جستجوی پیشرفته
بازدید
17460
آخرین بروزرسانی: 1400/05/29
 
کد سایت fa60412 کد بایگانی 74266 نمایه جایگاه حمد در معارف دینی
طبقه بندی موضوعی صفات الهی
اصطلاحات حمد (ستایش)
گروه بندی اصطلاحات سرفصل‌های قرآنی
خلاصه پرسش
چرا تنها باید خدا را حمد کنیم؟ چرا او حمد را به خود اختصاص داده و تنها خویشتن را با عنوان حمید می‌ستاید؟
پرسش
چرا خدا در آیاتی از قرآن حمد را به خود اختصاص داده و خود را با عنوان حمید می‌ستاید؟
پاسخ اجمالی
واژۀ «حَمد»، در لغت به معنای ثنا و ستایش است.[1] و در اصطلاح، عبارت است از: ستایش بر کار شایسته و صفت پسندیده‌ای که به صورت اختیاری انجام و ظاهر شود.[2]
برای یافتن پاسخ این سؤال که چرا خداوند در آیاتی از قرآن، حمد را به خود اختصاص داده است؟ لازم است به نقش «حمد» در معارف دینی الهی اشاره‌ای داشته باشیم. به نظر می‌رسد «حمد» هم در شناخت خداوند دارای جایگاه ویژه‌ای است و هم در تربیت انسان. به بیان دیگر، حمد هم در شناخت توحید دارای نقش و جایگاه ویژه است، و هم در تربیت موحد.
نقش حمد در شناخت توحید
نقش حمد در شناخت توحید را می‌توان از تعریف حمد نیز به دست آورد؛ زیرا حمد در اصطلاح به «ستایش بر کار شایسته و صفت پسندیده‌ای که به صورت اختیاری انجام و ظاهر شود»، تعریف شده است. بنابراین خداوند که در موارد متعددی از قرآن می‌‌فرماید که حمد فقط از آن خداوند است در حقیقت به دنبال معرفی و شناساندن ذات متعالی خود است و او خدایی است که همه خوبی‌ها و تمام کمالات را دارا است، بلکه هر کس و هر موجودی از زیبایی، خوبی و کمالی برخوردار است، زیبایی، خوبی و کمال خود را از خداوند گرفته است و وامدار خداوند است.
 امام خمینی (ره) در این باره می‌گوید: «قولُهُ: الْحَمْدُ للهِ، یعنى جمیع انواع ستایش‌ها مختصّ به ذات مقدّس الوهیّت است. بدان اى عزیز که در تحت این کلمه شریفه، سرّ توحید خاصّ بلکه اخصّ خواصّ است؛ و اختصاص همه محامد از جمیع حامدان به حق تعالى، به حسب برهان نزد اصحاب حکمت و ائمّه فلسفه عالیه، واضح و آشکار است؛ زیرا که به برهان پیوسته که تمام دار تحقّق ظلّ منبسط و فیض مبسوط حضرت حق است؛ و تمام نعم ظاهره و باطنه، از هر منعم باشد به حسب ظاهر و در انظار عامه، از حق تعالى - جلّ و علا - است و احدى از موجودات را شرکت در آن نیست، حتى شرکت اعدادى نیز نزد اهل فلسفه عامیّه است نه فلسفه عالیه؛ پس چون حمد در مقابل نعمت و انعام و احسان است و منعمى جز حق در دار تحقق نیست، جمیع محامد مختص اوست؛ و نیز جمال و جمیلى جز جمال او و او نیست، پس مدایح نیز به او رجوع کند.
و به بیان دیگر، هر حمد و مدحى که از هر حامد و مادحى است، در ازاى آن جهت نعمت و کمال است؛ و محل و مورد نعمت و کمال که آن را تنقیص و تحدید نموده، به هیچ وجه مدخلیّت در ثنا و ستایش ندارد؛ بلکه منافى و مضادّ است؛ پس جمیع محامد و مدایح به حظّ ربوبیّت، که کمال و جمال است، رجوع کند، نه به حظّ مخلوق که نقص و تحدید است.
