقعی جامعۀ انسانی را تأمین کند و مشکل حقیقی زندگی انسان را بر طرف کند. امام باقر(ع) فرمود: «عالمى که از علمش بهره ببرند(یا بهره ببرد) بهتر از هفتاد هزار عابد است».[5]
اما دانشی که دانستن او فایدهای ندارد و نیازی از نیازهای واقعی انسان را بر طرف نمیکند و ندانستن او نیز ضرری به جامعه انسانی نمیرساند؛ چنین علمی نه تنها مورد تشویق دین نیست، بلکه از نظر دین آموختن چنین علمی اتلاف و هدر دادن عمر است و جایز نیست.
امام هفتم(ع) میفرماید: «رسول خدا(ص) وارد مسجد شد دید جماعتى گرد مردى را گرفتهاند فرمود: چه خبر است؟! گفتند علامهای است. فرمود: علامه یعنى چه؟ گفتند: داناترین مردم است به دودمان عرب و حوادث ایشان و روزگار جاهلیت و أشعار عربى. پیامبر فرمود: اینها علمى است که ندانستنش زیانى ندهد و عالمش را سودى نبخشد، سپس فرمود: همانا علم سه چیز است: آیه محکم، فریضه عادله، سنت پا برجا، و غیر از اینها زیادی است».[6]
دانشمندان و شارحان کتابهای روایی در توضیح این روایت میگویند منظور از «آیه محکمه» علم به اصول عقاید است؛ زیرا براهین آن آیات محکمات جهان و قرآن کریم است و در قرآن دلائل مبداء و معاد بلفظ «آیه و آیات» بسیار ذکر شده است؛ «فریضه عادله» نیز اشاره به علم اخلاق دارد؛ زیرا اخلاق خوب از لشکر عقل و اخلاق بد از لشکر جهل است و بر انسان فریضه و واجب است که لشکر عقل را داشته باشد و از لشکر جهل تهى باشد. عدالت فریضه، کنایه از حد وسط بین افراط و تفریط است؛ و مراد از «سنت قائمه» علم به احکام شریعت یعنى مسائل حلال و حرام است.[7]
البته به نظر میرسد منظور شارحان تعیین مصداق نیست که «آیه محکمه» فقط اصول عقاید است و... بلکه منظور آنان بیان فرد شاخص و مصداق بارز است. بنابر این میتوان گفت: «آیه محکمه» شامل هر دانش بنیادی است؛ چنانکه منظور از «فریضه عادله» خصوص علم اخلاق نیست، بلکه شامل هر دانشی است که برای تکامل زندگی انسان لازم است. همانگونه که مقصود از «سنت قائمه» میتواند هر شاخهای از دانش باشد که در زندگی روز مره کاربرد دارد.
2. نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که عالمان و دانشمندان از جهات رعایت مسائل اخلاقی و معنوی یکسان نیستند و دارای مراتب هستند، به همین جهت نحوه تکریم عالمان در روایات یکنواخت نیست؛ عالمان و دانشمندانی که شرایط اخلاقی و معنوی مورد نظر دین را رعایت کنند دارای جایگاه ویژه هستند. در اینجا چند نمونه از آن شرایط را بیان میکنیم:
1-2. هدف آنان از تحصیل علم، قرب به خداوند و به دست آوردن رضایت الهی باشد. حفص میگوید امام صادق(ع) به من فرمود: «هر کس براى خدا علم را بیاموزد و بدان عمل کند و به دیگران بیاموزد در مقامهاى بلند آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت براى خدا، عمل کرد براى خدا، تعلیم داد براى خدا».[8]
2-2. گفتار و رفتار عالم با دانش او هماهنگ باشد. امام صادق(ع) در مورد سخن خداوند که «تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند»؛ فرمود: مراد از دانشمند کسى است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسى که چنین نباشد عالم نیست».[9] سلیم میگوید از علی(ع) شنیدم که از رسول خدا(ص) نقل میکرد مردم دانشمند دو قسماند: دانشمندى که علم خود را به کار بسته و این رستگار است و دانشمندى که علمش را کنار گذاشته و این هلاک شده است. همانا دوزخیان از بوى گند عالم بىعمل در اذیتاند و میان دوزخیان ندامت و حسرت آنکس سختتر است که در دنیا بندهاى را به سوى خدا خوانده و او پذیرفته و اطاعت خدا کرده و خدا به بهشتش در آورده است و خود دعوتکننده را به سبب عمل نکردن و پیروى هوس و درازى آرزویش به دوزخ درآورده است، پیروى هوس از حق جلوگیرد و درازى آرزو آخرت را از یاد برد.[10]
3-2. علم او همراه با بردباری، وقار، تواضع و سکوت(در غیر موارد ضرورت) باشد. امام صادق(ع) فرمود: دانش آموزید با وجود آن خود را با خویشتن دارى و سنگینى بیارائید؛ و نسبت به دانش آموزان خود تواضع کنید و نسبت به استاد خود فروتن باشید و از علمای متکبر نباشید که رفتار باطلتان حق شما را ضایع کند.[11] امام علی(ع) فرمود: اى دانشجو همانا دانشمند را سه علامت است: علم، خویشتندارى و خاموشى.[12]
4-2. علم را وسیله سودجویی و برتری طلبی قرار ندهند. امام باقر(ع) فرمود: هر کس علم بیاموزد براى اینکه بر علما برتری جوید یا با نادانان به ستیزه برخیزد، یا مردم را متوجه خود کند، باید آتش دوزخ را جاى نشستن خود گیرد. همانا ریاست جز براى اهلش شایسته نیست.[13]
نتیجه: عالمی که در این روایات بدان اشاره شده، همان اندیشمندی است که مردم را به سوی دین و معنویت دعوت میکند یا مشکلی از مشکلات جامعه را برطرف میکند و این اندیشمند لزوماً از قشر روحانی نیست و هر فردی که در اندازه معلومات خود به مردم بهره برساند و مردم از دانش او نفع میبرند، داخل این مجموعه خواهد بود.
[1]. برای اطلاع بیشتر رجوع شود: به پاسخ 11879(جایگاه عالمان و دانشمندان در اسلام).
[2]. کلینى، محمد بن یعقوب، أصول الکافی، ترجمه، مصطفوى، سید جواد، ج 1، ص 43، تهران، کتاب فروشى علمیه اسلامیه، چاپ اول، 1369ش.
[3]. فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ص 35، قم، رضى، چاپ اول، 1375ش.
[4]. کافی، ج 15، ص 399، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1429ق.
[5]. أصول الکافی، ترجمه، مصطفوى، ج 1، ص 41.
[6]. کافی، ج 1، ص 32، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[7]. ر. ک: أصول الکافی، ترجمه مصطفوى، ج 1، ص 38.
[8]. همان، ص 44.
[9]. همان.
[10]. همان، ص 55.
[11]. همان، ص 44.
[12]. همان، ص 45.
[13]. همان، ص 59
نظرات