لطفا صبرکنید
بازدید
6000
6000
آخرین بروزرسانی:
1397/09/21
کد سایت
fa53555
کد بایگانی
65894
نمایه
حضرت عباس(ع) و ننوشیدن آب به یاد تشنگی امام حسین(ع)
طبقه بندی موضوعی
اهل بیت و یاران
اصطلاحات
عباس بن علی(ابو الفضل)
گروه بندی اصطلاحات
شخصیتها
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آب نخوردن حضرت عباس(ع) بعد از رسیدن به رود فرات در روز عاشورا در چه منابعی ذکر شده است؟
پرسش
«آنحضرت مشکها را گرفته به سمت آب رفتند و وقتی به آب رسیدند به یاد تشنگی اطفال افتاده و آب را ننوشیدند و در راه برگشت، پس از قطع دستانشان مشک را به دندانشان گرفتند...». آیا این نقل در مورد حضرت عباس(ع)، نقلی مستند است؟
پاسخ اجمالی
با جستوجویی که در منابع تاریخی و مقاتل اولیه که امروزه در دسترس است داشتیم، به گزارش این ماجرا برخورد نکردیم. البته متأسفانه تمام منابع به دست ما نرسیده و گزارشهای موجود نیز هیچکدام کامل نیستند. به هر حال، در تألیفات نسلهای بعد - که شاید منابعی در اختیار داشتند که امروزه در اختیار نیست - اولین مستندی که با آن برخورد کرده و به این موضوع اشاره نموده است، کتاب روضة الشهداء، تألیف کاشفی سبزواری(م 910ق)،[1] و به دنبال آن کتاب المنتخب تألیف طریحی(م 1085ق)[2] میباشد که گزارش میکنند که حضرت عباس(ع) وقتی به آب فرات رسیدند به یاد تشنگی حسین(ع) و فرزندان و خانواده آنحضرت افتاده و آب را ننوشیدند.
بعد از این دو کتاب؛ مؤلفان دیگری مانند علامه مجلسی(م 1110ق)،[3] نعمة الله جزایری(م 1112ق)،[4] قندوزی(م 1294ق) و ... نیز به نقل این ماجرا پرداختهاند.
برای نمونه؛ قندوزی چنین نقل میکند:
هنگامی که تشنگى شدّت گرفت، امام حسین(ع) به برادرش عبّاس فرمود: «اهلبیتت را جمع کن و چاهى حفر کنید».
آنان، چنین کردند و به تختهسنگى برخوردند. چاه دیگرى کَندند و در آن نیز به تختهسنگى برخورد کردند.
پس امام(ع) به او فرمود: «برو و از فرات، برایمان آب بیاور».
عبّاس گفت: اطاعت میکنم! و با عدّهاى از مردان، به راه افتاد. سپاه عمر بن سعد، مانع [حرکت] آنان شدند. عبّاس، بر آنها حمله برد و شمارى از دشمنان را کُشت تا آنان را از شریعه، کنار زد و دورشان کرد. پیاده شد و مَشک را پُر کرد. آنگاه، مُشتى آب برداشت تا بنوشد؛ امّا به یاد تشنگى حسین(ع) و خانواده او افتاد و آب را از دستش ریخت و گفت: به خدا سوگند که با وجود تشنگى کودکان حسین و خودش، آب نمینوشم، و شروع به خواندن این ابیات کرد:
اى نفس! ننگت باد که پس از حسین بمانى
هرگز مباد که بعد از او زنده بمانى!
اینک، حسین، جام مرگ مینوشد
و تو آب خُنَک و گوارا مینوشى؟
به خدا سوگند که این، نه رسم دین من است
و نه رسمِ دارنده یقین راستین. [5]
اگر در جستوجوهای بعدی به منابعی کهنتر برخورد کردیم که گزارش این ماجرا در آن موجود باشد، آنها را به این پاسخ خواهیم افزود.
بعد از این دو کتاب؛ مؤلفان دیگری مانند علامه مجلسی(م 1110ق)،[3] نعمة الله جزایری(م 1112ق)،[4] قندوزی(م 1294ق) و ... نیز به نقل این ماجرا پرداختهاند.
برای نمونه؛ قندوزی چنین نقل میکند:
هنگامی که تشنگى شدّت گرفت، امام حسین(ع) به برادرش عبّاس فرمود: «اهلبیتت را جمع کن و چاهى حفر کنید».
آنان، چنین کردند و به تختهسنگى برخوردند. چاه دیگرى کَندند و در آن نیز به تختهسنگى برخورد کردند.
پس امام(ع) به او فرمود: «برو و از فرات، برایمان آب بیاور».
عبّاس گفت: اطاعت میکنم! و با عدّهاى از مردان، به راه افتاد. سپاه عمر بن سعد، مانع [حرکت] آنان شدند. عبّاس، بر آنها حمله برد و شمارى از دشمنان را کُشت تا آنان را از شریعه، کنار زد و دورشان کرد. پیاده شد و مَشک را پُر کرد. آنگاه، مُشتى آب برداشت تا بنوشد؛ امّا به یاد تشنگى حسین(ع) و خانواده او افتاد و آب را از دستش ریخت و گفت: به خدا سوگند که با وجود تشنگى کودکان حسین و خودش، آب نمینوشم، و شروع به خواندن این ابیات کرد:
اى نفس! ننگت باد که پس از حسین بمانى
هرگز مباد که بعد از او زنده بمانى!
اینک، حسین، جام مرگ مینوشد
و تو آب خُنَک و گوارا مینوشى؟
به خدا سوگند که این، نه رسم دین من است
و نه رسمِ دارنده یقین راستین. [5]
اگر در جستوجوهای بعدی به منابعی کهنتر برخورد کردیم که گزارش این ماجرا در آن موجود باشد، آنها را به این پاسخ خواهیم افزود.
[1]. کاشفى سبزوارى، ملا حسین، روضة الشهداء، ص 417، قم، نوید اسلام، چاپ سوم، 1382ش.
[2]. متن در المنتخب طریحی این است: «...فذکر عطش الحُسین وعیاله وأطفاله فرمى الماء من یده و قال: و الله لا أشربه وأخی الحُسین وعیاله وأطفاله عُطاشا لا کان ذلک أبداً»؛ طریحی، فخر الدّین، المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، ج 2، ص 307، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، چاپ اول، 1428ق.
[3]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 45، ص 41، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[4]. جزائرى، نعمت الله بن عبدالله، ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، ج 1، ص 227، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، چاپ اول، 1427ق.
[5]. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذو القربى، ج 3، ص 67، قم، اسوه، چاپ دوم، 1422ق.
نظرات