و به بیان دیگر، از فطرت‌هاى الهیّه، که جمیع خلق بر آن مفطورند، ثناى کامل و شکر و حمد منعم است؛ و نیز از فطرتهاى الهیّه تنفّر از نقص و ناقص و منقص نعمت است؛ و چون نعمت مطلقه خالصه از شوب هر نقصى و جمال و کمال تامّ تمام مبرا از هر نقصى مختصّ به حق است و دیگر موجودات نِعم مطلقه و جمال مطلق را تنقیص و تحدید کنند نه تزیید و تأیید، پس فطرت همه مردم، ثناجو و ستایش گوى ذات مقدس اویند و از دیگر موجودات متنفّرند، مگر آن وجودهایى که به حسب سیر در ممالک کمال و شهرهاى عشق، فانى در ذات ذو الجلال شدند، که عشق و محبت به آنها و ثنا و ستایش آنها عین عشق به حق و ستایش اوست».[3]
نقش حمد در تربیت انسان
از سوی دیگر حمد و ستایش نقش اساسی در تکامل انسان دارد. انسانی که اهل حمد و ستایش است از آرامش خاصی برخوردار است؛ زیرا اولاً: احساس می‌کند زندگی او بر اساس بالاترین مدیریت اداره می‌شود؛ زیرا می‌داند خداوند که  قدرتی کامل و برتر است، جهان را به بهترین وجه مدیریت می‌کند. ثانیاً: خود را غرق در نعمت و توجه خداوند می‌بیند؛ یعنی احساس می‌کند از همه نعمت‌ها برخوردار است و نقص و کمبودی در زندگی او وجود ندارد. البته از آن‌جا که همه این نعمت‌ها را از ناحیه خداوند می‌بیند، این احساس هیچ‌گاه موجب غرور نمی‌شود. بالأخره انسان اهل حمد و ستایش نه دچار پوچی و بی‌هویتی می‌شود  و نه گرفتار غرور و تکبر، بلکه انسانی کاملاً متعادل است.  
به بیان دیگر، نقش حمد در تربیت انسان را نیز می‌توان از تعریف حمد به دست آورد؛ زیرا ستایش کردن نوعی عمل است، نه نوعی سخن گفتن. آدمی چیزی یا کسی و یا عملی و واقعه‌ای را ستایش می‌کند که از آن خوشنود و راضی شده باشد. پس ستایش حاصل خشنودی و رضایت و یک عمل وجودی است. وقتی که از کسی راضی می‌شویم او را دوست می‌داریم و همین دوستی است که ما را به مجموعه واحدی از اعمال و گفتار و حالات و صفات نسبت به آن فرد می‌رساند که سراسر تصدیق و احترام و تسلیم است و این حمد کامل است. هرچه معرفت انسان بالاتر رود، بیشتر پی می‌برد که هرگونه ستایشی جز برای خدا محکوم به ابطال است؛ چون همه خوبی‌ها از خداوند وجود یافته‌اند.[4]
به همین جهت در روایات جایگاه حمد به صورت‌های مختلف بیان شده است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
1. از رسول خدا(ص) نقل شده است: «لا إلهَ الَّا الله نصف میزان است، و الْحَمْدُ للهِ میزان را پر می‌کند».[5] و این نشان می‌دهد الْحَمْدُ لله جامع توحید نیز هست.
2. علی(ع) در روایتی در مورد جایگاه ویژه حمد و تسبیح می‌فرمایند: «التسبیح نصف المیزان و الحمد لله یملأ المیزان»؛ «تسبیح» نصف میزان است و «حمد» میزان را پر می‌کند.[6]
3. پیامبر(ص) می‌فرماید: «قول بنده که می‌گوید الْحَمْدُ لله‏ سنگین‌‏تر است در میزانش از هفت آسمان و هفت زمین».[7]
4. از آن حضرت منقول است که اگر خداوند تمام دنیا را به بنده‌ای از بندگانش عطا کند، پس از آن، آن بنده‏ بگوید الْحَمْدُ لله، آن‌که او گفته افضل است از آنچه به او عطا شده است.[8]
برای آگاهی بیشتر از معنای حمد و ستایش خدای تعالی نمایه‌های زیر را مطالعه کنید:
«تعالیم و آموزه‌های سوره حمد»، سؤال 24391
«تفسیر امام عسکری (ع) از «الحمد لله رب العالمین»، سؤال 19466
«وجوب شکر نعمت»، سؤال 887
«منت خدا بر انسان»، سؤال 3438
 

[1]. لسان العرب، ج 3، ص 155؛ کتاب العین، ج 3، ص 188و 189، واژۀ «الحمد»؛ فرهنگ ابجدی عربی – فارسی، ص 25. ر. ک: 18086.
[2]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 19‏، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم، 1417 ق‏؛ حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق، بهبودی، محمد باقر، ج 1، ص 15، تهران، کتابفروشى لطفی، چاپ اول، 1404ق.
[3]. امام خمینى(ره)، تفسیر سوره حمد، ص 28 و 29، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار الامام الخمینى، چاپ اول، 1375ش.
[4]. اقتباس از پاسخ 9821.
[5]. مفید، محمد بن محمد، الأمالی، ص 246، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[6]. کلینی، کافی، ج 2، ص 506، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1365ش.
[7]. «عَنِ النَّبِیِّ(ص) أَنَّهُ قَالَ‏: فِی قَوْلِ الْعَبْدِ الْحَمْدُ لله أَرْجَحُ‏ فِی مِیزَانِهِ مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِینَ وَ إِذَا أَکَلَ أَوْ شَرِبَ أَوْ لَبِسَ ثَوْباً قَالَ الْحَمْدُ لله فَقَالَ اللهُ إِنَّهُ کَانَ عَبْداً شُکُورا». نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 3، ص 269، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ اول، 1408ق.
[8]. «وَ عَنْهُ(ص) قَالَ‏: لَوْ أَنَّ الله أَعْطَى‏ الدُّنْیَا بِأَسْرِهَا لِعَبْدٍ مِنْ عَبِیْدِهِ فَیَقُولُ الْعَبْدُ الْحَمْدُ لله لَکَانَ الَّذِی أَتَى بِهِ أَفْضَلَ مِمَّا أُعْطِی»‏. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏5، ص، 314.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • چرا زن نمی‌تواند مرجع تقلید و قاضی باشد؟
    73146 اجتهاد و مرجعیت در اسلام 1387/04/03
    دانشمندان و متخصّصان دینی درباره‌ موضوعاتی؛ مانند مرجع تقلید، یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر، اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی‌آید. کسانی که می‌گویند زنان مرجع تقلید یا قاضی نمی‌شوند، به ادله‌ای؛ نظیر روایات و اجماع، تمسک کرده‌اند ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8592 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • با در نظرگرفتن جمیع جوانب و مصالح، آیا ارجح نیست که مقام رهبری در قانون جمهوری اسلامی ایران دارای یک زمان و دوره مشخص باشد؟
    8512 System 1389/04/16
    دائمی بودن رهبری در ایران ناشی از رأی مردم به قانون اساسی بوده و دلیلی نیز وجود ندارد که در صورت از دست ندادن شرایط، زمان آن را محدود کرد. فساد موجود در حکومت ها بیشتر ناشی از خلق و خوی حاکمان ...
  • با توجه به آیات 103 و 104 سوره کهف، راه تشخیص کار نیک از بد و ناپسند چیست؟
    24104 تفسیر 1389/05/13
    آیات شریفه، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت‏ترین افراد بشر مى‏پردازد. زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه‏هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها ...
  • آیا در اسلام، مسئله ای به نام وضوی ارتماسی داریم؟
    11356 Laws and Jurisprudence 1391/07/03
    وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ اما براى این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، باید در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضویى، هنگام بیرون آوردن ...
  • زنان عقیمی که بچه‌دار نمی‌شوند از دیدگاه قرآن چه جایگاهی دارند؟
    24597 تفسیر 1395/08/04
    گرچه پروردگار صلاح دیده برخی مردان و زنان، عقیم باشند[1] اما عقیم بودن و بچه‌دار نشدن به تنهایی نقصی معنوی - نه برای مردان و نه برای بانوان - نبوده و از مقام و ارزش انسانی هیچ کدام از آنها نمی‌کاهد. البته می‌شود برای ...
  • آیا در تحقیقات پزشکی، جایز است از جنین سقط شدهٔ انسان استفاده کرد؟
    7682 گوناگون 1393/02/25
    بیشتر فقها تشریح بدن انسان(جنین یا غیر جنین) را جایز نمی‌دانند، اما برخی از مراجع[1] در این‌باره می‌گویند، اگر این‌گونه تحقیقات در راستای کشف مطالب پزشکى جديد و مورد نیاز جامعه و نیز درمان بيمارى‌های تهدید کننده زندگى مردم باشد، جايز است؛ ولى تا ...
  • آیا گزارش غیر‌مسلمان مبنی بر نجاست چیزی که در اختیار اوست، مورد قبول است؟
    8833 اثبات نجاست 1393/02/03
    فقها در این زمینه فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نگذارده و می‌گویند، نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مى‌شود، و باید بر آن ترتیب اثر داد: 1. آن که انسان خودش یقین به نجاست پیدا کند. 2. دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى ...
  • معنای استدلال مباشر چیست؟
    19452 قیاس اقترانی و استثنائی 1391/12/06
    در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در این‌باره نگاشته‌اند، در این‌جا نقل می‌کنیم: بسیاری از منطق‌نگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشته‌های پیشین با عنوان «احکام قضایا» یا «نسبت قضایا» مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمرد‌ه‌اند و نام‌هایی؛ همچون استدلال «مباشر»، «بی‌واسطه» و «بسیط» ...
  • محدوده حرم مکه چقدر است؟
    9600 گوناگون 1396/10/23
    ابتدا باید دید منظور از حرم مکه چیست، آیا مراد، مسجد الحرام است؟ یا منطقه‌ای که زائرین خانه‌ی خدا بدون احرام، حق ورود به آن‌را ندارند و ورود کفار نیز به لحاظ شرعی در آن ممنوع است؟ در صورت نخست، پاسخ آن است که هر مکانی که در ...

پربازدیدترین ها